«خب، یه خبر مهم دارم.» کریس هادسن جلوی اتاق جلسه ایستاده است، تیمش در مقابل او پخش هستند. «ايين ونتام کشته شده.» دانا دو فریتس نگاهی به تیم قتل می اندازد. چند چهره جدید هم هست. نمی تواند خوش شانسی اش را باور کند. دو قتل و او هم این جا است، درست وسط ماجرا. او می بایست به الیزابت دست مریزاد بگوید. او قطعا یک نوشیدنی یا هر چیز دیگری که الیزابت ترجیح میداد به او بدهکار است. یک روسری؟ چه کسی می دانست الیزابت چه می خواهد؟ یک اسلحه، احتمالاکریس پوشه ای را باز می کند. «مرگ ایین ونتام در اثر مسمومیت با فنتانیل بوده. تزریق بیش از حد زیاد توی ماهیچه بازوش. به احتمال زیاد به کم قبل از افتادنش. حتما میخواین سریع بگین که این گزارش رسمی و موثق نیست؛ بله، من از یکی خواهش کردم بهم بگه، خب؟ و این روزها هم این قدر توی آزمایشگاه پاتوبیولوژی بیش مصرفی فنتانیل می بینن که تا به مورد می بینن میفهمن. در حال حاضر فقط ما این اطلاعات رو داریم، لطفا تا جایی که میشه همین طور بمونه. نه مطبوعات خبردار شه، نه دوستی و نه خانواده.» |نیم نگاهی به دانا می کند
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.