کریس هادسن آرام لیوانش را برمی دارد. او بخاری هیزمی واقعی دوست دارد و یک خوبش در پن نواق است. او هیچ وقت آن جا غذا نخورده است، چون کسی نبوده همراهش غذا بخورد، ولی بار آن جا را دوست دارد. دور بخاری کاشی های سبک قدیمی است، بسیار باسلیقه درست شده است. اگر بیست سال پیش از او می پرسیدید، می گفت در یک همچین جایی می خواهد زندگی کند. صندلی چرمی، نوشیدنی همیشه به راه و همسری که روبروی او کتابی می خواند. کتابی که برنده جایزه و فراتر از درک کریس بود، ولی همسر آن را ورق میزد و باشیطنت لبخند میزند؛ مثل یک داستان عاشقانه در دوران حکومت بریتانیا بر هند. کریس هم به گزارش های پرونده قتل نگاهی می انداخت. به آرامی چیزی را حل می کرد.
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.