این کار ایده الیزابت بوده است و ابراهیم خوشحال بود که خودش این فکر را در سر او انداخته بود. آنها به نوعی می دانستند ایین ونتام دقیقا ساعت سه ظهر از کوپرز چیس رفته بود و می دانستند تونی کرن هم ساعت سه و سی و دو دقیقه به قتل رسیده بود. ابراهیم مجبور بود برای همه توضیح بدهد ساعت ضربان شمار چیست. بدین ترتیب عازم شده بودند و با ماشین ران فاصله های زمانی بین مسیرها را اندازه می گرفتند. ابراهیم می دانست که می توانستند راحت مسیر را به راهیاب بدهند و راهیاب هم فاصله زمانی را نشان دهد، ولی او این را هم می دانست که هیچ کس دیگری از این موضوع خبر ندارد و خودش هم که هوس رانندگی کرده بود. مدت ها بود رانندگی نکرده بود.
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.