برنامه صوتی شماره ۸۵۵ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۳۹۹ تاریخ اجرا: ۲۳ فوریه ۲۰۲۱ - ۶ اسفندPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهنسخه کوچکتر مناسب جهت پرینتمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۶۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1863, Divan e Shamsای سَنْجَقِ(۱) نَصْرُالَله*، وی مَشعلهٔ یاسین(۲)یا رَب چه سَبُک روحی، بر چشم و سَرَم بِنشینای تاجِ هُنرمندی، مِعراجِ خردمندیتعریف چه میباید؟ چون جمله تویی تعیینهر ذَرّه که میجُنبَد، هر بَرگ که میخَنبَد(۳)بیکام و زبان گفتی: در گوشِ فَلک بِنشینجانِ همهای جانا، ای دولتِ مولاناجان را بِرَهانیدی از نازِ فُلان الدّیناز نَفخِ تو میرویَد پَرِّ مَلَأ الْاَعلی(۴)وز شرقِ تو میتَفْسَد(۵) پشتِ فلکِ عِنّین(۶)از عشقِ جهان سوزَت وز شوقِ جگردوزَتبی هیچ دعاگویی عالَم شده پُر آمینناگاه سحرگاهی، بیرخنه و بیراهیآورد طبیبِ جان یک خُمره پُر اَفْسَنْتین(۷)تا این تَنِ بیمارم وین کشته دلِ زارمزنده شد و چابک شد، برداشت سَر از بالینگفتش که: مَلیحی تو، مانا(۸) که مسیحی توشاد آمدی ای سلطان، ای چارهٔ هر مِسکینپیغامبرِ بیماران، نافِع تَری از باراندر خُمره چه داری؟ گفت: دارویِ دلِ غمگینحِرزِ(۹) دلِ یعقوبم، سَرچشمهٔ ایّوبمهم چُستَم و هم خوبم، هم خسرو و هم شیرینگفتم که: چنان دریا در خمره کجا گنجد؟گفتا که: چه دانی تو این شیوه و این آیین؟کی داند چون آخر استادی بیچون راگنجاند در سِجّین(۱۰) او عالَمِ عِلیّین(۱۱)یوسُف به بُنِ چاهی بر هفت فلک ناظروَندر شکمِ ماهی یونس زَبَرِ پروینگر فوقی وگر پستی، هستی طلب و مستینی بر زبرین وَقفست این بخت، نه بر زیرینخامش که نمیگنجد این حِصّه(۱۲) دَرین قصّهرو چشم به بالا کن، رویِ چو مَهش میبین* قرآن کریم، سوره نصر(۱۱۰)، آیه ۳-۱Quran, Sooreh An-Nasr(#110), Line #1-3« إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ » (۱)« چون يارى خدا و پيروزى فراز آيد،»« وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا » (۲)« و مردم را ببينى كه فوجفوج به دين خدا درمىآيند،»« فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ ۚ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا.» (٣)« پس به ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از او آمرزش بخواه، كه او توبهپذير است.»مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۰۵۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1057 گر بِرویَد، ور بریزد صد گیاهعاقبت بَررویَد آن کِشتهٔ الهکِشتِ نو کارید بر کِشتِ نخستاین دوم فانی است و آن اوّل دُرُستکِشتِ اوّل کامل و بُگزیده استتخمِ ثانی فاسد و پوسیده استمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۹۶۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #3969 رازها را میکند حق آشکارچون بخواهد رُست، تخمِ بَد مَکارمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۴۷۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1475, Divan e Shamsدرین خاک، درین خاک در این مزرعهٔ پاکبه جز مهر، به جز عشق دگر تخم نکاریممولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۰۲۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #3024 این که فردا این کنم یا آن کنماین دلیلِ اختیارست ای صَنَموآن پشیمانی که خوردی زآن بَدیز اختیارِ خویش گشتی مُهتَدیمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۵۳۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #530 گفت: مُفتیِّ ضرورت هم توییبیضرورت گر خوری، مجرم شویور ضرورت هست، هم پرهیز بهور خوری، باری ضَمانِ آن بدهمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #410 حق همیگوید که آری ای نَزِهلیک بشنو، صبر آر و، صبر بِهْصبح نزدیک است، خامش، کم خروشمن همیکوشم پیِ تو، تو، مَکوشقرآن کریم، سوره صف(۶۱)، آیه ۱۳Quran, Sooreh As-Saff(#61), Line #13« وَأُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا ۖ نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ.»« و نعمتى ديگر كه دوستش داريد: نُصرتى است از جانب خداوند و فتحى نزدیک، و مؤمنان را بشارت ده.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 18, Divan e Shamsای یوسفِ خوش نامِ ما، خوش میروی بر بامِ ما« اِنّا فَتَحْنا» اَلصّلا بازآ ز بام از در درآقرآن کریم، سوره فتح(۴۸)، آیه ۳-۱Quran, Sooreh Al-Fath(#48), Line #1-3إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا.» (١)ما براى تو پيروزى نمايانى را مقدر كردهايم.»« لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا »(٢)« تا خدا گناه تو را آنچه پيش از اين بوده و آنچه پس از اين باشد براى تو بيامرزد و نعمت خود را بر تو تمام كند و تو را به صراط مستقيم راه نمايد.»« وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا.» (٣)« و خدا ياريت كند يارىكردنى پيروزمندانه.»مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۴۶۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2465 لحظهای ماهم کند یک دَم سیاهخود چه باشد غیرِ این کار اِله؟پیشِ چوگانهای حکمِ کُنْ فَکانمیدویم اندر مکان و لامَکانقرآن کریم، سوره یس(۳۶)، آیه ۸۲Quran, Sooreh Yaseen(#36), Line #82« إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ.»« چون بخواهد چيزى را بيافريند، فرمانش اين است كه مىگويد: موجود شو، پس موجود مىشود.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۳۹۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #3390 « اجابت کردنِ حق تَعالی دعایِ موسی را علیه السّلام.»قرآن کریم، سوره یس(۳۶)، آیه ۳۲Quran, Sooreh Yaseen(#36), Line #32« وَإِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ.»« و كس نماند مگر آنكه نزد ما حاضرش آرند.»گفت: بخشیدم بدو ایمان، نَعَمور تو خواهی این زمان زندهش کنمبلکه جمله مردگانِ خاک رااین زمان زنده کنم بهرِ تو راگفت موسی: این جهانِ مُردن استآن جهان انگیز، کآنجا روشن استاین فناجا، چون جهانِ بود نیستبازگشتِ عاریت، بس سود نیسترحمتی افشان بر ایشان هم کنوندر نهانخانهٔ لَدَیْنا مُحْضَرُون*خداوندا اینک در نهانخانهٔ «همه نزد ما حاضرند» رحمتی بر آنان نثار فرما.تا بدانی که زیانِ جسم و مالسودِ جان باشد، رهانَد از وَبالپس ریاضت را به جان شو مُشتریچون سپردی تن به خدمت، جان بَریور ریاضت آیَدت بی اختیارسر بِنِه، شکرانه دِه، ای کامیارچون حقت داد آن ریاضت، شُکر کُنتو نکردی او کشیدت ز امرِ کُنْ* قرآن کریم، سوره یس(۳۶)، آیه ۳۲Quran, Sooreh Yaseen(#36), Line #32« وَإِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ.»« و كس نماند مگر آنكه نزد ما حاضرش آرند.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۵۰۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #3500 با تأنّی(۱۳) گشت موجود از خداتا به شش روز این زمین و چرخ هاورنه قادر بود کو کُنْ فَیَکُونصد زمین و چرخ آوردی بُرونو الاّ خداوند می توانست به محض گفتنِ کلمه وجودیّهٔ کُنْ(=باش) به همه چیز جامهٔ هستی بپوشد و صدها زمین و آسمان بیافریند.آدمی را اندک اندک آن هُمام(۱۴)تا چهل سالش کند مردِ تمامگرچه قادر بود کاندر یک نَفَساز عَدم پَرّان کُند پنجاه کَسمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۵۷۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2570 مَکرِ شیطان ست تَعجیل و شتابلطفِ رحمان ست صبر و احْتِساب(١۵)مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۳۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #3234 هم ز نَسّاخی(۱۶) برآمد، هم ز دینشد عَدوِّ(۱۷) مصطفی و دین، به کینمصطفی فرمود کای گَبرِ عَنود(۱۸)چون سیه گشتی؟ اگر نور از تو بودگر تو یَنْبُوعِ(۱۹) الهی بودیییاین چنین آبِ سیه نگشودییتا که ناموسش به پیشِ این و آننشکند، بربست این او را دهاناندرون میشوردش هم زین سبباو نیآرد(۲۰) توبه کردن این عجبآه میکرد و نبودش آه، سودچون در آمد تیغ و سَر را دَررُبودکرده حق، ناموس را صد من حَدید(۲۱)ای بسی بسته به بندِ ناپدیدکبر و کفر، آنسان ببست آن راه راکه نیآرد کرد ظاهر، آه راگفت: أغلالاً فَهُمْ بِه مُقْمَحُون*نیست آن اَغلال(۲۲) بر ما از بُرونحق تعالی فرمود: ما بر گردن کافران، غُل و زنجیرها افکندیم. پس آنان به سبب این غُل و زنجیرها سر به هوا کنندگانند. و آن غُل و زنجیرها از بیرون ما نیست بلکه درونی و باطنی است.خَلْفَهُم سَدّاً فَاَغْشَیْناهُمُ**پیش و پس سد را نمی بیند عموما، در پشت سر کافران، سدّی قرار دادیم و چشمانشان را پوشاندیم. به همین جهت هیچکدامشان در پس و پیش خویش، آن سدّ و مانع را نمی بینند.رنگِ صحرا دارد آن سدّی که خاستاو نمیداند که آن سدِّ قضاستشاهدِ تو، سدِّ رویِ شاهد استمُرشدِ تو، سدَّ گفتِ مرشد استای بسا کفّار را سودایِ دینبندِ او ناموس و کِبر و آن و اینبندِ پنهان، لیک از آهن بَتَربندِ آهن را بِدَرّانَد تبربندِ آهن را توان کردن جدابندِ غیبی را نداند کَس دوا* قرآن كريم، سوره يس(۳۶)، آيه ٨Quran, Sooreh Yaseen(#36), Line #8« إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ.»« و ما بر گردنهايشان تا زنخها غُلها نهاديم، چنان كه سرهايشان به بالاست و پايين آوردن نتوانند.»** قرآن كريم، سوره يس(۳۶)، آيه ۹Quran, Sooreh Yaseen(#36), Line #9« وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ.»« در برابرشان ديوارى كشيديم و در پشت سرشان ديوارى. و بر چشمانشان نيز پردهاى افكنديم تا نتوانند ديد.»مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۰۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1400 انبیا را گفته قومِ راهْ گُم(۲۳)از سَفَه(٢۴): اِنّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْمردم گمراه از روی نادانی و سفاهت به پیامبران گفتند: ما شما را شوم می دانیم.قرآن كريم، سوره يس(۳۶)، آيه ۱۸Quran, Sooreh Yaseen(#36), Line #18« قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ ۖ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ.»« گفتند: ما شما را به فال بد گرفتهايم. اگر بس نكنيد سنگسارتان خواهيم كرد و شما را از ما شكنجهاى سخت خواهد رسيد.»مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۸۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #282 مر خبیثان را نسازد طیّبات(۲۵)درخور و لایق نباشد ای ثِقات(۲۶)ای یاران مورد اعتماد، چیزهای پاک با مزاج ناپاکان درنسازد و در خور و شایستهٔ آنان نیست.چون ز عِطرِ وَحی کژ گشتند و گُمبُد فَغانشان که تَطَیَّرنا بِکُمْاز آنرو که حق ستیزان از بوی دلاویز وحی و رایحه جهانبخش الهی گمراه و منحرف شدند، فریاد برداشتند که « ما به شما فال بد می زنیم.»رنج و بیماری ست ما را این مقالنیست نیکو وَعظتان ما را به فال گر بیآغازید نُصْحی(۲۷) آشکارما کنیم آن دَم شما را سنگسارما به لَغْو(۲۸) و لَهْو(۲۹) فربه گشتهایمدر نصیحت خویش را نسْرشتهایمهست قُوتِ ما دروغ و لاف و لاغ(۳۰)شورشِ معدهست ما را زین بَلاغرنج را صدتُو و افزون میکنیدعقل را دارو به اَفیون(۳۱) میکنیدمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۵۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2955 انبیا گفتند: فالِ زشت و بَد*از میانِ جانتان دارد مَدَدگر تو جایی خُفته باشی با خطراژدها در قصدِ تو از سویِ سرمهربانی مر تو را آگاه کردکه بِجِه زود، ار نه، اژدرهات خَوردتو بگویی: فالِ بَد چون میزنی؟فالِ چه؟ بَر جِه، ببین در روشنی از میانِ فالِ بد من خود تو رامیرهانم، میبَرم سوی سَراچون نَبی آگه کنندهست از نهانکو بدید آنچه ندید اهلِ جهانگر طبیبی گویدت: غوره مَخَورکه چنین رنجی بَرآرَد شور و شَرتو بگویی: فالِ بَد چون میزنی؟پس تو ناصح را مُؤَثَّم(۳۲) میکنی* قرآن كريم، سوره يس(۳۶)، آيه ۱۹Quran, Sooreh Yaseen(#36), Line #19« قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ ۚ أَئِنْ ذُكِّرْتُمْ ۚ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ.»« گفتند: شومى شما، با خود شماست. آيا اگر اندرزتان دهند چنين مىگوييد؟ نه، مردمى گزافكار هستيد.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۶۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2969 ای که نُصحِ ناصحان را نشنویفالِ بَد با توست هر جا میرویمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۰۱۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2014 کاروان ها بی نوا وین میوههاپخته میریزد، چه سِحرست ای خدا؟سیبِ پوسیده همیچیدند خلقدرهم افتاده به یغما خشکْحلقگفته هر برگ و شکوفهٔ آن غُصون(۳۳)دَم به دَم یالَیْتَ قَوْمی یَعْلَمُون*هر برگ و شکوفهٔ آن شاخه ها از روی تأسّف، دم به دم می گفت: ای کاش قومِ من می دانستند.بانگ میآمد ز سویِ هر درختسویِ ما آیید خلقِ شوربختبانگ میآمد ز غیرت بر شَجرچشمشان بستیم کلّا لا وَزَر**(۳۴)از غیرت حق به آن اولیاء ندا میرسید که: ما چشمان اینان را فرو بسته ایم، حقّاً که برای اینان پناهگاهی نیست.گر کسی میگفتشان کین سو رَویدتا ازین اَشجار(۳۵) مُستَسعِد(۳۶) شویدجمله میگفتند کین مسکینِ مَست از قضاءُالله دیوانه شده ست مغزِ این مسکین ز سودایِ درازوز ریاضت گشت فاسد چون پیازاو عجب میمانْد یا رَبّ، حالْ چیستخَلق را این پرده و اِضلال(۳۷) چیست؟خلقِ گوناگون با صد رأی و عقلیک قدم آن سُو نمیآرَند نَقل* قرآن كريم، سوره يس(۳۶)، آيه ۲۶Quran, Sooreh Yaseen(#36), Line #26« قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ ۖ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ.»« گفته شد: به بهشت درآى. گفت: اى كاش قوم من مىدانستند.»** قرآن كريم، سوره قیامت(۷۵)، آيه ۱۱Quran, Sooreh Al-Qiyamah(#75), Line #11« كَلَّا لَا وَزَرَ.»« هرگز(در روز رستاخیز جز بارگاه حق) پناهگاهى نيست.»مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۳۰۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2307 باز، رحمت پوستین دوزیم کردتوبهٔ شیرین چو جان روزیم کردهر چه کردم، جمله ناکرده گرفتطاعتِ ناکرده آورده گرفتهمچو سَرو و سُوسَنم آزاد کردهمچو بخت و دولتم دلشاد کردنامِ من در نامهٔ پاکان نوشتدوزخی بودم ببخشیدم بهشتآه کردم، چون رَسَن(۳۸) شد آهِ منگشت آویزان رَسَن در چاهِ منآن رَسَن بگرفتم و بیرون شدمشاد و زَفْت(۳۹) و فَربِه و گُلگُون شدمدر بُنِ چاهی همیبودم زَبوندر همه عالَم نمیگنجم کنونآفرین ها بر تو بادا ای خداناگهان کردی مرا از غم جداگر سَرِ هر موی من یابد زبانشُکرهایِ تو نیآید در بیانمیزنم نعره درین روضه(۴۰) و عُیون(۴۱)خلق را یا لَیْتَ قَوْمی یَعْلَمُونمن در میان این بوستانها و چشمه ساران در خطاب به مردم فریاد برمی آورم که: ای کاش قوم من بدانستندی.مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۴۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #346 « تفسیر يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ.»او همی گوید که از اَشکالِ(۴۲) تو*غِرّه گشتم دیر دیدم حال توشمع، مُرده، باده رفته، دلرباغوطه خورد(۴۳) از ننگِ کژبینیِّ ماظَلَّتِ الْاَرْباحُ(۴۴) خُسْراً مَغْرَماتَشْتَکی شَکْوی اِلَی اللهِ الْعَمیبر اثر کژبینی، سودها به زیانی سخت و پایدار مبدّل شد، از کوردلیِ خود به خداشکایت کن.حَبَّذا اَرْواحُ اِخْوانٍ(۴۵) ثِقاتمُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتات(۴۶)زهی به جان های برادران مورد اعتماد که آن جان ها مسلمان و مؤمن و فروتن اند.هر کسی رُویی به سُویی بُردهاندوآن عزیزان رُو به بیسُو کردهاند**هر کبوتر میپَرَد در مذهبی(۴۷)وین کبوتر جانبِ بیجانبیما نه مرغانِ هوا، نه خانگیدانهٔ ما دانهٔ بیدانگیزآن فراخ آمد چنین روزیِّ ماکه دریدن شد قبادوزیِّ ما* قرآن کریم، سوره يس(۳۶)، آيه ۳۰Quran, Sooreh Yaseen(#36), Line #30« يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ ۚ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ.»افسوس بر حال این بندگان که هیچ رسولی برای هدایت ایشان نیامد مگر آنکه او را ریشخند کردند.** قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آيه ۱۱۵Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #115«...فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ…» «…پس به هر جاى كه رو كنيد، همان جا رو به خداست.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۷۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1870, Divan e Shamsای نَفْسِ چو سگ، آخر تا چند زنی دندان؟از کِبرِ کَسان رنجی واندر تو دو صد چندانگریانی و پُرزَهری، با خلق چه باقهریمانند سرِ بریان گشته، که منم خندانمن صوفیِ باصوفم(۴۸) من آمرِ معروفم(۴۹)چون شِحنه بُوَد آنکس، کاو باشد در زندان؟معذوریِ خود دیده، در خویش ترنجیده(۵۰)عذرِ دگران خواهد، از بابِ هنرمندانبر دانش و حالِ خود تأویل(۵۱) کنی قرآنوآنگاه هم از قرآن در خلق زنی سِندان(۵۲)آبِ حَیَوان یابی گر خاک شوی ره راوز باد و بروت(۵۳) آیی در نار تو دربندان(۵۴)بگریز از این دربند(۵۵)، بر جمله تو در دربندجز شمسِ حقِ تبریز سلطانِ شِکَرقندان(۵۶)(۱) سَنْجَق: بیرق، عَلَم(۲) یاسین: نام یکی از سوره های قرآن است. در لهجه قبیله طیّ به معنی انسان است.(۳) خَنبیدن: خمیدن، خم شدن(۴) مَلَأ الْاَعلی: عالم بالا، جهان فرشتگان(۵) تَفسیدن: گرم شدن، داغ شدن(۶) عِنّین: مرد ناتوان در امور جنسی(۷) اَفْسَنْتین: نوعی بومادرانِ کوهی است که در درد چشم به کار می رود و محرّک است.(۸) مانا: گویی، همانا(۹) حِرز: دعایی که بر بازو ببندند.(۱۰) سِجّین: جایی در دوزخ(۱۱) عالم عِلیّین: عالم بالا، بهشت برین(۱۲) حِصّه: بخش، قسمت(۱۳) تأنّی: به آهستگی و آرامی کاری کردن.(۱۴) هُمام: پادشاه بلند همّت، دلیر و بخشنده(١۵) احْتِساب: حساب کردن، در اینجا به معنی حسابگری(۱۶) نَسّاخ: کاتب، ناسخ(۱۷) عَدو: دشمن(۱۸) عَنود: ستیزهکار، ستیزنده(۱۹) یَنْبُوع: چشمه، جوی پر آب(۲۰) نیارد: نمی تواند(۲۱) حَدید: آهن(۲۲) اَغلال: جمع غُل به معنی طوق آهنی یا آنچه دست و گردن را با آن بندند.(۲۳) راهْ گُم: گمراه(۲۴) سَفَه: نادانی(۲۵) طیّبات: چیزهای پاکیزه، جمعِ طیّبه(۲۶) ثِقات: جمعِ ثِقه، به معنی معتمد و شخص طرف اطمینان(۲۷) نُصْح: پند و اندرز (۲۸) لَغْو: بیگاری، کار بیهوده(۲۹) لَهْو: بازی(۳۰) لاغ: مسخرگی، بازی، شوخی(۳۱) افیون: تریاک(۳۲) مُؤَثَّم: کسی که گناهکار و مجرم شناخته شود.(۳۳) غُصون: جمعِ غُصْن، به معنی شاخه(۳۴) وَزَر: پناهگاه، کوه بلند(۳۵) اَشجار: جمعِ شجر، درختان(۳۶) مُستَسعِد: سعادت جوینده(۳۷) اِضلال: گمراهی، گمراه کردن(۳۸) رَسَن: ریسمان، طناب(۳۹) زَفْت: بزرگ، ستبر(۴۰) روضه: گلشن، بوستان(۴۱) عُیون: جمع عَین، به معنی چشمه(۴۲) اَشکال: شکل ها، صورت ها(۴۳) غوطه خوردن: فرو رفتن در آب(۴۴) الْاَرْباح: جمعِ رِبح، به معنی سود و منفعت(۴۵) اِخْوان: جمعِ اَخ و اَخّو، به معنی برادر(۴۶) قانِتات: جمعِ قانته، به معنی زنِ فروتن، پرهیزگار(۴۷) مذهب: راه، محلّ راه رفتن(۴۸) صوف: پشم، پشمینه، خرقه(۴۹) آمرِ معروف: امر کننده به معروف، امر کننده به کار نیک(۵۰) ترنجیدن: کوفته شدن، چین و شکن پیدا کردن(۵۱) تأویل: تفسیر کردن، گردانیدن کلام و برخلاف ظاهر معنی کردن آن.(۵۲) سِندان: افزار آهنی ضخیم که آهنگران قطعۀ آهنی را به روی آن میگذارند و با پتک یا چکش میکوبند. ظاهراً بر سر مردم کوبیدن.(۵۳) باد و بروت: کرّ و فرّ، غرور، خودنمایی(۵۴) بند: محاصره، محصور(۵۵) دربند: قلعه، معبر تنگ و باریک(۵۶) شِکَرقندان: مجازاً معشوقان دلپذیر************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۶۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1863, Divan e Shamsای سنجق نصرالله* وی مشعله یاسینیا رب چه سبک روحی بر چشم و سرم بنشینای تاج هنرمندی معراج خردمندیتعریف چه میباید چون جمله تویی تعیینهر ذره که میجنبد هر برگ که میخنبدبیکام و زبان گفتی در گوش فلک بنشینجان همهای جانا ای دولت مولاناجان را برهانیدی از ناز فلان الدیناز نفخ تو میروید پر ملا الاعلیوز شرق تو میتفسد پشت فلک عنیناز عشق جهان سوزت وز شوق جگردوزتبی هیچ دعاگویی عالم شده پر آمینناگاه سحرگاهی بیرخنه و بیراهیآورد طبیب جان یک خمره پر افسنتینتا این تن بیمارم وین کشته دل زارمزنده شد و چابک شد برداشت سر از بالینگفتش که ملیحی تو مانا که مسیحی توشاد آمدی ای سلطان ای چاره هر مسکینپیغامبر بیماران نافع تری از باراندر خمره چه داری گفت داروی دل غمگینحرز دل یعقوبم سرچشمه ایوبمهم چستم و هم خوبم هم خسرو و هم شیرینگفتم که چنان دریا در خمره کجا گنجدگفتا که چه دانی تو این شیوه و این آیینکی داند چون آخر استادی بیچون راگنجاند در سجین او عالم علیینیوسف به بن چاهی بر هفت فلک ناظروندر شکم ماهی یونس زبر پروینگر فوقی وگر پستی هستی طلب و مستینی بر زبرین وقفست این بخت نه بر زیرینخامش که نمیگنجد این حصه درین قصهرو چشم به بالا کن روی چو مهش میبین* قرآن کریم، سوره نصر(۱۱۰)، آیه ۳-۱Quran, Sooreh An-Nasr(#110), Line #1-3« إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ » (۱)« چون يارى خدا و پيروزى فراز آيد،»« وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا » (۲)« و مردم را ببينى كه فوجفوج به دين خدا درمىآيند،»« فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ ۚ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا.» (٣)« پس به ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از او آمرزش بخواه، كه او توبهپذير است.»مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۰۵۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1057 گر بروید ور بریزد صد گیاهعاقبت برروید آن کشته الهکشت نو کارید بر کشت نخستاین دوم فانی است و آن اول درستکشت اول کامل و بگزیده استتخم ثانی فاسد و پوسیده استمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۹۶۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #3969 رازها را میکند حق آشکارچون بخواهد رست تخم بد مکارمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۴۷۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1475, Divan e Shamsدرین خاک درین خاک در این مزرعه پاکبه جز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریممولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۰۲۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #3024 این که فردا این کنم یا آن کنماین دلیل اختیارست ای صنموآن پشیمانی که خوردی زآن بدیز اختیار خویش گشتی مهتدیمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۵۳۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #530 گفت مفتی ضرورت هم توییبیضرورت گر خوری مجرم شویور ضرورت هست هم پرهیز بهور خوری باری ضمان آن بدهمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #410 حق همیگوید که آری ای نزهلیک بشنو صبر آر و صبر بهصبح نزدیک است خامش کم خروشمن همیکوشم پی تو تو مکوشقرآن کریم، سوره صف(۶۱)، آیه ۱۳Quran, Sooreh As-Saff(#61), Line #13« وَأُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا ۖ نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ.»« و نعمتى ديگر كه دوستش داريد: نُصرتى است از جانب خداوند و فتحى نزدیک، و مؤمنان را بشارت ده.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 18, Divan e Shamsای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ماانا فتحنا الصلا بازآ ز بام از در درآقرآن کریم، سوره فتح(۴۸)، آیه ۳-۱Quran, Sooreh Al-Fath(#48), Line #1-3إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا.» (١)ما براى تو پيروزى نمايانى را مقدر كردهايم.»« لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا »(٢)« تا خدا گناه تو را آنچه پيش از اين بوده و آنچه پس از اين باشد براى تو بيامرزد و نعمت خود را بر تو تمام كند و تو را به صراط مستقيم راه نمايد.»« وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا.» (٣)« و خدا ياريت كند يارىكردنى پيروزمندانه.»مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۴۶۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2465 لحظهای ماهم کند یک دم سیاهخود چه باشد غیر این کار الهپیش چوگانهای حکم کن فکانمیدویم اندر مکان و لامکانقرآن کریم، سوره یس(۳۶)، آیه
view more