اینجا یک خبرایی هست. باگدن به ون نزدیک می شود. همانطور که از پنجره سمت مسافر نگاهی می اندازه، یک روزنامه می بیند که وجودش در یک ون عادی هست، اما بعد متوجه می شود که روزنامه دیلی تلگراف هست که این عادی نیست. او به بدنه ون نگاه می کند، که نوشته «تعمیرات سقف و پشت بام اف. واکر - همه نوع خرده کاری انجام میشود.»
از گوشه چشم، باگدن الیزابت، رون و جویس را می بیند که از راسکین کورت بیرون می آیند. همه آنها باهم در راسکین کورت چه کاری دارند؟ دردسر، حتماً دردسر. و اگر قراره دردسری وجود داشته باشد، باگدن دلش میخواهد که جزئی از آن باشد.
الیزابت برای ران و جویس دست تکان می دهد و خداحافظی میکند و با عجله به سمت او می رود و در حالی که دست در بازویش میاندازه، او را از ون دور می کند.
ادامه ...
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
Create your
podcast in
minutes
It is Free