برنامه صوتی شماره ۷۴۹ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی ۱۳۹۷ تاریخ اجرا: ۴ فوریه ۲۰۱۹ ـ ۱۶ بهمنPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۲۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2529, Divan e Shamsاَیا(۱) نزدیکِ جان و دل، چنین دوری روا داری؟به جانی کز وصالت زاد، مَهجوری(۲) روا داری؟گرفتم دانه تلخم، نشاید کِشت و خوردن راتو با آن لطفِ شیرین کار(۳) این شوری روا داری؟تو آن نوری که دوزخ را به آبِ خود بمیرانی(۴)مرا در دل چنین سوزی و مَحروری(۵) روا داری؟اگر در جَنَّتِ وصلت چو آدم گندمی خوردممرا بیحُلِّه(۶) وصلت بدین عوری(۷) روا داری؟مرا در معرکه هجران، میانِ خون و زخمِ جانمثالِ لشکرِ خوارزم با غوری(۸) روا داری؟مرا گفتی تو مَغفوری(۹)، قبولِ قبله نوریچنین تَعذیب(۱۰) بعد از عفو و مَغفوری روا داری؟مَها، چشمی که او روزی بدید آن چشمِ پرنورتبه زخمِ چشمِ بدخواهان درو کوری روا داری؟جهانِ عشق را اکنون سلیمان بنِ داوودیمَعاذَاللَه(۱۱) که آزارِ یکی موری روا داریتو آن شمسی که نورِ تو محیطِ نورها گشتستسویِ تبریز واگردی(۱۲) و مَستوری(۱۳) روا داری؟مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۳۸۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1381حق، قدم بر وی نهد از لامکانآنگه او ساکن شود از کُن فَکانمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۲۳۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3230پوزبندِ(۱۴) وسوسه عشق است و بسورنه کی وسواس را بسته ست کَسعاشقی شو، شاهدی، خوبی بجوصیدِ مرغابی همی کن جُو به جُوکی بَری زآن آب کآن آبت بَرَد؟کی کنی زآن فهم فهمت را خورَد؟مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۷۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4073آدمی را خر نماید ساعتیآدمی سازد خری را و آیتیاین چنین ساحر درونِ توست و سِرّاِنَّ فِی الْوَسواسِ سِحْراً مُسْتَتِرّ چنین ساحری در باطن و درون تو نهان است، همانا در وسوسه گری نفس، سِحری نهفته شده است.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۸۰۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3351پرسیدن معشوقی از عاشقِ غریبِ خود که از شهرها کدام شهر را خوشتر یافتی و انبوهتر و محتشمتر و پر نعمتتر و دل گشاتر؟گفت معشوقی به عاشق کای فَتی'تو به غربت دیدهیی بس شهرهاپس کدامین شهر ز آنها خوشتر است؟گفت: آن شهری که در وی دلبر استهر کجا باشد شَهِ ما را بِساطهست صحرا، گر بُوَد سَمُّ الخِیاط(۱۵)هر کجا که یوسفی باشد چو ماهجَنّت است، ارچه که باشد قَعرِ چاهمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۵۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4053نفس و شیطان، هر دو یک تَن بودهانددر دو صورت خویش را بنمودهاندچون فرشته و عقل، که ایشان یک بُدندبَهرِ حکمت هاش دو صورت شدنددشمنی داری چنین در سِرِّ خویشمانعِ عقل ست و خصمِ جان و کیشیک نَفَس حمله کند چون سوسمارپس به سوراخی گریزد در فراردر دل، او سوراخ ها دارد کنونسَر ز هر سوراخ میآرد برونمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۶۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4063گر نه نفس از اندرون راهت زدیرهزنان را بر تو دستی کی بُدی؟زآن عَوانِ مُقتَضی که شهوت استدل اسیرِ حرص و آز و آفت استزآن عَوانِ سِرّ، شدی دزد و تباهتا عَوانان را به قهرِ توست راهدر خبر بشنو تو این پندِ نکوبَیْنَ جَنْبَیْکُمْ لَکُمْ اَعْدی عَدُوتو این اندرز خوب را که در یکی از احادیث آمده بشنو و به آن عمل کن: حديث: سرسخت ترين دشمن شما در درون شماست.مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۹۰۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 906مردمِ نَفس از درونم در کمیناز همه مردم بتر در مکر و کینمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۶۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4060که خدا آن دیو را خَنّاس(۱۶)۱* خواندکو سر آن خارپُشتک را بماندمی نهان گردد سرِ آن خارپُشتدم به دم از بیمِ صیّادِ دُرُشت(۱۷)تا چو فرصت یافت سر آرد برونزین چنین مکری شود مارش زبون*۱ قرآن کریم، سوره ناس(۱۱۴)، آیه ۱ ،۴ ،۵Quran, Sooreh Naas(#114), Line #1,4,5قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ(١)بگو: به پروردگار مردم پناه مىبرم،مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ(۴)از شر وسوسه وسوسهگر نهانى،الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ(۵)آن كه در دلهاى مردم وسوسه مىكند،مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۱۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4115مال و تن برفاند، ریزانِ فناحق خریدارش، که اللهُ اشْتَری'(۱۸)۲*برف ها زآن از ثَمَن(۱۹) اَولی سْتَتکه تویی در شک، یقینی نیستتوین عجب ظَنّ است در تو ای مَهین(۲۰)که نمیپَرَّد به بُستانِ یقینهر گمان تشنهٔ یقین است ای پسرمیزند اندر تَزایُد(۲۱) بال و پر*۲ قرآن کریم، سوره توبه(۹)، آیه ۱۱۱Quran, Sooreh Tobeh(#9), Line #111إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ…خداوند، جان و مال مؤمنان را به بهای بهشت خریده است…مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۰۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4008من عجب دارم ز جویای صفاکو رَمَد در وقتِ صیقل از جَفامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۸۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2980با کریمی گر کنی احسان، سزدمر یکی را او عوض هفصد دهدبا لئیمی چون کنی قهر و جفابندهیی گردد تو را بس با وفاکافران کارند در نعمت جفاباز در دوزخ نداشان، ربَّناقرآن کریم، سوره مومنون(۲۳)، آیه ۱۰۷Quran, Sooreh Momenoon(#23), Line #107رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَپروردگارا، ما را از اين آتش بيرون آور. اگر ديگر بار چنان كرديم، از ستمكاران باشيم.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۳۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4134چون درِ زَرّادخانه(۲۲) باز شدغَمزهای(۲۳) چشم، تیرانداز شدبر دلم زد تیر و سوداییم کردعاشقِ شُکر و شِکَرخاییم(۲۴) کردعاشقِ آنم که هر آن، آنِ اوستعقل و جان، جاندارِ(۲۵) یک مرجانِ اوستمن نَلافم، ور بِلافم، همچو آبنیست در آتشکُشیّام اضطرابمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۸۷۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3870تو فسرده، درخورِ این دم نِهییبا شِکَر مَقرون نِهیی، گرچه نییرختِ عقلت با تو است و عاقلیکز جُنوداً لَمْ تَرَوْها غافلیهنوز کالای بی ارزش عقل جزئی با توست و هنوز جزو عاقلان دنیا خواه و عافیت طلبی. قرآن کریم، سوره توبه(۹)، آیه ۲۶Quran, Sooreh Tobeh(#9), Line #26ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَآنگاه خدا آرامش خويش را بر پيامبرش و بر مؤمنان نازل كرد و لشكريانى كه آنها را نمىديديد فرو فرستاد و كافران را عذاب كرد، و اين است كيفر كافران.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۳۱۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4310مر سَفیهان(۲۶) را رُباید هر هواز آنکه نبوَدشان گرانیِّ قُواکَشتئی بیلنگر آمد مردِ شَرکه ز بادِ کَژ نیابد او حَذَرلنگرِ عقل ست عاقل را امانلنگری دَریُوزه(۲۷) کن از عاقلاناو مددهای خِرَد چون دَر رُبوداز خزینه دُرِّ آن دریای جُودزین چنین اِمداد، دل پُر فَن شودبِجْهَد از دل، چشم هم روشن شودزآنکه نور از دل بر این دیده نشستتا چو دل شد، دیدهٔ تو عاطِل(۲۸) استدل چو بر انوارِ عقلی نیز زدز آن نصیبی هم به دو دیده دهدپس بدان کآبِ مبارک۳* ز آسمانوحیِ دل ها باشد و صدقِ بیانما چو آن کُرِّه هم آبِ جُو خوریمسوی آن وسواسِ(۲۹) طاعِن(۳۰) ننگریمپیروِ پیغمبرانی، رَه سپرطعنهٔ خلقان همه بادی شُمَر۴*آن خداوندان که ره طی کردهاندگوش فا(۳۱) بانگِ سگان کی کردهاند؟*۳ قرآن کریم، سوره ق(۵۰)، آیه ۹Quran, Sooreh Ghaaf(#50), Line #9وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِو از آسمان، آبى پربركت فرستاديم و بدان باغها و دانههاى دروشدنى رويانيديم.*۴ قرآن کریم، سوره مائده(۵)، آیه ۵۴Quran, Sooreh Maaedeh(#5), Line #54….يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ….…. همواره در راه خدا جهاد مىكنند و از ملامت (سرزنش) هيچ ملامتگرى (سرزنش کننده ای) نمی ترسند…مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۸۲۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3827میر دیدی خویش را، ای کم ز مُورز آن ندیدی آن مُوَکِّل(۳۲) را تو کورغِرّه(۳۳) گشتی زین دروغین پَرّ و بالپَرّ و بالی کو کَشَد سوی وَبال(۳۴)پَر سبک دارد، رهِ بالا کندچون گِلآلو شد، گرانی ها کندمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۵۶۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4565ای که تو بر خلق چیره گشتهییدر نبرد و غالبی آغشتهییآن به قاصد مُنْهَزِم(۳۵) کرده ستشانتا تو را در حلقه میآرد کَشانهین عِنان(۳۶) در کَش پیِ این مُنْهَزِمدر مَران تا تو نگردی مُنْخَزِم(۳۷)چون کشانیدت بدین شیوه به دامحمله بینی بعد از آن اندر زِحام(۳۸)عقل ازین غالب شدن کی گشت شاد؟چون درین غالب شدن، دید او فسادتیز چشم آمد خرد بینای پیشکه خدایش سُرمه کرد از کُحلِ(۳۹) خویشگفت پیغمبر که هستند از فنوناهلِ جَنَّت در خصومت ها زبون*۵از کمالِ حَزم(۴۰) و سؤُ الظَّنِّ خویشنه ز نقص و بد دلیّ و ضعفِ کیشدر فِرِه دادن(۴۱) شنیده در کُمونحکمتِ لَوْلا رِجالٌ مُؤمِنون*۶در آن وقت که حضرت رسول اکرم به دشمنان، امتیاز می داد بطور ناگهانی حکمت آیه « اگر مردان مؤمن نبودند » را شنیده بود.در هنگام دادن امتیاز به دشمنان، حکمت « اگر مردان مؤمن نبودند » را، که به طور نهانی عمل می کند، به یاد می آورند.*۵ حدیثهان به شما خبر دهم که بهشتیان کدامند. هر ناتوان ناتوان نما که هر گاه به خدا سوگند خورد، وفادار بماند.*۶ قرآن کریم، سوره فتح(۴۸)، آیه ۲۵Quran, Sooreh Fath(#48), Line #25هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ ۚ وَلَوْلَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ ۖ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًاايشان همانهايند كه كفر ورزيدند و شما را از مسجد الحرام بازداشتند و نگذاشتند كه قربانى به قربانگاهش برسد. اگر مردان مسلمان و زنان مسلمانى كه آنها را نمىشناسيد در ميان آنها نبودند و بيم آن نبود كه آنها را زير پاى درنورديد و نادانسته مرتكب گناه شويد، خدا دست شما را از آنها بازنمىداشت. و خدا هر كه را بخواهد مشمول رحمت خود گرداند. اگر از يكديگر جدا مىبودند، كافرانشان را به عذابى دردآور عذاب مىكرديم.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ٢۶۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 267حَزْم آن باشد که ظَنِّ بَد بَریتا گُریزیّ و، شوی از بَد، بَریحَزْم سُؤ الظن گفته ست آن رسولهر قَدَم را دام میدان ای فَضولحديثبد گمانی به من ذهنی خود حزم یا دوراندیشی است.مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۷۰۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3708نواختنِ سلطان اَیاز راای اَیازِ پُر نیازِ صِدقکیشصِدقِ تو از بحر و از کوه است بیشنه به وقتِ شهوتت باشد عِثار(۴۲)که رود عقلِ چو کوهت کاهوارنه به وقتِ خشم و کینه صبرهاتسست گردد در قرار و در ثباتمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۷۱۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3712حق که را خوانده ست در قرآن رِجال؟کی بُوَد این جسم را آنجا مَجال؟روحِ حیوان را چه قدر است ای پدر؟آخر از بازارِ قصّابان گذرصد هزاران سر نهاده بر شکمارزشان از دُنبه و از دُمّ کممولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۳۵۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3351سِرِّ چارُق را بیان کن ای اَیازپیشِ چارُق چیستت چندین نیاز؟تا بنوشد سُنقُر و بَکیارُقَت(۴۳)سِرِّ سِرِّ پوستین و چارُقَتای اَیاز از تو غلامی نور یافتنورت از پستی سوی گردون شتافتحسرتِ آزادگان شد بندگیبندگی را چون تو دادی زندگیمؤمن آن باشد که اندر جَزر و مَدکافر از ایمانِ او حسرت خورَدحافظ، غزلیات، غزل شمارهٔ ۳۱۶Hafez Poem(Qazal)# 316, Ghazaliatحافظ از جورِ تو حاشا که بگرداند رویمن از آن روز که در بندِ توام آزادم(۱) اَیا: به معنی ای است که به عربی «یا» گویند که حرف ندا باشد(۲) مَهجور: جامانده، دورافتاده(۳) شیرین کار: آن که دانه های شیرین کارد، ویژگی کسی که کار و هنر جالب توجه از خود نشان میدهد(۴) میراندن: کشتن، باعث مردن کسی شدن(۵) مَحرور: کسی که دارای مزاج گرم است. گرمشده از حرارت آتش و تب(۶) حُلِّه: جامه، لباس نو، جامۀ بلند که بدن را بپوشاند.(۷) عور: برهنه، لخت(۸) غوری: شهاب الدین محمد غوری در سال ۶۰۴ هجری با جنگ و خونریزی همه جای ماوراءالنهر را به تصرّف درآورد و با خوارزمشاه هم جنگید.(۹) مَغفور: آمرزیده شده(۱۰) تَعذیب: شکنجه کردن، عذاب کردن(۱۱) مَعاذَاللَه: پناه بر خدا(۱۲) واگردیدن: برگشتن، مراجعت کردن(۱۳) مَستور: پوشیده، درپرده(۱۴) پوزبند: دهان بند(۱۵) سَمُّ الخِیاط: سوراخ سوزن(۱۶) خَنّاس: شیطان، شیطانصفت، بدکار(۱۷) دُرُشت: خشن، ناهموار، حجیم(۱۸) اِشْتَری': خرید(۱۹) ثَمَن: قیمت، بها، در اینجا بهشت و یا لقای ذات الهی است(۲۰) مَهین: خوار، بیارزش(۲۱) تَزایُد: افزایش، زیاد شدن، افزون شدن(۲۲) زَرّادخانه: اسلحهخانه(۲۳) غَمز: اشاره کردن با چشم و ابرو، چشمک زدن، ناز و عشوه(۲۴) شِکَرخایی: شِکَر خوردن(۲۵) جاندار: حافظ، نگهبان(۲۶) سَفیه: نادان، بیخرد(۲۷) دَریُوزه کردن: گدایی کردن(۲۸) عاطِل: بیهوده، بیبهره(۲۹) وسواس: فکرهای پی در پی خارج از کنترل انسان، تردید، اندیشۀ بد(۳۰) طاعِن: طعنهزننده، سرزنشکننده(۳۱) فا: به(۳۲) مُوَکِّل: کسی که عهده دار امری باشد، مأمور(۳۳) غِرّه: مغرور به چیزی، فریفته(۳۴) وَبال: بدبختی، سختی، عذاب(۳۵) مُنْهَزِم: شکستخورده، گریخته(۳۶) عِنان: لگام، دهانۀ اسب(۳۷) مُنْخَزِم: مقهور و مطیع، از ریشه خَزم به معنی حلقه ای که در بینی شتر کرده و افسار به آن می بندند.(۳۸) زِحام: در تنگنا قرار دادن یکدیگر، به هم فشار آوردن(۳۹) کُحل: سرمه، سنگی است سیاه و براق و بغایت ثقیل و همرنگ آهن. اطبای قدیم مصرف آن را برای تقویت چشم و اعصاب چشم مفید می دانستند.(۴۰) حَزم: دور اندیشی(۴۱) فِرِه دادن: فراوان دادن چیزی، در اینجا امتیاز دادن(۴۲) عِثار: لغزش، گناه(۴۳) سُنقُر و بَکیارُقَ: از نام های ترکی و در اینجا به معنی فلان و بهمان است.************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۲۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2529, Divan e Shamsایا نزدیک جان و دل چنین دوری روا داریبه جانی کز وصالت زاد مهجوری روا داریگرفتم دانه تلخم نشاید کِشت و خوردن راتو با آن لطف شیرین کار این شوری روا داریتو آن نوری که دوزخ را به آب خود بمیرانیمرا در دل چنین سوزی و محروری روا داریاگر در جنت وصلت چو آدم گندمی خوردممرا بیحله وصلت بدین عوری روا داریمرا در معرکه هجران میان خون و زخم جانمثال لشکرِ خوارزم با غوری روا داریمرا گفتی تو مغفوری قبول قبله نوریچنین تعذیب بعد از عفو و مغفوری روا داریمها چشمی که او روزی بدید آن چشمِ پرنورتبه زخم چشم بدخواهان درو کوری روا داریجهان عشق را اکنون سلیمان بن داوودیمعاذالله که آزارِ یکی موری روا داریتو آن شمسی که نورِ تو محیط نورها گشتستسوی تبریز واگردی و مستوری روا داریمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۳۸۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1381حق قدم بر وی نهد از لامکانآنگه او ساکن شود از کن فکانمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۲۳۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3230پوزبند وسوسه عشق است و بسورنه کی وسواس را بسته ست کسعاشقی شو شاهدی خوبی بجوصید مرغابی همی کن جو به جوکی بری زآن آب کآن آبت بردکی کنی زآن فهم فهمت را خوردمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۷۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4073آدمی را خر نماید ساعتیآدمی سازد خری را و آیتیاین چنین ساحر درون توست و سران فی الوسواس سحرا مستتر چنین ساحری در باطن و درون تو نهان است، همانا در وسوسه گری نفس، سِحری نهفته شده است.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۸۰۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3351پرسیدن معشوقی از عاشقِ غریبِ خود که از شهرها کدام شهر را خوشتر یافتی و انبوهتر و محتشمتر و پر نعمتتر و دل گشاتر؟گفت معشوقی به عاشق کای فتیتو به غربت دیدهیی بس شهرهاپس کدامین شهر ز آنها خوشتر استگفت آن شهری که در وی دلبر استهر کجا باشد شه ما را بساطهست صحرا گر بود سم الخیاطهر کجا که یوسفی باشد چو ماهجنت است ارچه که باشد قعرِ چاهمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۵۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4053نفس و شیطان هر دو یک تن بودهانددر دو صورت خویش را بنمودهاندچون فرشته و عقل که ایشان یک بدندبهر حکمت هاش دو صورت شدنددشمنی داری چنین در سر خویشمانع عقل ست و خصم جان و کیشیک نفس حمله کند چون سوسمارپس به سوراخی گریزد در فراردر دل او سوراخ ها دارد کنونسر ز هر سوراخ میآرد برونمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۶۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4063گر نه نفس از اندرون راهت زدیرهزنان را بر تو دستی کی بدیزآن عوان مقتضی که شهوت استدل اسیرِ حرص و آز و آفت استزآن عوان سر شدی دزد و تباهتا عوانان را به قهرِ توست راهدر خبر بشنو تو این پند نکوبین جنبیکم لکم اعدی عدوتو این اندرز خوب را که در یکی از احادیث آمده بشنو و به آن عمل کن: حديث: سرسخت ترين دشمن شما در درون شماست.مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۹۰۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 906مردم نفس از درونم در کمیناز همه مردم بتر در مکر و کینمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۶۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4060که خدا آن دیو را خناس۱* خواندکو سر آن خارپشتک را بماندمی نهان گردد سرِ آن خارپشتدم به دم از بیم صیاد درشتتا چو فرصت یافت سر آرد برونزین چنین مکری شود مارش زبون*۱ قرآن کریم، سوره ناس(۱۱۴)، آیه ۱ ،۴ ،۵Quran, Sooreh Naas(#114), Line #1,4,5قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ(١)بگو: به پروردگار مردم پناه مىبرم،مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ(۴)از شر وسوسه وسوسهگر نهانى،الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ(۵)آن كه در دلهاى مردم وسوسه مىكند،مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۱۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4115مال و تن برفاند ریزان فناحق خریدارش که الله اشتری۲*برف ها زآن از ثمن اولی ستتکه تویی در شک یقینی نیستتوین عجب ظن است در تو ای مهینکه نمیپرد به بستان یقینهر گمان تشنهٔ یقین است ای پسرمیزند اندر تزاید بال و پر*۲ قرآن کریم، سوره توبه(۹)، آیه ۱۱۱Quran, Sooreh Tobeh(#9), Line #111إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ…خداوند، جان و مال مؤمنان را به بهای بهشت خریده است…مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۰۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4008من عجب دارم ز جویای صفاکو رمد در وقت صیقل از جفامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۸۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2980با کریمی گر کنی احسان سزدمر یکی را او عوض هفصد دهدبا لئیمی چون کنی قهر و جفابندهیی گردد تو را بس با وفاکافران کارند در نعمت جفاباز در دوزخ نداشان ربناقرآن کریم، سوره مومنون(۲۳)، آیه ۱۰۷Quran, Sooreh Momenoon(#23), Line #107رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَپروردگارا، ما را از اين آتش بيرون آور. اگر ديگر بار چنان كرديم، از ستمكاران باشيم.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۳۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4134چون درِ زرادخانه باز شدغمزهای چشم تیرانداز شدبر دلم زد تیر و سوداییم کردعاشق شکر و شکرخاییم کردعاشق آنم که هر آن آن اوستعقل و جان جاندارِ یک مرجان اوستمن نلافم ور بلافم همچو آبنیست در آتشکشی ام اضطرابمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۸۷۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3870تو فسرده درخورِ این دم نِهییبا شکر مقرون نهیی گرچه نییرخت عقلت با تو است و عاقلیکز جنودا لم تروها غافلیهنوز کالای بی ارزش عقل جزئی با توست و هنوز جزو عاقلان دنیا خواه و عافیت طلبی. قرآن کریم، سوره توبه(۹)، آیه ۲۶Quran, Sooreh Tobeh(#9), Line #26ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَآنگاه خدا آرامش خويش را بر پيامبرش و بر مؤمنان نازل كرد و لشكريانى كه آنها را نمىديديد فرو فرستاد و كافران را عذاب كرد، و اين است كيفر كافران.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۳۱۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4310مر سفیهان را رباید هر هواز آنکه نبودشان گرانی قواکشتئی بیلنگر آمد مرد شرکه ز باد کژ نیابد او حذرلنگرِ عقل ست عاقل را امانلنگری دریوزه کن از عاقلاناو مددهای خرد چون در ربوداز خزینه در آن دریای جودزین چنین امداد دل پر فن شودبجهد از دل چشم هم روشن شودزآنکه نور از دل بر این دیده نشستتا چو دل شد دیدهٔ تو عاطل استدل چو بر انوارِ عقلی نیز زدز آن نصیبی هم به دو دیده دهدپس بدان کآب مبارک۳* ز آسمانوحی دل ها باشد و صدق بیانما چو آن کره هم آب جو خوریمسوی آن وسواس طاعن ننگریمپیروِ پیغمبرانی ره سپرطعنهٔ خلقان همه بادی شمر۴*آن خداوندان که ره طی کردهاندگوش فا بانگ سگان کی کردهاند*۳ قرآن کریم، سوره ق(۵۰)، آیه ۹Quran, Sooreh Ghaaf(#50), Line #9وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِو از آسمان، آبى پربركت فرستاديم و بدان باغها و دانههاى دروشدنى رويانيديم.*۴ قرآن کریم، سوره مائده(۵)، آیه ۵۴Quran, Sooreh Maaedeh(#5), Line #54….يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ….…. همواره در راه خدا جهاد مىكنند و از ملامت (سرزنش) هيچ ملامتگرى (سرزنش کننده ای) نمی ترسند…مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۸۲۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3827میر دیدی خویش را ای کم ز مورز آن ندیدی آن موکل را تو کورغره گشتی زین دروغین پر و بالپر و بالی کو کشد سوی وبالپر سبک دارد ره بالا کندچون گلآلو شد گرانی ها کندمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۵۶۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4565ای که تو بر خلق چیره گشتهییدر نبرد و غالبی آغشتهییآن به قاصد منهزِم کرده ستشانتا تو را در حلقه میآرد کشانهین عنان در کش پی این منهزِمدر مران تا تو نگردی منخزِمچون کشانیدت بدین شیوه به دامحمله بینی بعد از آن اندر زِحامعقل ازین غالب شدن کی گشت شادچون درین غالب شدن دید او فسادتیز چشم آمد خرد بینای پیشکه خدایش سرمه کرد از کحل خویشگفت پیغمبر که هستند از فنوناهل جنت در خصومت ها زبون*۵از کمال حزم و سؤ الظن خویشنه ز نقص و بد دلی و ضعف کیشدر فره دادن شنیده در کمونحکمت لولا رِجال مؤمنون*۶در آن وقت که حضرت رسول اکرم به دشمنان، امتیاز می داد بطور ناگهانی حکمت آیه « اگر مردان مؤمن نبودند » را شنیده بود.در هنگام دادن امتیاز به دشمنان، حکمت « اگر مردان مؤمن نبودند » را، که به طور نهانی عمل می کند، به یاد می آورند.*۵ حدیثهان به شما خبر دهم که بهشتیان کدامند. هر ناتوان ناتوان نما که هر گاه به خدا سوگند خورد، وفادار بماند.*۶ قرآن کریم، سوره فتح(۴۸)، آیه ۲۵Quran, Sooreh Fath(#48), Line #25هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَام
view more