همه حالا همه چیز را می دانند و این به نظر منصفانه است. خب جیانی و بابی کجا هستند؟ حالا که کار استخوان ها را حل و فصل کرده ایم، می دانم که الیزابت به این فکر می کند که چطور رد آن ها را بگیریم. راست کار خودش است، نه؟ صبح تماسی با من گرفته میشود و می شنوم: «جویس ما داریم میریم ریدینگ» یا «جویس ما داریم میریم اینورنس یا تیمبوکتو» و ذره ذره به من می گوید که چرا و خیلی زود یک فنجان چای با بابی تنریا شیرقهوه با جیانی ترکه می خوریم. دندان روی جگر بگذارید. فردا صبح، قبل از ساعت ۱۰ صبح. تضمینی. تنها وقتی که از گذرنامه ام استفاده می کنم موقعی است که باید بروم و بسته ای را تحویل بگیرم، ولی الآن نگاه کردم و دیدم سه سال دیگر تاریخ دارد. اولین باری که آن را گرفتم یادم هست، فکر می کردم آخرین بارم است. الآن فکر کنم احتمال تمدیدش هم باشد. بگذریم، فقط می خواستم بگویم اگر جیانی یا بابی تنر جایی خارج از کشور هستند، تعجب نمی کنم اگر الیزابت یک مرتبه بپرد سوار هواپیما شود. از این جا تا فرودگاه گاتویک فقط یک خیابان فاصله داریم.
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.