برنامه صوتی شماره ۸۵۹ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۴۰۰ تاریخ اجرا: ۲۳ مارس ۲۰۲۱ - ۴ فروردینPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهنسخه کوچکتر مناسب جهت پرینتمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۴۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 143, Divan e Shamsدوش من پیغام کردم سویِ تو اِستاره راگفتمش: خدمت رسان(۱) از من تو آن مَه پاره راسجده کردم، گفتم: این سجده بِدان خورشید بَرکاو به تابش زَر کند مر سنگهایِ خاره راسینهٔ خود باز کردم، زخمها بِنمودَمَشگفتمش از من خبر ده دلبرِ خون خواره راسو به سو گشتم که تا طفلِ دلم خامش شودطفل خُسپَد، چون بِجُنباند کسی گهواره راطفلِ دل را شیر ده ما را ز گریه ش وارَهانای تو چاره کرده هر دَم صد چو من بیچاره راشهرِ وَصلَت بوده است آخر ز اوّل جایِ دلچند داری در غریبی این دلِ آواره را؟من خَمُش کردم ولیکن از پیِ دفعِ خُمارساقیِ عشّاق! گردان نرگسِ خَمّاره(۲) رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۹۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2391, Divan e Shamsبازآمد آن مُغَنّی(۳)، با چنگِ سازکرده دروازهٔ طَرَب را بر عشق باز کردهبازارِ یوسفان را از حُسن بَرشکستهدکّانِ شِکّران را یک یک فراز کرده(۴)شمشیر درنهاده سرهایِ سروران راوانگاهشان ز معنی بس سرفراز کردهخود کُشته عاشقان را، در خونشان نشستهوانگاه بر جنازهٔ هر یک نماز کردهآن حلقههایِ زلفت حلقِ کِراست روزی؟ای ما برونِ حلقه گردن دراز کرده(۵)از بس که نوحِ عشقت چون نوح نوحه داردکشتیِ جانِ ما را دریایِ راز کردهای یک خُتَن شکسته، ای صد خُتَن نمودهوز نیم غمزه تُرکی سیصد طراز کردهبختِ ابد نهاده پایِ تو را به رُخ برکِت بندهٔ کمینم، وانگه تو ناز کردهمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #544 ناز کردن خوش تر آید از شِکَرلیک، کم خایَش، که دارد صد خطرایمن آبادست آن راهِ نیازترک نازش گیر و با آن ره بسازمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۹۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2391, Divan e Shamsای خاکِ پایِ نازت سرهایِ نازنینانوز بهرِ نازِ تو حق شکلِ نیاز کرده(۶)ای زرگرِ حقایق، ای شمسِ حقِّ تبریزگاهم چو زَر بُریده، گاهم چو گاز(۷) کردهمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۵۳۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2538 « حکایتِ آن شخص که از ترس، خویشتن را در خانه انداخت. رخ ها زرد چون زعفران، لب ها کبود چون نیل، دست لرزان چون برگِ درخت. خداوندِ خانه پرسید که خیر است، چه واقعه است؟ گفت: بیرون خر میگیرند به سُخره ای، گفت: مبارک خر میگیرند، تو خر نیستی، چه میترسی؟ گفت: سخت به جدّ می گیرند. تمییز برخاسته است امروز، ترسم که مرا خر گیرند.»آن یکی در خانهیی در میگریختزرد رُو و لب کبود و رنگ ریخت(۸)صاحبِ خانه بگفتش: خیر هستکه همی لرزد تو را چون پیر دست؟واقعه چون ست؟ چون بگریختی؟رنگِ رخساره چنین چون ریختی؟گفت: بهرِ سُخرهٔ(۹) شاهِ حَرون(۱۰)خر همی گیرند امروز از بُرونگفت: میگیرند کو خر، جانِ عَم(۱۱)؟چون نِهیی خر، رو، تو را زین چیست غم؟گفت: بس جِدّند و گرم اندر گرفتگر خرم گیرند، هم نبود شگفت بهرِ خرگیری برآوردند دستجِدِّجِد، تمییز هم برخاسته ستچونکه بیتمییزیانْمان سَروَرَندصاحبِ خر را به جایِ خر بَرندمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۶۲۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2626 قبله را چون کرد دستِ حق عَیانپس، تَحَرّی(۱۲) بعد ازین مَردود دانهین بگردان از تَحَرّی رو و سَرکه پدید آمد مَعاد و مُستَقَرّ(۱۳)یک زمان زین قبله گر ذاهِل(۱۴) شویسُخره هر قبله باطل شویچون شوی تمییزدِه(۱۵) را ناسپاسبِجهَد از تو خَطرَتِ(۱۶) قبله شناسگر ازین انبار خواهی بِرّ(۱۷) و بُر(۱۸)نیم ساعت هم ز همدردان مَبُرکه در آن دم که بِبُرّی زین مُعین(۱۹)مبتلی گردی تو با بِئسَ الْقَرین(۲۰) مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۵۴۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2546 نیست شاهِ شهرِ ما بیهوده گیرهست تمییزش، سمیع است و بصیر*آدمی باش و ز خرگیران مترسخر نِهیی ای عیسیِ دوران مترسچرخِ چارُم(۲۱) هم ز نورِ تو پُر استحاشَ لِله(۲۲) که مقامَت آخور استتو ز چرخ و اَختران هم برتریگرچه بهرِ مصلحت در آخوریمیرِ آخر دیگر و خر دیگر استنه هر آنکه اندر آخر شد، خر استچه درافتادیم در دنبالِ خر؟از گلستان گوی و از گُل هایِ تَر از انار و از تُرَنج(۲۳) و شاخِ سیبوز شراب و شاهدانِ بیحسابیا از آن دریا که موجش گوهر استگوهرش گوینده و بیناور استیا از آن مرغان که گُلچین میکنندبیضهها زرّین و سیمین میکنندیا از آن بازان که کَبکان پرورندهم نگون اِشکم هم اِستان(۲۴) میپَرندنردبان هایی ست پنهان در جهان**پایه پایه تا عَنانِ آسمان(۲۵)هر گُرُه را نردبانی دیگر استهر رَوِش را آسمانی دیگر است هر یکی از حالِ دیگر بیخبر***مُلکِ با پهنا و بیپایان و سَراین در آن حیران، که او از چیست خَوشوآن درین خیره که حیرت چیستش؟صحنِ اَرضُ الله(۲۶) واسِع آمده****هر درختی از زمینی سَر زدهبر درختان شُکر گویان برگ و شاخکه زِهی مُلک و زِهی عرصهٔ فراخبلبلان گِردِ شکوفه پُر گِرِهکه از آنچه میخوری، ما را بدهاین سخن پایان ندارد، کن رجوعسویِ آن روباه و شیر و سَقم(۲۷) و جوع(۲۸) * قرآن کریم، سوره انفال(۸)، آیه ۳۷Quran, Sooreh Al-Anfaal(#8), Line #37« لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَىٰ بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعًا فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ.»« تا خدا ناپاک را از پاک بازنماياند و ناپاكان را برهم نهد. آنگاه همه را گرد كند و به جهنم افكند. اينان زيانكارانند.»** قرآن کریم، سوره مائده(۵)، آیه ۴۸Quran, Sooreh Al-Ma'ida(#5), Line #48«… لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا…» « … براى هر گروهى از شما شريعت و روشى نهاديم…»*** قرآن کریم، سوره مؤمنون(۲۳)، آیه ۵۳و۵۲Quran, Sooreh Al-Muminoon(#23), Line #52,53« وَإِنَّ هَٰذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ.» (۵۲)« هر آينه اين دين شما دينى است واحد، و من پروردگار شمايم؛ احتیاط کنید.»« فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُرًا ۖ كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ.» (۵۳)« پس دين خود را فرقهفرقه كردند و هر فرقهاى به روشى كه برگزيده بود دلخوش بود.»****۱ قرآن کریم، سوره عنکبوت(۲۹)، آیه ۵۶Quran, Sooreh Al-Ankaboot(#29), Line #56« يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ.» « اى بندگان من كه به من ايمان آوردهايد، زمين من فراخ است، پس تنها مرا بپرستيد.»****۲ قرآن کریم، سوره زمر(۳۹)، آیه ۱۰Quran, Sooreh Al-Zumar(#39), Line #10« قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ ۚ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ ۗ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ ۗ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ.»« بگو: اى بندگان من كه ايمان آوردهايد، از پروردگارتان بترسيد.براى آنان كه در حيات اينجهانى نيكى كردهاند، پاداش نيك است. و زمين خدا پهناور است. مزد صابران بىحساب و كامل ادا مىشود.»مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۸۱۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2812 « سَبَبِ دانستنِ ضَمیرهایِ خَلْق»چون دلِ آن آب زینها خالی استعکسِ روها از برون در آب جَستپس تو را باطن مُصَفّا ناشدهخانه پُر از دیو و نَسْناس(۲۹) و دَده(۳۰)ای خری زِاسْتیزه مانده در خریکَی ز ارواحِ مسیحی بو بَری؟کَی شناسی گر خیالی سَر کُند*کز کدامین مَکْمَنی(۳۱) سَر بَر کَُند؟چون خیالی میشود در زُهد، تَنتا خیالات از درونه رُوفتن(۳۲) * قرآن کریم، سوره کهف(۱۸)، آیه ۱۰۴Quran, Sooreh Al-Kahf(#18), Line #104«... وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا.»«… و مىپنداشتند كارى نيكو مىكنند.»مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۵۹۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2591 « در بیانِ آنکه نقضِ عهد و توبه موجب بلا بود، بلک موجبِ مسخ است چنانکه در حق اصحاب سَبْت (۳۳) و در حقِ اصحاب مایدهٔ عیسی، و بعضى را بوزينه و خوک گردانيده است (وَ جَعَلَ(۳۴) مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ(۳۵) والْخَنازیر(۳۶)، و اندر این امّت، مسخِ دل باشد و به قیامت تن را صورتِ دل دهند.)»نقضِ میثاق(۳۷) و شکست توبههاموجبِ لعنت شود در انتها*نقضِ توبه و عهد آن اصحابِ سَبْتموجبِ مَسْخ(۳۸) آمد و اِهلاک و مَقْت(۳۹)پس خدا آن قوم را بوزینه کردچونکه عهدِ حق شکستند از نبرداندرین امّت نَبُد مَسخِ بدنلیک مَسخِ دل بود ای ذُوالْفِطَن(۴۰)چون دلِ بوزینه گردد آن دلشاز دلِ بوزینه شد خوار آن گِلشگر هنر بودی دلش را ز اِختبار(۴۱)خوار کی بودی ز صورت آن حِمار(۴۲)؟آن سگِ اصحاب، خوش بُد سیرتشهیچ بودش مَنقَصَت(۴۳) زآن صورتش؟مَسخِ ظاهر بود اهلِ سَبت راتا ببیند خلق ظاهر کَبْت(۴۴) رااز رَهِ سرّ صد هزارانِ دگرگشته از توبه شکستن خوک و خر *۱ قرآن کریم، سوره مائده(۵)، آیه ۶۰Quran, Sooreh Al-Ma'ida(#5), Line #60« قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَٰلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ ۚ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ ۚ أُولَٰئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ.»« بگو: آيا شما را از كسانى كه در نزد خدا كيفرى بدتر از اين دارند خبر بدهم: كسانى كه خدايشان لعنت كرده و بر آنها خشم گرفته و بعضى را بوزينه و خوك گردانيده است و خود بت پرستيدهاند؟ اينان را بدترين جايگاه است و از راه راست گمگشتهترند.»*۲ قرآن کریم، سوره مائده(۵)، آیه ۱۱۵و۱۱۴Quran, Sooreh Al-Ma'ida(#5), Line #114,115« قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ ۖ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ .» (۱۱۴)« عيسى بن مريم گفت: بار خدايا، اى پروردگار ما، براى ما مائدهاى از آسمان بفرست، تا ما را و آنان را كه بعد از ما مىآيند عيدى و نشانى از تو باشد، و ما را روزى ده كه تو بهترين روزىدهندگان هستى.»« قَالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ ۖ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ.» (۱۱۵)« خدا گفت: من آن مائده را براى شما مىفرستم؛ ولى هر كه از شما از آن پس كافر شود چنان عذابش مىكنم كه هيچ يك از مردم جهان را آن چنان عذاب نكرده باشم.»*۳ قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۶۵Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #65« وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ.»« و شناختهايد آن گروه را كه در آن روز شنبه از حد خود تجاوز كردند، پس به آنها خطاب كرديم: بوزينگانى خوار و خاموش گرديد.»*۴ قرآن کریم، سوره اعراف(۷)، آیه ۱۶۶-۱۶۳Quran, Sooreh Al-A'raaf(#7), Line #163-166وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ ۙ لَا تَأْتِيهِمْ ۚ كَذَٰلِكَ نَبْلُوهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ.» (۱۶۳)درباره آن قريه نزديك به دريا از ايشان بپرس. آنگاه كه در روز شنبه سبت مىشكستند. زيرا در روزى كه شنبه مىكردند ماهيان آشكار بر روى آب مىآمدند و روزى كه شنبه نمىكردند نمىآمدند. اينان را كه مردمى نافرمان بودند اينچنين مىآزموديم.»« وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا ۖ قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ.»(۱۶۴)« و آنگاه كه گروهى از ايشان گفتند: چرا قومى را پند مىدهيد كه خدا هلاكشان خواهد كرد و به عذابى دردناك مبتلا خواهد ساخت؟ گفتند: تا ما را نزد پروردگارتان عذرى باشد. و باشد كه پرهيزگار شوند.»« فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ.»(۱۶۵)« چون اندرزى را كه به آنها داده شده بود فراموش كردند، آنان را كه از بدى پرهيز مىكردند نجات داديم و گنهكاران را به سبب گناهشان به عذابى سخت فرو گرفتيم.»« فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ مَا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ.»(۱۶۶) « و چون از ترك چيزى كه از آن منعشان كرده بودند سرپيچى كردند، گفتيم: بوزينگانى مطرود شويد.»مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۸۱۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2817 « غالِب شُدنِ مَکْرِ روبَهْ بر اِسْتِعْصامِ خَر.»خر بسی کوشید و او را دفع گفت(۴۵)لیک جوعُ الْکَلْب(۴۶) با خر بود جفتغالب آمد حرص و صبرش بُد ضعیفبس گلوها که بُرَد عشقِ رَغیف(۴۷)زآن رسولی کِش حقایق داد دستکادَ فَقْرٌ اَنْ یَکون کُفر آمدهستگشته بود آن خر مَجاعت(۴۸) را اسیرگفت: اگر مَکرست، یک ره مُرده گیرزین عذابِ جُوع باری وارَهَمگر حیات این ست، من مُرده بِه اَمگر خر اوّل توبه و سوگند خَوردعاقِبَت هم از خَری خَبْطی(۴۹) بکرد حرص، کور و احمق و نادان کندمرگ را بر احمقان آسان کندنیست آسان مرگ بر جانِ خَرانکه ندارند آبِ جانِ جاودانچون ندارد جانِ جاوید او شَقیست(۵۰)جرأتِ او بر اَجَل از احمقیستجَهد کن تا جان مُخَلَّد(۵۱) گَردَدَتتا به روزِ مرگ برگی باشَدَتاعتمادش نیز بر رازق نبودکه بَرافشانَد بر او از غیب جودتاکنونش فضلِ بیروزی نداشتگرچه گَه گَه بر تَنَش جوعی گماشتگَر نباشد جوع، صد رنجِ دگراز پیِ هَیْضَه(۵۲) برآرَد از تو سَررنجِ جوع اَولیٰ بُوَد خود زآن عللهم به لطف و هم به خِفَّت، هم عَمَلرنجِ جوع از رنجها پاکیزهترخاصه در جوعست صد نفع و هنر (۱) خدمت رساندن: سلام و تعظیم رساندن(۲) خَمّار: می فروش، شراب فروش(۳) مُغَنّی: آوازه خوان، مُطرب(۴) فراز کردن: بستن(۵) گردن دراز کردن: به کنایه حرص و طمع داشتن، احمقی کردن، اشتیاق و رغبت(۶) شکلِ نیاز کرده: نیاز را صورت بسته، آفریده(۷) گاز: نوعی قیچی، مجازاً تیز و بُرنده(۸) رنگ ریخته: رنگ پریده(۹) سُخره: بیگار، کار بی مزد، در اینجا به معنی مجّانی و مفت است.(۱۰) حَرون: سرکش، اسب و استر نافرمان(۱۱) عَم: عمو، برادر(۱۲) تَحَرّی: جستجو(۱۳) مُستَقَرّ: محل استقرار، جای گرفته، ساکن، قائم(۱۴) ذاهِل: فراموش کننده، غافل(۱۵) تمییزدِه: کسی که دهنده قوّه شناخت و معرفت است.(۱۶) خَطْرَت: قوه تمییز، آنچه که بر دل گذرد، اندیشه(۱۷) بِرّ: نیکی(۱۸) بُرّ: گندم(۱۹) مُعین: یار، یاری کننده (۲۰) بِئسَ الْقَرین: همنشین بد(۲۱) چرخِ چارُم: آسمان چهارم، فلک چهارم(۲۲) حاشَ لله: پناه بر خدا(۲۳) تُرَنج: بالنگ، میوه ای از نوع مرکّبات که با آن مربّا و ترشی درست میکنند.(۲۴) اِستان: به پشت خوابیده، به اصطلاح طاقباز(۲۵) عَنانِ آسمان: آن قسمت از آسمان که نمایان است، پهنهٔ آسمان(۲۶) اَرضُ الله: زمین خدا، جهان هستی(۲۷) سَقم: بیماری، بیمار شدن(۲۸) جوع: گرسنگی(۲۹) نَسْناس: جانوری افسانهای و موهوم شبیه به انسان که هیکلی مهیب دارد.(۳۰) دَده: جانور درنده(۳۱) مَکْمَن: نهانگاه، جای پنهان شدن(۳۲) رُوفتن: روبیدن، جارو کردن(۳۳) اصحابِ سَبْت: اصحاب شنبه، مراد یهودیان است.(۳۴) جَعَلَ: قرارداد(۳۵) قِرَدَة: بوزینه ها، میمون ها(۳۶) خَنازیر: جمعِ خِنزیر، به معنی خوک ها(۳۷) نقضِ میثاق: شکستن پیمان(۳۸) مَسْخ: تغییر شکل یافتن، به شکل حیوان درآمده.(۳۹) مَقْت: بغض و دشمنی(۴۰) ذُوالْفِطَن: صاحب هوشیاری ها(۴۱) اِختبار: آگاهی یافتن از چیزی، آزمودن(۴۲) حِمار: خر، الاغ(۴۳) مَنقَصَت: کاستی و نقصان(۴۴) کَبْت: خوار کردن، بر زمین زدن(۴۵) دفع گفتن: راندن، طرد کردن(۴۶) جوعُ الْکَلْب: بیماریای که در اثر آن بیمار اشتهای بیش از حد داشته و هرچه غذا میخورد باز احساس گرسنگی میکند.(۴۷) رَغیف: قرص نان(۴۸) مَجاعت: گرسنگی(۴۹) خَبْط: اشتباه، خطا(۵۰) شَقی: بدبخت، تیره بخت(۵۱) مُخَلَّد: جاودان(۵۲) هَیْضَه: اسهال************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۴۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 143, Divan e Shamsدوش من پیغام کردم سوی تو استاره راگفتمش خدمت رسان از من تو آن مه پاره راسجده کردم گفتم این سجده بدان خورشید برکاو به تابش زر کند مر سنگهای خاره راسینه خود باز کردم زخمها بنمودمشگفتمش از من خبر ده دلبر خون خواره راسو به سو گشتم که تا طفل دلم خامش شودطفل خسپد چون بجنباند کسی گهواره راطفل دل را شیر ده ما را ز گریه ش وارهانای تو چاره کرده هر دم صد چو من بیچاره راشهر وصلت بوده است آخر ز اول جای دلچند داری در غریبی این دل آواره رامن خمش کردم ولیکن از پی دفع خمارساقی عشاق گردان نرگس خماره رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۹۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2391, Divan e Shamsبازآمد آن مغنی با چنگ سازکرده دروازه طرب را بر عشق باز کردهبازار یوسفان را از حسن برشکستهدکان شکران را یک یک فراز کردهشمشیر درنهاده سرهای سروران راوانگاهشان ز معنی بس سرفراز کردهخود کشته عاشقان را در خونشان نشستهوانگاه بر جنازه هر یک نماز کردهآن حلقههای زلفت حلق کراست روزیای ما برون حلقه گردن دراز کردهاز بس که نوح عشقت چون نوح نوحه داردکشتی جان ما را دریای راز کردهای یک ختن شکسته ای صد ختن نمودهوز نیم غمزه ترکی سیصد طراز کردهبخت ابد نهاده پای تو را به رخ برکت بنده کمینم وانگه تو ناز کردهمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #544 ناز کردن خوش تر آید از شکرلیک کم خایش که دارد صد خطرایمن آبادست آن راهِ نیازترک نازش گیر و با آن ره بسازمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۹۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2391, Divan e Shamsای خاک پای نازت سرهای نازنینانوز بهر ناز تو حق شکل نیاز کردهای زرگر حقایق ای شمس حق تبریزگاهم چو زر بریده گاهم چو گاز کردهمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۵۳۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2538 « حکایتِ آن شخص که از ترس، خویشتن را در خانه انداخت. رخ ها زرد چون زعفران، لب ها کبود چون نیل، دست لرزان چون برگِ درخت. خداوندِ خانه پرسید که خیر است، چه واقعه است؟ گفت: بیرون خر میگیرند به سُخره ای، گفت: مبارک خر میگیرند، تو خر نیستی، چه میترسی؟ گفت: سخت به جدّ می گیرند. تمییز برخاسته است امروز، ترسم که مرا خر گیرند.»آن یکی در خانهیی در میگریختزرد رو و لب کبود و رنگ ریختصاحب خانه بگفتش خیر هستکه همی لرزد تو را چون پیر دستواقعه چون ست چون بگریختیرنگ رخساره چنین چون ریختیگفت بهر سخره شاه حرونخر همی گیرند امروز از برونگفت میگیرند کو خر جان عمچون نهیی خر رو تو را زین چیست غمگفت بس جدند و گرم اندر گرفتگر خرم گیرند هم نبود شگفت بهر خرگیری برآوردند دستجدجد تمییز هم برخاسته ستچونکه بیتمییزیانمان سرورندصاحب خر را به جای خر برندمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۶۲۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2626 قبله را چون کرد دست حق عیانپس تحری بعد ازین مردود دانهین بگردان از تحری رو و سرکه پدید آمد معاد و مستقریک زمان زین قبله گر ذاهل شویسخره هر قبله باطل شویچون شوی تمییزده را ناسپاسبجهد از تو خطرت قبله شناسگر ازین انبار خواهی بر و برنیم ساعت هم ز همدردان مبرکه در آن دم که ببری زین معینمبتلی گردی تو با بئس القرین مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۵۴۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2546 نیست شاه شهر ما بیهوده گیرهست تمییزش سمیع است و بصیر*آدمی باش و ز خرگیران مترسخر نهیی ای عیسی دوران مترسچرخ چارم هم ز نور تو پر استحاش لله که مقامت آخور استتو ز چرخ و اختران هم برتریگرچه بهر مصلحت در آخوریمیر آخر دیگر و خر دیگر استنه هر آنکه اندر آخر شد خر استچه درافتادیم در دنبال خراز گلستان گوی و از گل های تر از انار و از ترنج و شاخ سیبوز شراب و شاهدان بیحسابیا از آن دریا که موجش گوهر استگوهرش گوینده و بیناور استیا از آن مرغان که گلچین میکنندبیضهها زرین و سیمین میکنندیا از آن بازان که کبکان پرورندهم نگون اشکم هم استان میپرندنردبان هایی ست پنهان در جهان**پایه پایه تا عنان آسمانهر گره را نردبانی دیگر استهر روش را آسمانی دیگر است هر یکی از حال دیگر بیخبر***ملک با پهنا و بیپایان و سراین در آن حیران که او از چیست خوشوآن درین خیره که حیرت چیستشصحن ارض الله واسع آمده****هر درختی از زمینی سر زدهبر درختان شکر گویان برگ و شاخکه زهی ملک و زهی عرصه فراخبلبلان گرد شکوفه پر گرهکه از آنچه میخوری ما را بدهاین سخن پایان ندارد کن رجوعسوی آن روباه و شیر و سقم و جوع * قرآن کریم، سوره انفال(۸)، آیه ۳۷Quran, Sooreh Al-Anfaal(#8), Line #37« لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَىٰ بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعًا فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ.»« تا خدا ناپاک را از پاک بازنماياند و ناپاكان را برهم نهد. آنگاه همه را گرد كند و به جهنم افكند. اينان زيانكارانند.»** قرآن کریم، سوره مائده(۵)، آیه ۴۸Quran, Sooreh Al-Ma'ida(#5), Line #48«… لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا…» « … براى هر گروهى از شما شريعت و روشى نهاديم…»*** قرآن کریم، سوره مؤمنون(۲۳)، آیه ۵۳و۵۲Quran, Sooreh Al-Muminoon(#23), Line #52,53« وَإِنَّ هَٰذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ.» (۵۲)« هر آينه اين دين شما دينى است واحد، و من پروردگار شمايم؛ احتیاط کنید.»« فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُرًا ۖ كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ.» (۵۳)« پس دين خود را فرقهفرقه كردند و هر فرقهاى به روشى كه برگزيده بود دلخوش بود.»****۱ قرآن کریم، سوره عنکبوت(۲۹)، آیه ۵۶Quran, Sooreh Al-Ankaboot(#29), Line #56« يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ.» « اى بندگان من كه به من ايمان آوردهايد، زمين من فراخ است، پس تنها مرا بپرستيد.»****۲ قرآن کریم، سوره زمر(۳۹)، آیه ۱۰Quran, Sooreh Al-Zumar(#39), Line #10« قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ ۚ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ ۗ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ ۗ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ.»« بگو: اى بندگان من كه ايمان آوردهايد، از پروردگارتان بترسيد. براى آنان كه در حيات اينجهانى نيكى كردهاند، پاداش نيك است. و زمين خدا پهناور است. مزد صابران بىحساب و كامل ادا مىشود.»مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۸۱۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2812 « سَبَبِ دانستنِ ضَمیرهایِ خَلْق»چون دل آن آب زینها خالی استعکس روها از برون در آب جستپس تو را باطن مصفا ناشدهخانه پر از دیو و
view more