این رمان از چنان جذابیت بیهمتایی برخوردار است که تمایلی به تمام کردنش نخواهید داشت
هنگام مطالعه آثار مائیو بنچی، گویی در کافهای دلخواه با دوستی صمیمی نشستهای، آرنجهایت را روی میز گذاشته، به جلو خم شدهای و با اشتیاق تمام سرگرم گفتگو درباره اخبار مهم و مورد علاقهات هستی. آثار این نویسنده به قدری صمیمی، خودمانی و لذت بخشاند که هر خوانندهای برای خواندن آنها اشتیاق مقاومتناپذیری در خود احساس میکند
ز مدرسه تا خانه خیلی کارها بود که آنها میتوانستند انجام بدهند. این ویژگی مربوط میشد به زندگی در جایی چون «لوفگلاس». شهری کوچک در دورافتادهترین بخش ساحلی یک دریاچهی بزرگ. با این که بزرگترین دریاچهی ایرلند نبود، خیلی بزرگ بود. به غیر از روزهای صاف و آفتابی، کسی نمیتوانست ساحل مقابل را ببیند. مردم به آن دریاچهی شیشهای میگفتند که البته مفهوم حقیقی آن دریاچهی سبز بود. تمام بچهها این را میدانستند. گاهی اوقات دریاچه مانند آینه میدرخشید.