دوشنبه ها معمولا خوب است. کریس دوشنبه ها سوار آسانسور نمی شود. کریس روزهای دوشنبه از خانه غذا می آورد. کریس دوشنبه ها در رختخواب دراز و نشست می زند. ولی روز سه شنبه، یا اگر هفته خوبی باشد چهارشنبه، دوباره وضعیت کم کم به حالت قبل برمی گردد، پله ها زیادی طاقت فرسا به نظر می رسند و کریس از پروژه ناامید میشود. او می داند که پروژه خود اوست و این بیشتر ناراحتش می کند. بنابراین، کلوچه ها و چیپس ها، ناهار از بوفه پمپ بنزین، نوشیدنی سریع بعد از کار، گرفتن غذا از بیرون بر سر راه خانه موقع برگشتن از سر کار، شکلات سر راه خانه موقع بیرون آمدن از بیرون بر پدیدار می شوند. خوردن، کرختی، خلاصی، خجالت و بعد دوباره از اول.ولی همیشه دوشنبه بعدی هم بود و یکی از این دوشنبه ها به رستگاری می رسید؛ آن استون از وزنش کم می شد و به دنبالش آن استون دیگری که در کمین بود. آزمایش های پزشکی برایش خیلی راحت و بی دردسر می شد، همان ورزشکاری می شد که همیشه پیش خودش می دانست می شود. بعد هم برای دوست جدیدی که در اینترنت پیدا می کرد، پیام می فرستاد.
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.