برنامه صوتی شماره ۸۵۲ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۳۹۹ تاریخ اجرا: ۲ فوریه ۲۰۲۱ - ۱۵ بهمنPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهنسخه کوچکتر مناسب جهت پرینتمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۵۶۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1566, Divan e Shamsتا با تو قرین(۱) شدست جانمهر جا که رَوَم، به گلستانمتا صورتِ تو قرینِ دل شدبر خاک نِیَم، بر آسمانمگر سایۀ من درین جهانَستغم نیست، که من در آن جهانممن عاریهاِم(۲) در آن که خوش نیستچیزی که بِدان خوشم، من آنمدر کشتیِ عشق خُفتهام خوشدر حالتِ خُفتگی روانمامروز جَمادها(۳) شکفتَستامروز میانِ زندگانمچون عَلَّمَ بِالقَلَم رَهَم داد*پس تختۀ نانِبِشته خوانمچون کانِ(۴) عقیق در گشادستچه غم که خراب شد دُکانم؟زان رَطلِ گران(۵) دلم سبک شدگر دل سَبُکَست سَرگِرانم(۶)ای ساقیِ تاج بخش، پیش آتا بر سَر و دیدهات نشانمجز شمع و شِکَر مگوی چیزیچیزی بِمَگو که من ندانم*۱ قرآن کریم، سوره علق(۹۶)، آیه ۵-۳Quran, Sooreh Al-Alaq(#96), Line #3-5« اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ.» (۳)« بخوان، و پروردگار تو ارجمندترين است.»« الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ.» (۴)« خدايى كه به وسيله قلم آموزش داد،»« عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ.» (۵)« به آدمى آنچه را كه نمىدانست بياموخت.»*۲ قرآن کریم، سوره قلم(۶۸)، آیه ۶-۱Quran, Sooreh Al-Qalam(#68), Line #1-6« ن ۚ وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ.» (١)« نون، سوگند به قلم و آنچه مىنويسند.»« مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ.» (٢)« كه تو، به فضل پروردگارت، ديوانه نيستى.»« وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ.» (٣)« و تو راست پاداشى پايانناپذير.»« وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ.» (۴)« و تو راست خُلقى عظيم.»« فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ،» (۵)« زودا كه تو ببينى و آنها نيز ببينند،»« بِأَيْيِكُمُ الْمَفْتُونُ.» (۶)« كه ديوانگى در كدام يك از شماست.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 13, Divan e Shamsای بادِ بیآرامِ ما، با گُل بگو پیغام ماکِای گُل گریز اندر شِکَر، چون گشتی از گُلشن جداای گُل ز اصلِ شِکّری، تو با شِکَر لایق تریشِکّر خوش و گُل هم خوش و از هر دو شیرین تر وفارُخ بر رُخِ شِکّر بِنِه، لذّت بگیر و بو بِدهدر دولتِ شِکّر بِجِه از تلخیِ جورِ فنااکنون که گشتی گُلشِکَر، قوتِ دلی، نورِ نظراز گِل برآ بر دل گذر، آن از کجا؟ این از کجا؟با خار بودی همنشین، چون عقل با جانی قرینبر آسمان رو از زمین، منزل به منزل تا لِقا(۷)مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۲۳۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4235 از مقاماتِ تَبَتُّل(۸) تا فنا(۹)پایه پایه تا ملاقاتِ خدامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 13, Divan e Shamsدر سِرِّ خَلقان(۱۰) میروی، در راهِ پنهان میرویبُستان به بُستان میروی آن جا که خیزد نقشهامولوی، دیوان شمس، ترجیعات، شمارهٔ ۱۹ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Tarjiaat)# 19, Divan e Shamsتیزآب(۱۱) تویی و چرخ ماییمسرگشته چو سنگِ آسیاییمتو خورشیدیّ و ما چو ذرّهاز کوه برآی، تا برآییماز بهرِ سکنجبین عسل دِهما خود همه سرکه میفَزاییم(۱۲)مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #17 چونکه سرکه سرکگی(۱۳) افزون کندپس شکر را واجب افزونی بودقهر سرکه، لطف همچون اَنگبینکین دو باشد رُکن هر اِسکَنجبین(۱۴)انگبین گر پای کم آرد(۱۵) ز خَل(۱۶)آید آن اسکنجبین اندر خَلَل(۱۷)مولوی، دیوان شمس، ترجیعات، شمارهٔ ۱۹ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Tarjiaat)# 19, Divan e Shamsگَه خیرهٔ تو، که تو کجاییگَه خیرهٔ خود که ما کجاییمگَه خیرۀ نَقلِ خود به سَیرانگَه خیرۀ آنکه با خود آییمگَه خیرۀ بَسطِ خویش و ایثاریا قَبض که مُهره دَررُباییم(۱۸)گاهی مس و گاه زَرِّ خالصگاه از پیِ هر دو کیمیاییمترجیع دو، ذوق و میل ایچی(۱۹)در دادن و در گرفتن از چیمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۵۵۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1559, Divan e Shamsمن دوش به تازه عهد کردمسوگند به جانِ تو بخَوردمکز رویِ تو چشم بَرندارمگر تیغ زنی، ز تو نگردمدرمان ز کسی دگر نجویمزیرا ز فراقِ تُست دَردَمدر آتشم اَر فروبَری توگر آه بَرآوَرم نه مَردمبرخاستم از رَهَت چو گَردیبر خاکِ رهِ تو بازگردممولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۲۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1421 میرود از سینهها در سینههااز ره پنهان، صلاح و کینههامولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۳۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2636 از قَرین بیقول و گفت و گوی اوخو بدزدد دل نهان از خوی اومولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 214, Divan e Shamsچو اندکی بنمودم بِدان تو باقی راز خویِ خویش سفر کُن به خوی و خُلقِ خدامولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۲۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #122 هم ترازو را ترازو راست کردهم ترازو را ترازو کاست کردهر که با ناراستان هَمسَنگ(۲۰) شددر کَمی افتاد و عقلش دَنگ(۲۱) شدمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۷۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #1272 ما چو کشتی ها به هم بر میزنیمتیره چشمیم و در آبِ روشنیمای تو در کشتیِّ تن، رفته به خوابآب را دیدی، نگر در آبِ آبآب را آبی ست کو میرانَدَشروح را روحی ست کو میخوانَدَشمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۵۹۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #594 اهلِ تَن را جمله عَلَّم بِالْقَلَمواسطه افراشت در بذلِ کَرَمهر حریصی هست محروم ای پسرچون حریصان تَک مَرو(۲۲)، آهستهترمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۵۸۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2585 عقل کآن باشد ز دَورانِ زُحَل(۲۳)پیشِ عقلِ کُل ندارد آن محلاز عُطارِد(۲۴) وز زُحَل دانا شد اوما ز دادِ کردگارِ لطف خو عَلَّمَ الْاِنسان(۲۵)، خَمِ طُغرایِ ماست*عِلم عندالله مقصدهایِ ماستعلوم اکتسابی، جلوه ناچیزی از علوم الهی ماست. علم مطلوب و مورد نظر ما علمی است که نزد خداوند است.تَربیهٔ(۲۶) آن آفتابِ روشنیمرَبّیَ الَاْعْلی از آن رو میزنیمما پرورش یافته آن آفتاب درخشانیم. به همین سبب می گوییم: پروردگارم برتر است.*۱ قرآن کریم، سوره علق(۹۶)، آیه ۷-۵Quran, Sooreh Al-Alaq(#96), Line #5-7 « عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ.» (۵)« به آدمى آنچه را كه نمىدانست بياموخت.»« كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَىٰ،» (۶)« حقا كه آدمى نافرمانى مىكند،»« أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ.» (٧)« هرگاه كه خويشتن را بىنياز بيند.»*۲ قرآن کریم، سوره مُلک(۶۷)، آیه ۲۶Quran, Sooreh Al-Mulk(#67), Line #26« قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ.»« بگو: علم آن نزد خداست و من بيمدهندهاى آشكارم.» مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۰۱۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #3010 با لَئیمِ نفس، چون احسان کندچون لَئیمان نفسِ بد، کفران کندزین سبب بُد که اهلِ محنت، شاکرنداهلِ نعمت، طاغیند(۲۷) و ماکِرند(۲۸)هست طاغی، بِگلَرِ(۲۹) زرّینقَباهست شاکر، خستهٔ صاحبعباشُکر کی روید ز اَملاک و نِعَم(۳۰)؟شُکر میروید ز بَلوی'(۳۱) و سَقَم(۳۲)مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۶۷۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2676 ما نمیخواهیم نعمت ها و باغما نمیخواهیم اسباب و فراغانبیا گفتند: در دل علّتی ستکه از آن در حقشناسی آفتی ستنعمت از وی جملگی علّت شودطعمه در بیمار، کی قوّت شود؟چند خوش پیشِ تو آمد ای مُصِر(۳۳)جمله ناخوش گشت و صافِ او کَدِرتو عدوِّ این خوشی ها آمدیگشت ناخوش هر چه بر وی کف زدیهر که او شد آشنا و یارِ توشد حقیر و خوار در دیدارِ توهر که او بیگانه باشد با تو، همپیشِ تو او بس مِه است و محترماین هم از تاثیرِ آن بیماری استزهرِ او در جمله جُفتان(۳۴) ساری(۳۵) ست مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۹۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4198 تو درین جوشش، چو معمارِ منیکَفچلیزم(۳۶) زَن، که بس خوش میزنیهمچو پیلم(۳۷)، بر سَرَم زن زخم و داغتا نبینم خوابِ هندُستان و باغتا که خود را دردَهَم در جوش، منتا رهی یابم در آن آغوش، منزآنکه انسان در غِنا(۳۸) طاغی شود*همچو پیلِ خواببین، یاغی شودپیل چون در خواب بیند هند راپیلبان را نشنود، آرَد دَغا(۳۹) *۱ قرآن کریم، سوره علق(۹۶)، آیه ۱۰-۸Quran, Sooreh Al-Alaq(#96), Line #8-10« إِنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ الرُّجْعَىٰ.» (٨)« هر آينه بازگشت به سوى پروردگار توست.»« أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَىٰ.» (٩)« آيا ديدى آن كس را كه منع مىكند.»« عَبْدًا إِذَا صَلَّىٰ.» (١٠)« بندهاى را كه نماز مىخواند؟»*۲ قرآن کریم، سوره علق(۹۶)، آیه ۱۵Quran, Sooreh Al-Alaq(#96), Line #15« كَلَّا لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ.»« حقا، كه اگر بازنايستد موى پيش سرش را مىگيريم و مىكشيم.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۶۰۴ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #604 در چنان رویِ خبیثِ عاصیه(۴۰)گفت یزدان: نَسْفَعَن(۴۱) بِالنّاصیَة(۴۲)خداوند در مورد این چهره پلید و سرکش فرمود: البته که مویِ جلویِ سرِ او را خواهیم گرفت و کشید.مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۶۰۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #3606 نور خواهی، مستعدِّ نور شودور خواهی، خویشبین و دور شوور رهی خواهی ازین سِجْنِ خَرِب(۴۳)سر مکش از دوست وَ اسْجُدْ وَاقْتَرِبْو اگر میخواهی که راهی بیابی تا از زندان تن رها شوی، پس، از دوست حقیقی، سرکشی مکن که فرموده است: سجده کن و به خدا نزدیک شو.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #127 پس بنه بر جای هر دَم را عِوَضتا ز وَاسْجُدْ واقتَرِبْ یابی غرضمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٢٠٩Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1209 سجده آمد کندنِ خشتِ لَزِب(۴۴)موجبِ قربی که وَاسْجُدْ واقتَرِبْ کندن این سنگ های چسبنده همانند سجده آوردن است و سجود، موجب قرب بنده به حق می شود.مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #10 زانکه شاکر را، زیادت وعده استآنچنانکه قُرب، مُزدِ سجده استگفت: وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ یزدانِ ماقُربِ جان شد سجده اَبدانِ ماحق تعالی به ما فرمود: سجده كن و نزديک شو. سجده ای که توسّط جسم های ما صورت می گیرد موجب تقرّب روح ما به خدا می شود.گر زیادت میشود، زین رُو بُوَدنه از برایِ بَوش(۴۵) و های و هو بُوَدمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۵۵۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #2550 پارهدوزی میکنی اندر دکانزیرِ این دُکّانِ تو، مدفون دو کانهست این دکّان کِرایی، زود باشتیشه بستان و تَکَش(۴۶) را میتراشمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۵۴۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #2543 عاقبت این خانه خود ویران شودگنج از زیرش یقین عُریان شودلیک آنِ تو نباشد، زآنکه روحمزدِ ویران کَرْدَنستَش آن فُتوح(۴۷)چون نکرد آن کار، مزدش هست؟ لالَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعی'قرآن کریم، سوره نجم(۵۳)، آیه ۳۹Quran, Sooreh An-Najm(#53), Line #39« وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ.»« و اینکه برای انسان جز آنچه تلاش کرده[هیچ نصیب و بهره ای] نیست.»مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۶۶۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #662 رَغمِ این نفس قبیحهخُوی راکه نپوشد رُو، خراشم روی رامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۲۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 228, Divan e Shamsبیار آن که قرین را سویِ قرین کَشَدافرشته را ز فَلَک جانبِ زمین کَشَدابه هر شبی چو محمّد به جانبِ مِعراج(۴۸)بُراقِ عشقِ اَبد را به زیرِ زین کَشَدابرو بِدُزد ز پروانه خویِ جانبازیکه آن تو را به سویِ نورِ شمعِ دین کَشَدارسید وحیِ خدایی که گوش تیز کنیدکه گوشِ تیز به چشمِ خدای بین کَشَدابه پیشِ روح نشین زانکه هر نشست تو رابه خُلق و خوی و صفتهایِ همنشین کَشَداشرابِ عشقِ اَبد را که ساقیَش روح استبگیرد و بِکَشد، وَر کَشَد چنین کَشَداخیالِ دوست تو را مژدۀ وصال دهدکه آن خیال و گمان جانبِ یقین کَشَدادرین چَهی تو چو یوسف، خیالِ دوست رَسَن(۴۹)رَسَن تو را به فَلَکهایِ برترین کَشَدابه روزِ وصل اگر عقل مانَدَت، گویدنگفتمَت که چنان کُن که آن به این کَشَدا؟بِجِه بِجِه ز جهان همچو آهوان از شیرگرفتمش همه کان است، کان به کین کَشَدابه راستی برسد جان بر آستانِ وصالاگر کَژی به حریر و قَز(۵۰) و کَژین(۵۱) کَشَدابِکَش تو خارِ جفاها، از آن که خارکَشیبه سبزه و گل و ریحان و یاسمین کَشَدابنوش لعنت و دشنامِ دشمنان پیِ دوستکه آن به لطف و ثَناها(۵۲) و آفرین کَشَدادهان ببند و امین باش در سخن داریکه شَه کلیدِ خَزینه(۵۳) بَرِ اَمین کَشَدا(۱) قرین: همنشین، یار، مصاحب(۲) عاریه: آنچه به شرط برگرداندن گرفته یا داده میشود.(۳) جَماد: هر چیز بی جان و بی حرکت، مقابل نبات و حیوان(۴) کان: سرچشمه، منبع(۵) رَطلِ گران: کنایه از پیاله و پیمانه بزرگ است.(۶) سَرگِران: مست، مغرور(۷) لِقا: دیدار، دیدار حق تعالی(۸) تَبَتُّل: بُریدن و اِخلاص داشتن(۹) فنا: نهایت سیر اِلَی الله(۱۰) خَلقان: جمعِ خَلق، به معنی مردم، آفریده ها(۱۱) تیزآب: آب تیزرو، آبی که به سرعت روان باشد.(۱۲) فَزاییدن: ترشرویی کردن، اخم کردن(۱۳) سرکگی: ترشی(۱۴) اِسکَنجبین: معرب سرکنگبین (سرکه+ انگبین) سکنجبین(۱۵) پای کم آوردن: کم آمدن(۱۶) خَل: سرکه(۱۷) خَلَل: سستی، نقصان و خرابی(۱۸) رُباییدن: ربودن و گرفتن، منظور بردن در بازی است.(۱۹) ایچی: مخفّف ایچ چیز، هیچ چیز(۲۰) هَمسَنگ: هم وزن(۲۱) دَنگ: احمق، بیهوش(۲۲) تَک رفتن: دویدن، به شتاب رفتن(۲۳) زُحَل: ششمین سیارۀ منظومۀ شمسی؛ کیوان(۲۴) عُطارِد: نزدیکترین سیاره به خورشید و کوچکترین آنها(۲۵) عَلَّمَ الْاِنسان: بیاموخت انسان را(۲۶) تَربیه: پرورده، پرورش یافته(۲۷) طاغی: سرکش، طغیانکننده(۲۸) ماکِر: مکر کننده، فریبکار(۲۹) بِگلَر: امیر، بزرگ شهر، همان بیگلر ترکی است.(۳۰) نِعَم: جمع نِعمَة، نعمت(۳۱) بَلوی: سختی، گرفتاری(۳۲) سَقَم: بیماری(۳۳) مُصِر: اصرارکننده(۳۴) جُفتان: جمع جُفت به معنی زوج، قرین، همنشین(۳۵) ساری: سرایتکننده(۳۶) کَفچلیز: کفگیر(۳۷) پیل: فیل(۳۸) غِنا: توانگری، بی نیازی(۳۹) دَغا: مکّار، دغل (۴۰) عاصیه: سرکش(۴۱) سَفْع: گرفتن و محکم کشیدن(۴۲) ناصیَة: موی جلو سر(۴۳) سِجْنِ خَرِب: زندان ویران(۴۴) لَزِب: چسبنده(۴۵) بَوش: خودنمایی، کرّ و فرّ(۴۶) تَک: ته، قعر، عمق(۴۷) فُتوح: گشایش(۴۸) مِعراج: عروج، بالا رفتن، پیوستن روح به عالم غیب و مجردات.(۴۹) رَسَن: ریسمان، بند، طناب(۵۰) قَز: ابریشم(۵۱) کَژین: ابریشمین(۵۲) ثَنا: ستایش، مدح، دعا(۵۳) خَزینه: به محلی اطلاق میشود که در آنجا اشیاء قیمتی می نهند، گنج خانه************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۵۶۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1566, Divan e Shamsتا با تو قرین شدست جانمهر جا که روم به گلستانمتا صورت تو قرین دل شدبر خاک نیم بر آسمانمگر سایه من درین جهانستغم نیست که من در آن جهانممن عاریهام در آن که خوش نیستچیزی که بدان خوشم من آنمدر کشتی عشق خفتهام خوشدر حالت خفتگی روانمامروز جمادها شکفتستامروز میان زندگانمچون علم بالقلم رهم داد*پس تخته نانبشته خوانمچون کان عقیق در گشادستچه غم که خراب شد دکانمزان رطل گران دلم سبک شدگر دل سبکست سرگرانمای ساقی تاج بخش پیش آتا بر سر و دیدهات نشانمجز شمع و شکر مگوی چیزیچیزی بمگو که من ندانم*۱ قرآن کریم، سوره علق(۹۶)، آیه ۵-۳Quran, Sooreh Al-Alaq(#96), Line #3-5« اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ.» (۳)« بخوان، و پروردگار تو ارجمندترين است.»« الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ.» (۴)« خدايى كه به وسيله قلم آموزش داد،»« عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ.» (۵)« به آدمى آنچه را كه نمىدانست بياموخت.»*۲ قرآن کریم، سوره قلم(۶۸)، آیه ۶-۱Quran, Sooreh Al-Qalam(#68), Line #1-6« ن ۚ وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ.» (١)« نون، سوگند به قلم و آنچه مىنويسند.»« مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ.» (٢)« كه تو، به فضل پروردگارت، ديوانه نيستى.»« وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ.» (٣)« و تو راست پاداشى پايانناپذير.»« وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ.» (۴)« و تو راست خُلقى عظيم.»« فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ،» (۵)« زودا كه تو ببينى و آنها نيز ببينند،»« بِأَيْيِكُمُ الْمَفْتُونُ.» (۶)« كه ديوانگى در كدام يك از شماست.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 13, Divan e Shamsای باد بیآرام ما با گل بگو پیغام ماکای گل گریز اندر شکر چون گشتی از گلشن جداای گل ز اصل شکری تو با شکر لایق تریشکر خوش و گل هم خوش و از هر دو شیرین تر وفارخ بر رخ شکر بنه لذت بگیر و بو بدهدر دولت شکر بجه از تلخی جور فنااکنون که گشتی گلشکر قوت دلی نور نظراز گل برآ بر دل گذر آن از کجا این از کجابا خار بودی همنشین چون عقل با جانی قرینبر آسمان رو از زمین منزل به منزل تا لقامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۲۳۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4235 از مقامات تبتل تا فناپایه پایه تا ملاقات خدامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 13, Divan e Shamsدر سر خلقان میروی در راه پنهان میرویبستان به بستان میروی آن جا که خیزد نقشهامولوی، دیوان شمس، ترجیعات، شمارهٔ ۱۹ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Tarjiaat)# 19, Divan e Shamsتیزآب تویی و چرخ ماییمسرگشته چو سنگ آسیاییمتو خورشیدی و ما چو ذرهاز کوه برآی تا برآییماز بهر سکنجبین عسل دهما خود همه سرکه میفزاییممولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #17 چونکه سرکه سرکگی افزون کندپس شکر را واجب افزونی بودقهر سرکه لطف همچون انگبینکین دو باشد رکن هر اسکنجبینانگبین گر پای کم آرد ز خلآید آن اسکنجبین اندر خللمولوی، دیوان شمس، ترجیعات، شمارهٔ ۱۹ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Tarjiaat)# 19, Divan e Shamsگه خیره تو که تو کجاییگه خیره خود که ما کجاییمگه خیره نقل خود به سیرانگه خیره آنکه با خود آییمگه خیره بسط خویش و ایثاریا قبض که مهره دررباییمگاهی مس و گاه زر خالصگاه از پی هر دو کیمیاییمترجیع دو ذوق و میل ایچیدر دادن و در گرفتن از چیمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۵۵۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1559, Divan e Shamsمن دوش به تازه عهد کردمسوگند به جان تو بخوردمکز روی تو چشم برندارمگر تیغ زنی ز تو نگردمدرمان ز کسی دگر نجویمزیرا ز فراق تست دردمدر آتشم ار فروبری توگر آه برآورم نه مردمبرخاستم از رهت چو گردیبر خاک ره تو بازگردممولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۲۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1421 میرود از سینهها در سینههااز ره پنهان صلاح و کینههامولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۳۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2636 از قرین بیقول و گفت و گوی اوخو بدزدد دل نهان از خوی اومولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 214, Divan e Shamsچو اندکی بنمودم بدان تو باقی راز خوی خویش سفر کن به خوی و خلق خدامولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۲۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #122 هم ترازو را ترازو راست کردهم ترازو را ترازو کاست کردهر که با ناراستان همسنگ شددر کمی افتاد و عقلش دنگ شدمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۷۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #1272 ما چو کشتی ها به هم بر میزنیمتیره چشمیم و در آب روشنیمای تو در کشتی تن رفته به خوابآب را دیدی نگر در آب آبآب را آبی ست کو میراندشروح را روحی ست کو میخواندشمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۵۹۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #594 اهل تن را جمله علم بالقلمواسطه افراشت در بذل کرمهر حریصی هست محروم ای پسرچون حریصان تک مرو آهستهترمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۵۸۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2585 عقل کان باشد ز دوران زحلپیش عقل کل ندارد آن محلاز عطارد وز زحل دانا شد اوما ز داد کردگار لطف خو علم الانسان خم طغرای ماست*علم عندالله مقصدهای ماستعلوم اکتسابی، جلوه ناچیزی از علوم الهی ماست. علم مطلوب و مورد نظر ما علمی است که نزد خداوند است.تربیه آن آفتاب روشنیمربی الاعلی از آن رو میزنیمما پرورش یافته آن آفتاب درخشانیم. به همین سبب می گوییم: پروردگارم برتر است.*۱ قرآن کریم، سوره علق(۹۶)، آیه ۷-۵Quran, Sooreh Al-Alaq(#96), Line #5-7 « عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ.» (۵)« به آدمى آنچه را كه نمىدانست بياموخت.»« كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَىٰ،» (۶)« حقا كه آدمى نافرمانى مىكند،»« أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ.» (٧)« هرگاه كه خويشتن را بىنياز بيند.»*۲ قرآن کریم، سوره مُلک(۶۷)، آیه ۲۶Quran, Sooreh Al-Mulk(#67), Line #26« قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ.»« بگو: علم آن نزد خداست و من بيمدهندهاى آشكارم.» مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۰۱۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #3010 با لئیم نفس چون احسان کندچون لئیمان نفس بد کفران کندزین سبب بد که اهل محنت شاکرنداهل نعمت طاغیند و ماکرندهست طاغی بگلر زرینقباهست شاکر خسته صاحبعباشکر کی روید ز املاک و نعمشکر میروید ز بلوی و سقممولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۶۷۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2676 ما نمیخواهیم نعمت ها و باغما نمیخواهیم اسباب و فراغانبیا گفتند در دل علتی ستکه از آن در حقشناسی آفتی ستنعمت از وی جملگی علت شودطعمه در بیمار کی قوت شودچند خوش پیش تو آمد ای مصرجمله ناخوش گشت و صاف او کدرتو عدو این خوشی ها آمدیگشت ناخوش هر چه بر وی کف زدیهر که او شد آشنا و یار توشد حقیر و خوار در دیدار توهر که او بیگانه باشد با تو همپیش تو او بس مه است و محترماین هم از تاثیر آن بیماری استزهر او در جمله جفتان ساری ست مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۹۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4198 تو درین جوشش چو معمار منیکفچلیزم زن که بس خوش میزنیهمچو پیلم بر سرم زن زخم و داغتا نبینم خواب هندستان و باغتا که خود را دردهم در جوش منتا رهی یابم در آن آغوش منزآنکه انسان در غنا طاغی شود*همچو پیل خواببین یاغی شودپیل چون در خواب بیند هند راپیلبان را نشنود آرد دغا *۱ قرآن کریم، سوره علق(۹۶)، آیه ۱۰-۸Quran, Sooreh Al-Alaq(#96), Line #8-10« إِنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ الرُّجْعَىٰ.» (٨)« هر آينه بازگشت به سوى پروردگار توست.»« أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَىٰ.» (٩)« آيا ديدى آن كس را كه منع مىكند.»« عَبْدًا إِذَا صَلَّىٰ.» (١٠)« بندهاى را كه نماز مىخواند؟»*۲ قرآن کریم، سوره علق(۹۶)، آیه ۱۵Quran, Sooreh Al-Alaq(#96), Line #15« كَلَّا لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ.»« حقا، كه اگر بازنايستد موى پيش سرش را مىگيريم و مىكشيم.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۶۰۴ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #604 در چنان روی خبیث عاصیهگفت یزدان نسفعن بالناصیةخداوند در مورد این چهره پلید و سرکش فرمود: البته که مویِ جلویِ سرِ او را خواهیم گرفت و کشید.مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۶۰۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #3606 نور خواهی مستعد نور شودور خواهی خویشبین و دور شوور رهی خواهی ازین سجن خربسر مکش از دوست و اسجد واقتربو اگر میخواهی که راهی بیابی تا از زندان تن رها شوی، پس، از دوست حقیقی، سرکشی مکن که فرموده است: سجده کن و به خدا نزدیک شو.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #127 پس بنه بر جای هر دم را عوضتا ز واسجد واقترب یابی غرضمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٢٠٩Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1209 سجده آمد کندن خشت لزبموجب قربی که واسجد واقترب کندن این سنگ های چسبنده همانند سجده آوردن است و سجود، موجب قرب بنده به حق می شود.مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #10 زانکه شاکر را زیادت وعده استآنچنانکه قرب مزد سجده استگفت واسجد واقترب یزدان ماقرب جان شد سجده ابدان ماحق تعالی به ما فرمود: سجده كن و نزديک شو. سج
view more