الیزابت می پرسد: «خب اگر دقیق تر بخوای بگی چی؟» آستین می گوید: «خب، عجب! اگه میخواین دقیق بگم، میگم...» لحظه ای افکارش را می سنجد. «میگم راستش مدت نسبتا زیادی هست در واقع.» جویس می پرسد: «پس یعنی میشه هم زمان با خواهر مارگارت دفن شده باشن؟» آستین می پرسد: «چه تاریخی روی سنگ بالای قبره؟» جویس می خواند: «هزاروهشتصد و هفتاد و چهار»
غیرممکنه. سی، چهل، پنجاه سال شاید، بستگی به خاکش داره، ولی نه دیگه صدوپنجاه سال.» ابراهیم می گوید: «پس یعنی یه وقتی یکی این قبر رو کنده، یه جسد دیگه توش خاک کرده و بعد دوباره پرش کرده؟» آستین موافق است: «قطعأ. با یه معما طرفین.» الیزابت می پرسد: «شاید یه راهبه دیگه باشه، نه آستین؟ جواهراتی اون پایین هست؟ تکه پاره لباس چی؟» آستین می گوید: «این یکی هیچی نداره. لختش کردن. اگه قتل بوده، پس کارشون رو بلد بودن.»
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
Create your
podcast in
minutes
It is Free