مردی که دوبار مرد | فصل اول | قسمت هفدهم | جویس
به هر حال، به سختی میشد اسم آنجا را آشپزخانه گذاشت. دو لیوان، دو بشقاب، دو فنجان، دو کاسه، مقداری غذای منجمد نیمپخت، مقداری نان تست، و درون یخچال، مقداری توفو و یک بطری شیر بادام. در یکی از کمدها چای و قهوه بود. هنگامی که سرم را برای پرسیدن سوالی به سمتشون چرخوندم، الیزابت و پاپی مکالمه خودشون را متوقف کردند، برای همین از پاپی پرسیدم که آیا همراه چای، شیر و شکر میخواهد و او گفت اگر امکان داشته باشه میل داره دم کرده هل و سرخالو بنوشه و من طوری سرم را به علامت مثبت تکان دادم که انگار این کاملاً عادی بود، که البته میدانم این روزها هست، و دوباره در آشپزخانه مشغول شدم. خدایا، چه جمله طولانی برای نوشتن بود. اگر میخواستم این را در کتابی استفاده کنم به من میگفتند که یک نقطه در جایی باید بگذاری. مثلاً بعد از "دمکرده"؟
من کتری را پر کردم و منتظر جوش آمدن آب شدم، مشتاق بودم به اتاق نشیمن برگردم و بفهمم چه اتفاقی دارد می افتد. اگر این آپارتمان داگلاس بود، پس خودش کجا بود؟ آب را روی چای کیسه ای ریختم، که از لفافی خاکستری درست شده بود. در هر فنجان یکی قرار داده بودم، و به این فکر می کردم که آیا در مورد دمنوش، کیسه را داخل فنجان نگه میدارند و یا کیسه دمنوش را بیرون میارند؟ اگر آن را داخل فنجان باقی میگذاشتم، میتوانستم سریعتر از آشپزخونه بیرون بیایم و پیششون برم، اما اگر این روش درستی نبود، چی؟ جوانا، مثل همه دخترها، راه درستش را می داند. به هر حال، آن موقع بود که صدای سیفون توالت را شنیدم، بنابراین، بیخیال راه درست شدم و کیسه دمنوش را داخل فنجان گذاشتم و به اتاق نشیمن رفتم.
ادامه ...
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
Create your
podcast in
minutes
It is Free