برنامه شماره ۹۱۹ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۴۰۱ تاریخ اجرا: ۳۱ می ۲۰۲۲ - ۱۱ خرداد.برای دستیابی به فایل پادکست برنامه ۹۱۹ بر روی این لینک کلیک کنیدPDF متن نوشته شده برنامه با فرمت - نسخه ریز مناسب...
برنامه شماره ۹۱۹ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۴۰۱ تاریخ اجرا: ۳۱ می ۲۰۲۲ - ۱۱ خرداد.برای دستیابی به فایل پادکست برنامه ۹۱۹ بر روی این لینک کلیک کنیدPDF متن نوشته شده برنامه با فرمت - نسخه ریز مناسب پرینت PDF تمام اشعار این برنامه با فرمت- نسخه درشت PDF تمام اشعار این برنامه با فرمت خوانش تمام ابیات این برنامه - فایل صوتیخوانش تمام ابیات این برنامه - فایل تصویریبرای دستیابی به اطلاعات مربوط به جبران مالی بر روی این لینک کلیک کنید.مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 472, Divan e Shamsکالبدِ ما ز خواب کاهل و مشغول خاستآنکه به رقص آوَرَد کاهل ما را کجاست؟آنکه به رقص آوَرَد پردهٔ دل بردَرَداین همه بویِش کند، دیدنِ او خود جداستجنبشِ خلقان ز عشق، جنبشِ عشق از ازلرقصِ هوا از فلک، رقصِ درخت از هواستدل چو شد از عشق گرم، رفت ز دل ترس و شرمشد نفَسَش آتشین، عشق یکی اژدهاستساقیِ جان در قدح دوش اگر دُرد ریختدُردیِ ساقیِّ ما جمله صفا در صفاستبادهٔ عشق ای غلام نیست حلال و حرامپر کن و پیش آر جام، بنگر نوبت که راستای دلِ پاکِ تمام، بر تو هزاران سلامجملهٔ خوبان غلام، جملهٔ خوبی تو راستسجده کنم پیشِ یار، گوید دل: هوش داردادنِ جان در سجود، جانِ همه سجدههاستمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 472, Divan e Shamsکالبدِ ما ز خواب کاهل و مشغول خاستآنکه به رقص آوَرَد کاهل ما را کجاست؟مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۰۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1603من بُدم غافل به شغلِ قال و قیلبود در باطن چنین رنجی ثقیلچون به جِد مشغول باشد آدمیاو ز دیدِ رنجِ خود باشد عَمیمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1644هر زمان دل را دگر رایی بُوَدآن نَه از وی، لیک از جایی بُوَدپس چرا ایمن شوی بر رایِ دلعهد بندی تا شوی آخِر خَجِل؟این هم از تأثیرِ حکم است و قَدَرچاه میبینیّ و، نتوانی حَذَرمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۸۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1687گفت: میدانم سبب این نیش رامیشناسم من گناهِ خویش رامن شکستم حرمتِ اَیمانِ(۱) اوپس یمینم(۲) بُرد دادِستانِ اومن شکستم عهد و، دانستم بَدستتا رسید آن شومیِ جُرأت به دست(۱) اَیْمانِ: جمع یمین، سوگند(۲) یَمین: دست راست------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۹۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1692وآن که او دانست، او فرمانرواستبا خدا سامانِ پیچیدن کجاست؟مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۵۱۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2515چشم بر اسباب از چه دوختیم؟گر ز خوشچشمان، کَرَشم(۳) آموختیمهست بر اسباب، اسبابی دگردر سبب منگر، در آن افگن نظرانبیا در قطعِ اسباب آمدندمعجزاتِ خویش بر کیوان زدند(۴)(۳) کَرَشم: مخفّف کرشمه، ناز و غمزه و اشاره به چشم و ابرو، تجّلیِ جلالیِ حضرت حق تعالی(۴) بر کیوان زدند: به عالیترین مرتبه آسمان رساندند.------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۵۲۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2520جمله قرآن هست در قطعِ سببعِزِّ درویش و، هلاکِ بولهبمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #2313چشم بندِ خلق، جز اسباب نیست هر که لرزد بر سبب، ز اصحاب نیستمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۶۲۶ Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1626کارِ من بی علّت است و مُستقیمهست تقدیرم نه علّت، ای سَقیم(۵)عادتِ خود را بگردانم به وقتاین غبار از پیش، بنشانم به وقت(۵) سَقیم: بیمار------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1344, Divan e Shamsدَمِ او جان دَهَدَت رو ز نَفَخْتُ(۶) بپذیرکارِ او کُنْ فَیکون است، نه موقوفِ علل(۶) نَفَخْتُ: دمیدم------------مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۳۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1381حق، قدم بر وی نَهَد از لامکانآنگه او ساکن شود از کُنْ فَكانمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۶۷۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #2670حکمِ حق گُسترد بهرِ ما بِساط(۷)که: بگویید از طریقِ اِنبساط (۷) بِساط: هر چیز گستردنی مانند فرش و سفره------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۷۱۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1717من تو را بیاین کرامتها ز پیشخود تسلّی دادَمی از ذاتِ خویشاین کرامت بهرِ ایشان دادمتوین چراغ از بهرِ آن بنهادمتتو از آن بگذشتهیی کز مرگِ تنترسی، وَز تفریقِ اجزایِ بدنمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۷۲۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1723او همی پنداشت کایشان در همآنوهم و تخویفند و وسواس و گُمانکه بُوَدشان لرزه و تخویف(۸) و ترساز توهّمها و تهدیداتِ نَفْس(۹)او نمیدانست کایشان رَستهاندبر دریچهٔ نورِ دل بنشستهاند(۸) تخویف: ترساندن(۹) تهدیداتِ نَفْس: منظور وسوسههای روانی و یا تهدیدهایی است که از ناحیهٔ فرعون نسبت به شکنجه و قتل آنان صورت گرفت.------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۷۴۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1741پا و زانواَش نلرزد هر دَمیرو تُرُش کی دارد او از هر غمی؟خیز فرعونا که ما آن نیستیمکه به هر بانگیّ و، غولی بیستیممولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۷۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1745خوشتر از تجرید(۱۰) از تَن وز مِزاجنیست ای فرعونِ بیالهامِ گیج(۱۰) تجرید: مجّرد شدن و رهیدن از بدن مادّی------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۷۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1753هر قدم را از سرِ بینش نهماز عِثار و، اوفتادن وارَهممولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۳۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #834گفت حق که بندگانِ جفتِ عَونبر زمین آهسته میرانند و هَون(۱۱) حق تعالی فرموده است: بندگانی که مشمول یاری و عنایت حق قرار گرفتهاند، در روی زمین به آهستگی و فروتنی، (تسلیم و فضا گشایی)، گام برمیدارند.(۱۱) هَون: نرمی و آسانی------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #213زین کمین، بی صبر و حَزمی کَس نَجَستحَزم را خود، صبر آمد پا و دست(۱۲)(۱۲) پا و دست: کنایه از وسیله و ابزار------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #216هر طرف غولی همی خوانَد تو راکِای برادر راه خواهی؟ هین بیاره نمایم، همرهت باشم رفیقمن قلاووزم(۱۳) در این راهِ دقیقنی قلاوزست و، نی رَه دانَد اویوسفا کم رو سویِ آن گرگْخو(۱۳) قلاووز: راهنما، پیشرو------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۵۳۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #530گفت: مُفتیِّ(۱۴) ضرورت هم توییبیضرورت گر خوری، مُجرم شویور ضرورت هست، هم پرهیز بِهْور خوری، باری ضَمانِ(۱۵) آن بده(۱۴) مُفتی: فتوا دهنده(۱۵) ضَمان: تعهد کردن، به عهده گرفتن------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #219حَزم، آن باشد که نفریبد تو راچرب و نوش و دامهایِ این سرامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۰ Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #230حَزم آن باشد که چون دعوت کنندتو نگوئی: مست و خواهانِ منانددعوتِ ایشان، صفیرِ مُرغ دانکه کند صیّاد در مَکْمَن نهانمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۷۵ Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #475حازِمی(۱۶) باید که ره تا دِه بَرَدحَزم نبود طمعْ طاعون آورد(۱۶) حازم: محتاط و زیرک، با تدبیر------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۷۷ Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #477کَس نداند مکرِ او اِلّا خدادر خدا بگْریز و وارَه زآن دَغامولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3196 تا کنی مر غیر را حَبر(۱۷) و سَنی(۱۸)خویش را بدخو و خالی میکنی(۱۷) حَبر: دانشمند، دانا(۱۸) سَنی: رفیع، بلند مرتبه------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۵۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #151مردهٔ خود را رها کردهست اومردهٔ بیگانه را جویَد رَفومولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۴۷۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #479دیده آ، بر دیگران، نوحهگریمدّتی بنشین و، بر خود میگِریمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۶۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1865آمد از حضرت ندا کِای مردِکار(۱۹)ای به هر رنجی به ما امّیدوارحُسنِ ظَنّ است و، امیدی خوش تو راکه تو را گوید به هر دَم برتر آهر زمان که قصدِ خواندن باشدتیا ز مُصحفها قِرائت بایدتمن در آن دَم وادَهَم چشمِ تو راتا فرو خوانی، مُعَظَّم جوهرا(۱۹) مردِکار: آن که کارها را به نحو احسن انجام دهد، ماهر، استاد، حاذق، لایق، مرد کار الهی.------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۷۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1875لا نُسَلِّم(۲۰) و اعتراض، از ما برفتچون عوض میآید از مفقود، زَفْتچونکه بیآتش مرا گرمی رسدراضیَم گر آتشش ما را کُشدبیچراغی چون دهد او روشنیگر چراغت شد، چه افغان میکنی؟(۲۰) لا نُسَلِّم: تسليم نمیشويم------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۱۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1910بهرِ یزدان میزید نه بهرِ گنجبهرِ یزدان میمُرَد نه از خوف و رنجهست ایمانش برایِ خواستِ اونه برایِ جَنّت و اَشجار و جُوترکِ کفرش هم برایِ حق بُوَدنه ز بیم آنکه در آتش رودمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۱۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1916پس چرا لابه کُند او یا دعاکه بگردان ای خداوند این قضا؟مرگِ او و، مرگِ فرزندانِ اوبهرِ حق، پیشش چو حلوا در گلونزعِ(۲۱) فرزندان، بَرِ آن باوفاچون قَطایف(۲۲) پیشِ شیخِ بینواپس چرا گوید دعا؟ الّا مگر(۲۳)در دعا بیند رضایِ دادگر(۲۱) نزع: جان کندن، در اصل به معنی کندن است.(۲۲) قَطایف: نام حلوایی لطیف و خوشطعم(۲۳) مگر: مگر در این بیت معنی تحقیق میدهد نه حرف استثناء------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1936جزو از کل قطع شد، بیکار شدعضو از تن قطع شد، مُردار شدتا نپیوندد به کل بارِ دِگَرمُرده باشد، نبودش از جان خبرور بجنبد، نیست آن را خود سَنَدعضوِ نو بُبْریده هم جنبش کندمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۱۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1145عقلِ جُزوی، گاه چیره، گَه نگونعقلِ کلّی، ایمن از رَیْبُ الَْمنون(۲۴)(۲۴) رَیْبُ الَْمنون: حوادثِ ناگوار------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1945با چنین تقویٰ و اَوْراد(۲۵) و قیامطالبِ خاصانِ حق بودی مُدامدر سفر مُعْظَم مُرادش آن بُدیکه دَمی بر بندهٔ خاصی زدیاین همیگفتی، چو میرفتی به راهکُن قرینِ خاصگانم ای اله(۲۵) اَوْراد: ذکرها، جمعِ وِرد------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۵۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1951مِهر من داری چه میجویی دگر؟چون خدا با توست، چون جویی بشر؟مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۵۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1955حرص اندر عشقِ تو فخر است و جاهحرص اندر غیرِ تو ننگ و تباهمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1960همچو مُسْتَسقی کز آبش سیر نیستبر هر آنچه یافتی بِالله مَایستبینهایت حضرت است این بارگاهصدر را بگذار، صدرِ توست راهمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۷۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1971میروم، یعنی نمیارزد بدآن؟عشقِ جانان کم مَدان از عشقِ نانمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۷۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1976تو مَبین این پایها را بر زمینزآنکه بر دل میرود عاشق، یقینمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۰۴۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2040چشم میمالیم، اینجا باغ نیستیا بیابانیست، یا مشکل رهیستای عجب چندین دراز این گفت و گوچون بود بیهوده؟ ور خود هست، کو؟من همیگویم چو ایشان ای عَجَباین چنین مُهری چرا زد صُنعِ رَب؟زین تنازعها محمّد در عجبدر تعجّب نیز مانده بُولهبزین عجب تا آن عجب فرقیست ژرفتا چه خواهد کرد سلطانِ شِگَرف؟مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۰۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2053آمد الهامِ خدا، کای با فُروزمی عجب داری ز کارِ ما هنوز؟مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۰۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2081حافظان را گر نبینی ای عَیار(۲۶)اختیارت را ببین بیاختیار(۲۶) عَیار: مخفّفِ عَیّار به معنی جوانمرد------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۶۴۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #649اختیار آن را نکو باشد که اومالکِ خود باشد اندر اِتَّقُوا(۲۷)چون نباشد حفظ و تقوی، زینهار(۲۸)دور کن آلت، بینداز اختیار(۲۷) اِتَّقُوا: تقوا پیشه کنید، پرهیز کنید.(۲۸) زینهار: برحذر باش؛ کلمهٔ تنبیه------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۰۹۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2093جز به آبِ چشم نتوان شستن آنچون نجاساتِ بواطن(۲۹) شد عیان(۲۹) بواطن: جمع باطن------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۲۵۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2257همچنین هر شهوتی اندر جهانخواه مال و، خواه جاه و، خواه نانهر یکی زینها تو را مستی کندچون نیابی آن، خُمارت میزنداین خُمارِ غم، دلیل آن شدهستکه بدان مفقود، مستیّات بُدهستمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۲۶۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2263دل، تو این آلوده را پنداشتیلاجَرَم دل ز اهلِ دل برداشتیمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۲۶۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2269دل نباشد غیر آن دریایِ نوردل نظرگاهِ خدا، وآنگاه کور؟مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۲۷۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2274هر که را دامن درست است و مُعَدّ(۳۰)آن نثارِ دل بدآن کس میرسد(۳۰) مُعَدّ: آماده شده------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۲۸۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2280پیر، عقل آمد، نه آن مویِ سپیدمو نمیگنجد در این بخت و امیدمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۲۹۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2295سالها در حسرتِ ایشان بماندعمرها در شوقِ ایشان، اشک راندمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۲۸۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2287او فضولی بوده است از اِنقباض(۳۱)کرد بر مختارِ مطلق، اِعتراض(۳۱) انقباض: دلتنگی و قبض------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۰۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2302هین بجو، که رکنِ دولت، جُستن استهر گشادی، در دل اندر بستن استاز همهٔ کارِ جهان، پرداختهکو و کو میگو به جان، چون فاختهنیک بنگر اندرین ای مُحْتَجِبکه دعا را، بست حق در اَسْتَجِبْقرآن کریم، سورهٔ غافر (۴۰)، آیهٔ ۶۰Quran, Sooreh Al-Ghaafir(#40), Line #60«وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ»«پروردگارتان گفت: بخوانيد مرا تا شما را پاسخ گويم. آنهايى كه از پرستش من سركشى مىكنند زودا كه در عين خوارى به جهنم درآيند.»هر که را دل پاک شد از اِعْتلال(۳۲)آن دعااش میرود تا ذوالجلال(۳۲) اِعْتلال: بيماری، علّت، عارضه------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۲۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2326مَکسبِ کوران بُوَد لابه و، دعاجز لبِ نانی نیابند از عطامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2332در دلِ من آن دعا انداختیصد امید اندر دلم افراختیمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۳۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2335اعتمادش بود بر خوابِ درستدر چَهْ و زندان جز آن را مینَجُستمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۴۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2340قایلِ این بانگ نآید در نظرلیک دل بشناخت قایل را ز اثرقوّتیّ و، راحتیّ و، مُسْنَدیدر میان جان فتادش ز آن ندا چاه شد بر وی بدآن بانگِ جلیلگُلشن و بزمی چو آتش بر خلیلمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۴۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2348هر که خوابی دید از روزِ اَلَسْتمست باشد در رَهِ طاعات، مستمیکشد چون اشترِ مست این جوالبی فُتور و، بی گُمان و، بیملالمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2353در اَلَسْت آنکو چنین خوابی ندیداندرین دنیا نشد بنده و مُریدمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۵۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2355پای، پیش و، پای، پس در راهِ دینمینهد با صد تردّد بییقینوامْدارِ شرحِ اینم، نَک گروور شتابستت، ز اَلَمْ نَشْرَح شنوقرآن كريم، سورهٔ انشراح (۹۴)، آیات ۱ تا ۳Quran, Sooreh Ash-Sharh(#94), Line #1-3«أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ. وَوَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ. الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ.»«آيا سينهات را برايت نگشوديم؟ و بار گرانت را از پشتت برنداشتيم؟ بارى كه بر پشت تو سنگينى مىكرد؟»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2360کور از خلقان طمع دارد ز جهلمن ز تو، کز توست هر دشوار، سهلآن یکی کورم ز کوران بشمریداو نیاز و جان و اخلاصم ندیدکوری عشقست این کوریِّ منحُبِّ یُعْمی و یُصِمّ است ای حَسَنای حَسَن بدان که عشق، موجب کوری و کری عاشق میشود.کورم از غیرِ خدا، بینا بدومقتضایِ عشق این باشد بگوتو که بینایی، ز کورانم مداردایرم برگردِ لطفت ای مدارمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۶۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2367مینداند خلق، اَسرارِ مراژاژ میدانند گفتارِ مرامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۴۰۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2404دوزخست آن خانه کآن بی روزن استاصلِ دین، ای بنده رَوْزَن کردن استمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3013, Divan e Shamsیار در آخر زمان کرد طَرَب سازییباطنِ او جِدِّ جِد، ظاهرِ او بازییجملهٔ عشّاق را یار بدین عِلم کُشتتا نکُند هان و هان، جهلِ تو طنّازییمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4466عاشقان از بیمرادیهایِ خویشباخبر گشتند از مولایِ خویشبیمرادی شد قَلاووزِ(۳۳) بهشتحُفَّتِالْجَنَّة شنو ای خوشْسرشتحدیث نبوی«حُفَّتِالْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ وَحُفَّتِالنَّارُ بِالشَّهَوَاتِ.»«بهشت در چیزهای ناخوشایند پوشیده شده و دوزخ در شهوات.» (۳۳) قَلاووز: پیشآهنگ، پیشروِ لشکر------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۳۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1639هر زمان دل را دگر میلی دهمهر نَفَس بر دل دگر داغی نَهَمکُلُّ اَصْباحٍ لَنا شَأْنٌ جدیدکُلُّ شَیءٍ عَنْ مُرادی لا یَحیددر هر بامداد (هر لحظه) کاری تازه داریم، و هیچ کاری از حیطه مشیت من خارج نمی شود.مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۵۸۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #588 خوابناکی کو ز یَقْظَت(۳۴) میجهد دایهٔ وسواس عِشوهش میدهد(۳۴) یَقْظَت: بیداری------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2666, Divan e Shamsبه هر شیوه که گردد شاخ رقصاننباشد غایب از بادِ بهاریمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۸۳۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #3839یک عنایت بِهْ ز صد گون اجتهادجهد را خوف است از صد گون فَسادمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۱۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1113هرچه صورت میوسیلت سازدشزان وسیلت بحر، دُور اندازدش مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3187ترک کن این جبر را که بس تهیستتا بدانی سِرِّ سِرِّ جبر چیستترک کن این جبرِ جمعِ مَنبَلان(۳۵)تا خبر یابی از آن جبرِ چو جان(۳۵) مَنبَل: تنبل، کاهل، بیکار------------مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۶۸۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #2682مر تو را مشغولیی بخشد درون که نپردازی از آن سویِ بُرونمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 472, Divan e Shamsآنکه به رقص آوَرَد پردهٔ دل بردَرَداین همه بویِش کند، دیدنِ او خود جداستمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۶۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4678چون به من زنده شود این مُردهتنجانِ من باشد که رُو آرَد به منمن کنم او را ازین جان محتشمجان که من بخشم، ببیند بخششمجانِ نامحرم نبیند رویِ دوستجز همآن جان کاَصلِ او از کویِ اوستمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 472, Divan e Shamsدل چو شد از عشق گرم، رفت ز دل ترس و شرمشد نفَسَش آتشین، عشق یکی اژدهاستمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۲۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #623بنگر این کَشتیِّ خَلقان غرقِ عشقاژدهایی گشت گویی حلقِ عشقاژدهایی ناپدیدِ دلرُباعقل همچون کوه را او کهرُباعقلِ هر عطّار کآگه شد از اوطبلهها(۳۶) را ریخت اندر آبِ جورَو کزین جو برنیایی تا ابدلَمْ یَکُن حَقّاً لَهُ کُفْواً اَحَدقرآن کریم، سورهٔ اخلاص (۱۱۲)، آیهٔ ۴Quran, Sooreh Al-Ikhlas(#112), Line #4«وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ» «و نه هيچ كس همتاى اوست.»(۳۶) طبله: صندوقچه------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 71, Divan e Shamsاگر نه عشقِ شمسالدین بُدی در روز و شب ما رافراغتها کجا بودی ز دام و از سبب ما را؟!بت شهوت برآوردی، دَمار از ما ز تابِ خوداگر از تابش عشقش، نبودی تاب و تب، ما رامولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۱۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3214علّتی بتّر ز پندارِ کمالنیست اندر جانِ تو ای ذُودَلال(۳۷)از دل و از دیدهات بس خون رودتا ز تو این مُعْجِبی(۳۸) بیرون رودعلّت ابلیس اَنَاخیری بدهستوین مرض، در نفسِ هر مخلوق هست(۳۷) ذُودَلال: صاحب ناز و کرشمه(۳۸) مُعْجِبی: خودبینی------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۱۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #612عشق و ناموس(۳۹)، ای برادر راست نیستبر درِ ناموس ای عاشق مَایستوقتِ آن آمد که من عریان شومنقش بگذارم، سراسر جان شومای عدوِّ شرم و اندیشه بیآکه دریدم پردهٔ شرم و حیاحدیث«اَلْحَیاءُ یَمْنَعُ الْایمان.»«شرم، بازدارندهٔ ایمان است.»(۳۹) ناموس: در اینجا به معنی آبروی تصنُّعی من ذهنی است.-----------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۳۳۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #2331ایمنی بگذار و، جایِ خوف باشبگذر از ناموس و رسوا باش و فاشمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۲۶۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1261از کرم دان این که میترساندتتا به مُلک ایمنی بنشاندتمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۵۳۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #1537چارهٔ آن دل عطای مُبدِلی(۴۰) استدادِ او را قابلیّت شرط نیستبلکه شرطِ قابلیّت دادِ(۴۱) اوست داد، لُبّ و قابلیّت هست پوست(۴۰) مُبدِل: بَدَل کننده، تغییر دهنده.(۴۱) داد: عطا، بخشش------------مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۵۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 560, Divan e Shamsعاشقِ دلبرِ مرا شرم و حیا چرا بُوَد؟چونکه جمال این بُوَد، رسمِ وفا چرا بُوَد؟لذّتِ بیکرانهای است، عشق شدهست نامِ اوقاعده خود شکایت است، ور نه جفا چرا بُوَد؟مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 472, Divan e Shamsساقیِ جان در قدح دوش اگر دُرد ریختدُردیِ ساقیِّ ما جمله صفا در صفاستمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۰۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #2072پیش بینا، شد خموشی نفع توبهر این آمد خطاب اَنْصِتوامولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #1232 نه تو اَعطَیناکَ کَوثَر خواندهای؟پس چرا خشکی و تشنه ماندهای؟یا مگر فرعونی و کوثر چو نیلبر تو خون گشتهست و ناخوش، ای عَلیلمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 472, Divan e Shamsبادهٔ عشق ای غلام نیست حلال و حرامپر کن و پیش آر جام، بنگر نوبت که راستحافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارهٔ ۲۷۶Poem (Qazal) # 276, Divan e Hafezساقیا، در گردشِ ساغر تعلّل تا به چند؟دور چون با عاشقان اُفتد تَسَلسُل بایدشمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۸۴۲ Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #842مشتری شو تا بجنبد دستِ منلعل زاید معدنِ آبَسْتِ(۴۲) منمشتری گرچه که سُست و بارِد(۴۳) است دعوتِ دين کن، که دعوت وارد استباز پَرّان کن حَمامِ(۴۴) روح گیردر رهِ دعوت طریقِ نوح گیرخدمتی میکن برایِ کردگاربا قبول و ردِّ خلقانت چه کار؟(۴۲) آبَسْت: آبستن(۴۳) بارد: سرد(۴۴) حَمام: كبوتر------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 472, Divan e Shamsای دلِ پاکِ تمام، بر تو هزاران سلامجملهٔ خوبان غلام، جملهٔ خوبی تو راستمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۵۱۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #517دِه مرو، دِه مرد را احمق کندعقل را بی نور و بی رونق کندقولِ پیغمبر شنو ای مُجتبیگورِ عقل آمد وطن در روستاهر که در رُستا(۴۵) بُوَد روزیّ و شامتا به ماهی عقلِ او نَبْوَد تمام(۴۵) رُستا: مخفّف روستا------------حدیث«لا تَسكُنِ الْكُفورَ فَاِنَّ ساكنَ الْكُفورِ كَساكِنِ الْقُبورِ.»«در روستا منزل مَگُزین که ساکن در روستا همچون ساکن در قبر است.»مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۴۳۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #434طَهِّرا بَیْتی(۴۶) بیان پاکی استگنج نور است، ار طلسمش خاکی است خانه دل را
view more