عبارت «هزینه خدمات» تأثیر قابل ملاحظه ای روی اعضای ساده تر جمع دارد. آنها احتمالا چهار ساعت وقت دارند تا موقع ناهار و بی صبرانه منتظر یک نمایش هستند، ولی خب این آدم حرف حساب می زند. جویس و برنارد که موقع خودنمایی ران با هم جیم شده بودند حالا دارند صندلی به دست برمی گردند. از میان جمعیت رد میشوند و صندلی ها را سر راه می گذارند. نوبت جویس است که برای جمع سخنرانی کند. «رادیو کنت میگه صبح خوبی می شه، کسی می خواد به ما ملحق شه؟ کسی یه میز مسافرتی بلا استفاده نداره؟ این جوری روز خوبی میشه.» ران رو به جمعیت می کند. «کی پایه ست بشینیم و یه چایی بخوریم؟» جمعیت دست به کار می شود، میز و صندلی جمع می کنند، آب جوش می گذارند، توی قفسه ها می گردند ببینند چه دارند، برای نوشیدنی خیلی زود است، ولی خب شاید بتوانند طولش بدهند. هرچه هم که نباشد، حداقلش این است که خوش میگذرد. هر چند باز هم او در مورد هزینه خدمات واقعا خیلی حرف حساب می زند.
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.