برنامه صوتی شماره ۸۲۴ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۳۹۹ تاریخ اجرا: ۲۱ ژوئیه ۲۰۲۰ - ۱ مردادPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهنسخه درشت برای مطالعه در دستگاههای هوشمندPDF ،تمامی اشعار این برنامهنسخه کوچکتر مناسب جهت پرینتمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۳۰۶۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3069, Divan e Shamsنگاهبانِ دو دیدهست چشمِ دلدارینگاه دار نظر از رُخِ دگر یاریوَگَر به سینه درآیَد به غیرِ آن دلبربگو: بُرو که هَمی تَرسم از جگرخواریهَلا، مباد که چشمش به چشمِ تو نِگرددرونِ چشمِ تو بیند خیالِ اَغْیاری(۱)به من نِگر که مرا یار امتحانها کردبه حیله بُرد مرا کَشْکَشان(۲) به گُلزاریگُلی نِمود که گُلها ز رَشکِ او میریختبُتی که جمله بُتان پیشِ او گرفتاریچنین چنین، به تعجّب سَری بِجُنبانیدکه نادِرَست و غریبَست، درنگر، باریچنانکه گفت طَراریم(۳): دزد در پیِ توستچو من سپس نِگَریدم، رُبود دَستاریزِ آبِ دیدهٔ داوود سبزهها بَر رُستبه عُذرِ آنکه به نقشی بِکَرد نَظّاریبِرانْد مَر پدرت را کَشانْ کَشان زِ بهشتنظر به سنبلهٔ تَر یکی ستمکاری(۴)حَذَر، زِ سنبلِ ابرو که چشمِ شَه بر توست*هَلا، که مینِگرَد سویِ تو خریداریچو مشتریِّ دو چشمِ تو حَیِّ قَیّومَستبه چنگِ زاغ مَده چشم را چو مُرداریدهی تو کاله فانی بَری عِوَض باقیلطیف مشتریی سودمندْ بازاریخَمُش خَمُش، که اگرچه تو چشم را بَستیریایِ خلق کَشیدَت به نظم و اشعاریولیک مَفخَرِ تبریز شمس دین با توستچه غم خوری ز بد و نیک با چنین یاری*۱ قرآن کریم، سوره اعراف(۷)، آیه ۲۴-۱۹Quran, Sooreh Al-A'raaf(#7), Line #19-24« وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ.» (۱۹)« اى آدم، تو و همسرت در بهشت مكان گيريد. از هر جا كه خواهيد بخوريد ولى به اين درخت نزديك مشويد كه در شمار برخويش ستمكنندگان خواهيد شد.»« فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ.» (۲۰)« پس شيطان آن دو را وسوسه كرد، تا شرمگاهشان را كه از آنها پوشيده بود در نظرشان آشكار كند. و گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت منع كرد تا مباد از فرشتگان يا جاويدانان شويد.»« وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ.» (۲۱)« و برايشان سوگند خورد كه نيكخواه شمايم.»« فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ ۚ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ ۖ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ.» (۲۲) « و آن دو را بفريفت و به پستى افكند. چون از آن درخت خوردند شرمگاههايشان آشكار شد و به پوشيدن خويش از برگهاى بهشت پرداختند. پروردگارشان ندا داد: آيا شما را از آن درخت منع نكرده بودم و نگفته بودم كه شيطان به آشكارا دشمن شماست؟»« قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ.» (۲۳)« گفتند: اى پروردگار ما، به خود ستم كرديم و اگر ما را نيامرزى و بر ما رحمت نياورى از زيانديدگان خواهيم بود.»« قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ.» (۲۴)« گفت: فرو شويد، برخى دشمن برخى ديگر، و تا روز قيامت زمين قرارگاه و جاى تمتع شما خواهد بود.» *۲ قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۳۷-۳۴Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #34-37« وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ.» (۳۴)« و به فرشتگان گفتيم: آدم را سجده كنيد. همه سجده كردند جز ابليس، كه سرباز زد و برترى جست. و او از كافران بود.»« وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ.» (۳۵)« و گفتيم: اى آدم، خود و زنت در بهشت جاى گيريد. و هر چه خواهيد، و هر جا كه خواهيد، از ثمرات آن به خوشى بخوريد. و به اين درخت نزديك مشويد، كه به زمره ستمكاران درآييد.» « فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ ۖ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ.» (۳۶)« پس شيطان آن دو را به خطا واداشت، و از بهشتى كه در آن بودند بيرون راند. گفتيم: پايين رويد، برخى دشمن برخى ديگر، و قرارگاه و جاى برخوردارى شما تا روز قيامت در زمين باشد.»« فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْه إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ.» (۳۷)« آدم از پروردگارش كلمهاى چند فرا گرفت. پس خدا توبه او را بپذيرفت، زيرا توبهپذير و مهربان است.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۷۴۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #746 امتحان بر امتحان است ای پدرهین، به کمتر امتحان، خود را مَخَرمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۱۲۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1127 غولهیی(۵) را که بر آرایید غولپخته پندارد کسی که هست گول(۶)آزمایش چون نماید جان اوکُند گردد ز آزمون دندان اواز هوس آن دام دانه مینمودعکس غول حرص و آن خود خام بودحرص اندر کار دین و خیر جوچون نماند حرص باشد نغز روخیرها نغزند نه از عکس غیرتاب حرص ار رفت ماند تاب خیرتاب حرص از کار دنیا چون برفتفحم باشد مانده از اخگر به تفتکودکان را حرص میآرد غِرار(۷)تا شوند از ذوق دل دامنسوارچون ز کودک رفت آن حرص بدشبر دگر اطفال خنده آیدشمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۹۲۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #921 دیده ما چون بسی علّت(۸) دروسترو فنا کن دید خود در دید دوستدید ما را دید او نِعْمَ الْعِوَض(۹)یابی اندر دید او کل غَرَض طفل تا گیرا(۱۰) و تا پویا(۱۱) نبودمرکبش جز گردن بابا نبودچون فضولی گشت و دست و پا نموددر عَنا(۱۲) افتاد و در کور و کبود(۱۳) جانهای خلق پیش از دست و پامیپریدند از وفا اندر صفا چون به امر اِهْبِطُوا(۱۴)* بندی شدندحبس خشم و حرص و خرسندی شدند ما عِیال(۱۵) حضرتیم و شیرخواهگفت: اَلْخَلقُ عِیالٌ لِلْاِله **آنکه او از آسمان باران دهدهم تواند کو ز رحمت نان دهد* قرآن کریم، سوره بقره (۲)، آیه ۳۸Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #38« قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا ۖ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ.»« گفتيم: همه از بهشت فرود آیید؛پس اگر هدایتی از من به سوی شما رسید، آنها كه هدایت مرا پيروى كنند، نه بیمی دارند و نه اندوهی.»** حدیث« اَلْخَلقُ كُلُّهُم عِيالُ الله فأَحَبُّهُم إلي اللِه أنْفَعُهُم لِعِيالِه.»« همه مردم، خانوار خداوند هستند و كسی که برای مردم سودمندتر باشد، نزد خداوند محبوبتر است.»مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۴۵۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2458, Divan e Shamsچونکه خیالت نبود آمده در چشم کسیچشم بز کشته بود تیره و خیره نگری مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۷۲۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2724 حُبُّکَ الْاَشْیاء یُعْمیکَ یُصِمّنَفْسُکَ السَّودا جَنَتْ لا تَخْتَصِمعشق تو به اشياء تو را كور و كر می کند. با من ستیزه مکن، زیرا نفس سیاهکار تو چنین گناهی مرتکب شده است.۱. حدیث« حُبُّکَ الْاَشَّیءَ یُعْمی و یُصِمّ.» « عشق تو به اشياء تو را كور و كر می کند.»۲. حدیث« احْذَرُوا الدُّنْيَا فَإِنَّهَا أَسْحَرُ مِنْ هَارُوتَ وَمَارُوتَ.»« بپرهیزید از دنیا که همانا دنیا جادوگرتر از هاروت و ماروت است.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۳۶۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2362 کوری عشق ست این کوریِّ منحُبِّ یُعْمی وَ یُصِمّ است ای حَسَن(۱۶)آری اگر من، دچار کوری باشم، آن کوری قطعاً کوری عشق است نه کوری معمولی. ای حَسَن بدان که عشق، موجب کوری و کری عاشق می شود.کورم از غیر خدا، بینا بدومقتضایِ(۱۷) عشق این باشد بگومولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۸۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #1788 همچو قومِ موسی اندر حَرِّ(۱۸) تیه(۱۹)مانده یی بر جای، چل سال ای سَفیه(۲۰)می روی هر روز تا شب هَروَله(۲۱)خویش می بینی در اول مرحلهمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۱۲۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #4123 شرطِ تسلیم است، نه کارِ درازسود نَبْوَد در ضَلالت تُرکْتازمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۴۶۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1463 مشتریِّ ماست اللهُ اشْتَریاز غمِ هر مُشتری هین برتر آ کسی که فرموده است: « خداوند می خرد »، مشتری ماست. بهوش باش از غم مشتریانِ فاقد اعتبار بالاتر بیا.مشتریی جُو که جُویانِ تو استعالِمِ آغاز و پایانِ تو استهین مَکَش هر مشتری را تو به دستعشقْبازی با دو معشوقه بَد استمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۵۵۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #552 چونکه عمرت بُرد دیو فاضِحهبینمک باشد اَعُوذ و فاتحهمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۲۴۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2248, Divan e Shamsکه نیست قهر خدا را بجز ز دزد خسیسکه سوی کاله فانی بود عزیمت اومولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۱۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #112 « هلال پنداشتن آن شخص، خیال را در عهد عمر رضی الله عنه.»ماه روزه گشت در عهد عُمَربر سر کوهی دویدند آن نفرتا هلال روزه را گیرند فالآن یکی گفت: ای عُمَر، اینک هلالچون عُمَر بر آسمان، مه را ندیدگفت کین مَه از خیالِ تو دمیدورنه من بیناترم اَفلاک راچون نمیبینم هِلالِ پاک را؟گفت: تَر کن دست و بر ابرو بمالآنگهان تو بر نگر سویِ هِلالچون که او تر کرد ابرو، مَه ندیدگفت: ای شه، نیست مَه، شد ناپدیدگفت: آری، موی ابرو شد کمانسویِ تو افکند تیری از گُمانچونکه مویی کژ شد، او را راه زدتا به دعوی، لافِ دیدِ ماه زدموی کژ چون پردهٔ گردون بودچون همه اجزات کژ شد چون بود؟راست کُن اجزات را از راستانسر مَکَش ای راسترَو، زآن آستانهم ترازو را ترازو راست کردهم ترازو را ترازو کاست کردهر که با ناراستان همسنگ(۲۲) شددر کمی افتاد و عقلش دَنْگ(۲۳) شدرَو اَشِدّاءُ عَلَیالْکُفّار* باشخاک بر دلداریِ اَغیار پاشبرو نسبت به کافران، سخت و با صلابت باش و بر سر عشق و دوستی نامحرمانِ بَدنَهاد، خاک بپاش.بر سَرِ اَغیار چون شمشیر باشهین مکُن روباهبازی، شیر باشتا ز غیرت از تو یاران نَسْکُلَند(۲۴)زانکه آن خاران، عدوِّ این گُلَندآتش اندر زن به گُرگان چون سپندزانکه آن گُرگان، عدوِّ یوسفندجان بابا گویدت ابلیس هینتا به دم بِفْریبَدَت دیوِ لَعیناین چنین تَلْبیس(۲۵) با بابات کردآدمی را این سِیهرُخ، مات کردبر سر شطرنج چُست(۲۶) است این غُراب(۲۷)تو مبین بازی به چشم نیمخوابزانکه فرزینبندها(۲۸) داند بسیکه بگیرد در گلویت چون خسیدر گلو ماند خَس(۲۹) او، سال هاچیست آن خَس؟ مِهر جاه و مال هامال، خَس باشد چو هست ای بیثباتدر گلویت مانع آب حیاتگر برد مالت عَدُوّی پر فنیرهزنی را برده باشد رهزنی« دزدیدن مارگیر، ماری را از مارگیر دیگر »دُزدکی از مارگیری مار بُردزَابلَهی آن را غَنیمَت میشِمُردوارَهید آن مارگیر از زَخمِ مارمار کُشت آن دُزدِ او را زار زارمارگیرش دید، پَس بِشناختَشگفت: از جان مارِ من پرَداختَشدر دُعا میخواستی جانم ازوکِش بیابَم، مار بِستانَم ازوشُکرِ حق را کان دُعا مَردود شدمن زیان پِنداشتم، آن سود شدبَس دُعاها کان زیان است و هَلاکوَز کَرَم مینَشنَود یَزدانِ پاک* قرآن کریم، سوره فتح(۴۸)، آیه ۲۹Quran, Sooreh Al-Fath(#48), Line #29«… أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ…»«… بر کافران سختگیر و با خود شفیق و مهربان …»مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۵۰۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1507 کالهٔ(۳۰) معیوب بخْریده بُدمشُکر کز عیبش پِگَه(۳۱) واقف شدمپیش از آن کز دست، سرمایه شدیعاقبت معیوب بیرون آمدیمال رفته، عمر رفته، ای نَسیب(۳۲)مال و جان داده پی کالهٔ مَعیب(۳۳)رخت دادم، زرِّ قلبی(۳۴) بِسْتَدَم(۳۵)شادِ شادان سویِ خانه میشدمشُکر کین زر، قلب پیدا شد کنونپیش از آنکه عُمر بگذشتی فزونقلب ماندی تا ابد در گردنمحیف بودی عمر ضایع کردنمچون پگَهتر قلبیِ او رُو نمودپایِ خود زُو واکَشَم من زود زودیارِ تو چون دشمنی پیدا کُندگَرِّ(۳۶) حِقد(۳۷) و رَشکِ او بیرون زندتو از آن اِعراضِ(۳۸) او افغان مکنخویشتن را ابله و نادان مکنمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۳۰۵۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3056, Divan e Shamsخورانَمَت میِ جان، تا دگر تو غم نخوریچه جایِ غم؟ که زِ هر شادمانْ گِرو بِبَریفرشتهیی کُنَمَت پاک، با دو صد پَر و بالکه در تو هیچ نَمانَد، کدورتِ بَشَرینمایَمَت که چگونهست جانِ رَسته(۳۹) زِ تَنفشانده دامنِ خود از غبارِ جانوریدر آن صَبوح که ارواحْ راحِ(۴۰) خاص خورَندتو را خلاص نمایَم زِ روز و شب شُمری(۴۱)قضا که تیرِ حوادث به تو هَمی انداختتو را کُند به عنایت از آن سپس سپریروان شُدست نَسیم از شِکَرسِتانِ وصالکه از حَلاوَتِ(۴۲) آن گم کُند شِکَرْ شِکَریزِ بامداد بیاوَرْد جامِ چون خورشیدکه جُزو جُزوِ من از وِی گرفت رقص گَری(۴۳)چو سخت مست شدم، گفت: هین دگر بدهمکه تا میانِ من و تو نمانَد این دِگَری(۴۴)مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۹۳۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #1937 گفته او را من زبان و چشم تومن حواس و من رضا و خشم تورَوْ که بی یَسْمَع وَ بی یُبْصِر تویسِر توی، چه جایِ صاحبْسِر تویچون شدی مَنْ کانَ لِلَه از وَلَه(۴۵)*من تو را باشم که کان اللهُ لَهگه توی گویم تو را، گاهی منمهر چه گویم، آفتابِ روشنم* حدیث« مَنْ كانَ لَله كانَ اللهُ لَه »« هر که برای خدا باشد، خدا نیز برای اوست.»مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۳۰۵۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3056, Divan e Shamsبِده بِده، هَله ای جانِ ساقیانِ جهانکَرَم کریم نمایَد، قَمَر کُند قَمَری(۴۶)به آفتابِ جلالِ خدایِ بیهمتاندید چون تو مَهی چرخِ اَزْرَقِ(۴۷) سَفریتمامِ این تو بگو، ای تمام در خوبیکه بسته کرد مرا سُکْرِ(۴۸) بادهٔ سحری (۱) اَغیار: جمعِ غیر به معنی بیگانگان، مخالفان، دشمنان(۲) کَشْکَشان: کشان کشان، در حال کشیدن(۳) طَرّار: دزد، جیب بر (۴) نظر به سنبلهٔ تَر یکی ستمکاری: اشاره به رانده شدن آدم به سبب خوردن گندم از بهشت.(۵) غوله: غوره(۶) گول: نادان(۷) غِرار: گول خوردن(۸) علّت: بیماری(۹) نِعْمَ الْعِوَض: بهترین عوض(۱۰) گیرا: گیرنده، قوی(۱۱) پویا: راه رونده، پوینده(۱۲) عَنا: مخفّف عناء، رنج، سختی(۱۳) کور و کبود: دید من ذهنی و آسیب های ناشی از آن(۱۴) اِهْبِطُوا: فرود آیید، هُبوط کنید(۱۵) عِیال: خانوار(۱۶) حَسَن: خوب، نیکو(۱۷) مقتضا: لازمه، اقتضا شده(۱۸) حَرّ: گرما، حرارت(۱۹) تیه: بیابان شنزار و بی آب و علف، صحرای تیه بخشی از صحرای سینا است.(۲۰) سَفیه: نادان، بیخرد(۲۱) هَروَله: تند راه رفتن، حالتی بین راه رفتن و دویدن(۲۲) همسنگ: هم وزن(۲۳) دَنْگ: احمق، بیهوش(۲۴) سِکُلیدن: پاره کردن، بریدن(۲۵) تَلْبیس: نیرنگ ساختن، پنهان کردن حقیقت، پنهان کردن مکر خویش(۲۶) چُست: چابک، چالاک(۲۷) غُراب: کلاه سیاه، زاغ(۲۸) فرزین: مهره ای در شطرنج که امروزه به آن وزیر هم می گویند.(۲۹) خَس: خار و خاشاک(۳۰) کاله: کالا(۳۱) پِگَه: مخفّف پگاه، صبح زود(۳۲) نَسیب: اصیل(۳۳) مَعیب: عیب دار(۳۴) قلبی: تقلّبی(۳۵) ستاندن: گرفتن(۳۶) گَرّ: کچل، در اینجا معیوب(۳۷) حِقد: کینه(۳۸) اِعراض: روی برگرداندن(۳۹) رَسته: رها شده، نجات یافته (۴۰) راح: شراب، باده(۴۱) شب شُمری: بی خوابی (۴۲) حَلاوَت: شیرینی، دلپذیری(۴۳) رقص گَری: رقّاصی، رقص کردن(۴۴) دِگَری: بیگانگی، غیریّت(۴۵) وَلَه: حیرت(۴۶) قَمَری: خاصیت قمر، نورافشانی(۴۷) چرخ اَزرَق: گنبد لاجوردی گردان، فلک گردنده(۴۸) سُکْر: مستی، مست شدن************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۳۰۶۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3069, Divan e Shamsنگاهبان دو دیدهست چشم دلدارینگاه دار نظر از رخ دگر یاریوگر به سینه درآید به غیر آن دلبربگو برو که هَمی تَرسم از جگرخواریهلا مباد که چشمش به چشم تو نِگرددرون چشم تو بیند خیال اغیاریبه من نگر که مرا یار امتحانها کردبه حیله برد مرا کشکشان به گلزاریگلی نمود که گلها ز رشک او میریختبتی که جمله بتان پیش او گرفتاریچنین چنین به تعجب سری بجنبانیدکه نادرست و غریبست درنگر باریچنانکه گفت طراریم دزد در پی توستچو من سپس نگریدم ربود دستاریز آب دیده داوود سبزهها بر رستبه عذر آنکه به نقشی بکرد نظاریبراند مر پدرت را کشان کشان ز بهشتنظر به سنبله تر یکی ستمکاریحذر ز سنبل ابرو که چشم شه بر توست*هلا که مینگرد سوی تو خریداریچو مشتری دو چشم تو حی قیومستبه چنگ زاغ مده چشم را چو مرداریدهی تو کاله فانی بری عوض باقیلطیف مشتریی سودمند بازاریخمش خمش که اگرچه تو چشم را بستیریای خلق کشیدت به نظم و اشعاریولیک مفخر تبریز شمس دین با توستچه غم خوری ز بد و نیک با چنین یاری*۱ قرآن کریم، سوره اعراف(۷)، آیه ۲۴-۱۹Quran, Sooreh Al-A'raaf(#7), Line #19-24« وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ.» (۱۹)« اى آدم، تو و همسرت در بهشت مكان گيريد. از هر جا كه خواهيد بخوريد ولى به اين درخت نزديك مشويد كه در شمار برخويش ستمكنندگان خواهيد شد.»« فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ.» (۲۰)« پس شيطان آن دو را وسوسه كرد، تا شرمگاهشان را كه از آنها پوشيده بود در نظرشان آشكار كند. و گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت منع كرد تا مباد از فرشتگان يا جاويدانان شويد.»« وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ.» (۲۱)« و برايشان سوگند خورد كه نيكخواه شمايم.»« فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ ۚ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ ۖ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ.» (۲۲) « و آن دو را بفريفت و به پستى افكند. چون از آن درخت خوردند شرمگاههايشان آشكار شد و به پوشيدن خويش از برگهاى بهشت پرداختند. پروردگارشان ندا داد: آيا شما را از آن درخت منع نكرده بودم و نگفته بودم كه شيطان به آشكارا دشمن شماست؟»« قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ.» (۲۳)« گفتند: اى پروردگار ما، به خود ستم كرديم و اگر ما را نيامرزى و بر ما رحمت نياورى از زيانديدگان خواهيم بود.»« قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ.» (۲۴)« گفت: فرو شويد، برخى دشمن برخى ديگر، و تا روز قيامت زمين قرارگاه و جاى تمتع شما خواهد بود.» *۲ قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۳۷-۳۴Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #34-37« وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ.» (۳۴)« و به فرشتگان گفتيم: آدم را سجده كنيد. همه سجده كردند جز ابليس، كه سرباز زد و برترى جست. و او از كافران بود.»« وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ.» (۳۵)« و گفتيم: اى آدم، خود و زنت در بهشت جاى گيريد. و هر چه خواهيد، و هر جا كه خواهيد، از ثمرات آن به خوشى بخوريد. و به اين درخت نزديك مشويد، كه به زمره ستمكاران درآييد.» « فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ ۖ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ.» (۳۶)« پس شيطان آن دو را به خطا واداشت، و از بهشتى كه در آن بودند بيرون راند. گفتيم: پايين رويد، برخى دشمن برخى ديگر، و قرارگاه و جاى برخوردارى شما تا روز قيامت در زمين باشد.»« فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْه إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ.» (۳۷)« آدم از پروردگارش كلمهاى چند فرا گرفت. پس خدا توبه او را بپذيرفت، زيرا توبهپذير و مهربان است.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۷۴۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #746 امتحان بر امتحان است ای پدرهین به کمتر امتحان خود را مخرمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۱۲۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1127 غولهیی را که بر آرایید غولپخته پندارد کسی که هست گولآزمایش چون نماید جان اوکند گردد ز آزمون دندان اواز هوس آن دام دانه مینمودعکس غول حرص و آن خود خام بودحرص اندر کار دین و خیر جوچون نماند حرص باشد نغز روخیرها نغزند نه از عکس غیرتاب حرص ار رفت ماند تاب خیرتاب حرص از کار دنیا چون برفتفحم باشد مانده از اخگر به تفتکودکان را حرص میآرد غرارتا شوند از ذوق دل دامنسوارچون ز کودک رفت آن حرص بدشبر دگر اطفال خنده آیدشمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۹۲۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #921 دیده ما چون بسی علت دروسترو فنا کن دید خود در دید دوستدید ما را دید او نعم العوضیابی اندر دید او کل غرض طفل تا گیرا و تا پویا نبودمرکبش جز گردن بابا نبودچون فضولی گشت و دست و پا نموددر عنا افتاد و در کور و کبودجانهای خلق پیش از دست و پامیپریدند از وفا اندر صفا چون به امر اهبطوا* بندی شدندحبس خشم و حرص و خرسندی شدند ما عیال حضرتیم و شیرخواهگفت الخلق عیال للاِله **آنکه او از آسمان باران دهدهم تواند کو ز رحمت نان دهد* قرآن کریم، سوره بقره (۲)، آیه ۳۸Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #38« قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا ۖ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ.»« گفتيم: همه از بهشت فرود آیید؛پس اگر هدایتی از من به سوی شما رسید، آنها كه هدایت مرا پيروى كنند، نه بیمی دارند و نه اندوهی.»** حدیث« اَلْخَلقُ كُلُّهُم عِيالُ الله فأَحَبُّهُم إلي اللِه أنْفَعُ
view more