برنامه صوتی شماره ۷۳۳ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی ۱۳۹۷ تاریخ اجرا: ۱۵ اکتبر ۲۰۱۸ ـ ۲۴ مهرPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Format
مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۳۳
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 233, Divan e Shams
کجاست ساقیِ جان؟ تا بهم زند ما را
بروبد از دلِ ما فکرِ دیّ(۱) و فردا را
چُنو(۲) درخت کم اُفتد پناه، مرغان را
چُنو امیر بباید سپاهِ سودا را
روان شود ز رَهِ سینه صد هزار پَری
چو بر قِنینه(۳) بخوانَد فُسونِ(۴) اِحیا را
کجاست شیرِ شکاری و حملههایِ خوشش؟
که پُر کنند ز آهویِ مُشک صحرا را
ز مَشرقَست و ز خورشید نور عالم را
ز آدَمَست دَرّ(۵) و نسل و بچّه حّوا را
کجاست بَحرِ(۶) حقایق؟ کجاست ابرِ کَرَم؟
که چشمههایِ روان داده است خارا(۷) را
کجاست؟ کان شهِ ما نیست، لیک آن باشد
که چشم بَند کند سِحرهاش بینا را؟
چنان ببندد چشمت که ذرّه را بینی
میانِ روز و نبینی تو شمسِ کُبری(۸) را
ز چشم بندِ وِیَست آنکه زورَقی(۹) بینی
میانِ بَحر و نبینی تو موجِ دریا را
تو را طپیدنِ(۱۰) زورَق ز بَحر غَمز(۱۱) کند
چنانکه جنبشِ مردم به روز اَعمی(۱۲) را
نخواندهای خَتَمَ الله*، خدای مُهر نهد
همو گشاید مُهر و بَرَد غِطاها** را
دو چشم بسته، تو در خواب نقش ها بینی
دو چشم باز شود پرده آن تماشا را
عَجب مَدار اگر جان حجابِ جانان است
ریاضَتی(۱۳) کن و بگذار نفسِ غوغا را
عجبتر اینکه خلایق مثالِ پروانه
همی پَرند و نبینی تو شمعِ دل ها را
چه جُرم کردی ای چشمِ ما که بَندَت کرد؟
بزار(۱۴) و توبه کن و ترک کن خطاها را
سِزاست جسم(۱۵) به فرسودن اینچنین جان را
سِزاست مَشیِ عَلَی الرّأس(۱۶) آن تقاضا را
خموش باش، که تا وحی هایِ حق شنوی
که صد هزار حیات است وحیِ گویا را
* قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۷
Quran, Sooreh Baghareh(#2), Line #7
خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
خدا مهر نهاد بر دلها و گوشهای ایشان، و بر چشمهای ایشان پرده افتاده، و ایشان را عذابی سخت خواهد بود.
** قرآن کریم، سوره ق(۵۰)، آیه ۲۲
Quran, Sooreh Ghaaf(#50), Line #22
لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَٰذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ
و تو (ای آدمی نادان) از این (روز سخت مرگ) در غفلت بودی تا آنکه ما پرده از کار تو برانداختیم و امروز چشم بصیرتت بیناتر گردید.
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۵۷۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3571
ای همه دریا چه خواهی کرد نم؟
و ای همه هستی چه میجویی عدم؟
ای مَهِ تابان چه خواهی کرد گَرد؟
ای که مَه در پیشِ رویت رویزرد
تو خوش و خوبی و کانِ هر خوشی
تو چرا خود منتِ باده کشی؟
تاجِ کَرَّمْناست بر فرقِ سرت
طوقِ اَعطَیناکَ آویزِ برت***
تاج کرامت الهی بر تارکت نهاده شده است و گردن بند عطایای ربّانی بر سینه ات آویزان
جوهرست انسان و چرخ او را عَرَض
جمله فرع و پایهاند و او غَرَض
ای غلامت عقل و تدبیرات و هوش
چون چنینی خویش را ارزان فروش؟
خدمتت بر جمله هستی مُفتَرَض(۱۷)
جوهری چون نَجدَه(۱۸) خواهد از عَرَض؟
علم جویی از کتب ها ای فسوس
ذوق جویی تو ز حلوا، ای فسوس
بحرِ علمی، در نَمی پنهان شده
در سه گَز تن عالـَمی پنهان شده
می چه باشد یا سَماع و یا جِماع(۱۹)؟
تا بجویی زو نشاط و اِنتِفاع(۲۰)
آفتاب از ذرهای شد وام خواه
زُهرهای از خُمرهای شد جامخواه
جانِ بیکیفی شده محبوسِ کیف
آفتابی حبسِ عُقده، اینت حیف
*** قرآن کریم، سوره اسراء(۱۷)، آیه ۷۰
Quran, Sooreh Esraa(#17), Line #70
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلً
به راستی که فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب] مراد روانه داشتیم و به ایشان از پاکیزهها روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریدهایم چنانکه باید و شاید برتری بخشیدیم.
*** قرآن کریم، سوره کوثر(۱۰۸)
Quran, Sooreh Kosar(#108)
إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ (١)
همانا ما کوثر ( خیر و برکت فراوان ) را به تو عطا کردیم (۱)
فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ (٢)
پس برای پروردگارت نماز گزار و قربانی کن (۲)
إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ (٣)
كه بدخواه تو خود اَبتر است (۳)
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۰۷۴
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2074
جمله تَلوین ها(۲۱) ز ساعت(۲۲) خاسته ست
رَست از تَلوین که از ساعت بِرَست
چون ز ساعت، ساعتی بیرون شوی
چون نماند، مَحرمِ بیچون شوی
ساعت از بیساعتی آگاه نیست
زان کش آن سو جز تَحَیُّر(۲۳) راه نیست
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۱۳۶
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1136
صورت از معنی، چو شیر از بیشه دان
یا چو آواز و سخن ز اندیشه دان
این سخن و آواز، از اندیشه خاست
تو ندانی بَحرِ اندیشه کجاست
لیک چون موجِ سخن دیدی لطیف
بَحرِ آن دانی که باشد هم شریف
چون ز دانش، موجِ اندیشه بتاخت
از سخن و آواز، او صورت بساخت
از سخن، صورت بزاد و باز مُرد
موج، خود را باز اندر بَحر بُرد
صورت از بیصورتی آمد برون
باز شد که انّا اِلَیهِ راجِعُون
صورت های جهان همه از عالم بی صورتی پدید آمده است. یعنی همه موجودات از حضرت خداوندی و ذات بی چون و نامتعیّن او سر بر آورده اند و دوباره به سوی او باز روند.
قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۱۵۶
Quran, Sooreh Baghareh(#2), Line #156
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
كسانى كه به حادثه ای سخت دچار آیند (صبر پیشه کنند) و بگویند: ما از خداییم و به او باز مىگرديم.
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۶۱۵
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 615
تو ز قرآن بازخوان تفسیرِ بیت
گفت ایزد: ما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْت****
گر بپرّانیم تیر، آن نه ز ماست
ما کمان و تیراندازش خداست
**** قرآن کریم، سوره انفال (۸)، آیه ۱۷
Quran, Sooreh Anfaal(#8), Line #17
… وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ …
… وهنگامی که تیر پرتاب کردی، تو پرتاب نکردی، بلکه خدا پرتاب کرد …
مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۹۲۳
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 923, Divan e Shams
رسید ساقیِ جان، ما خمارِ خواب آلود
گرفت ساغرِ زَرّین، سرِ سَبو بگشود
صَلایِ باده جان و صَلایِ رَطلِ گران
که میدهد به خُماران به گاه زودازود(۲۴)
زهی صباحِ مبارک، زهی صبوحِ عزیز
ز شاه جامِ شراب و ز ما رُکوع و سُجود
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۵۲۷
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3527
اجتهادی میکند با حَرْز(۲۵) و ظَن
کار، در بوک(۲۶) است تا نیکو شدن
زان رَهَش دورست تا دیدارِ دوست
کو نجوید سَر، رئیسیش آرزوست
ساعتی او با خدا اندر عِتاب(۲۷)
که نصیبم رنج آمد زین حساب
ساعتی با بختِ خود اندر جِدال
که همه پَرّان و ما بِبْریده بال
هر که محبوس است اندر بو و رنگ
گرچه در زُهدَست، باشد خوش تنگ(۲۸)
تا برون ناید ازین ننگین مُناخ(۲۹)
کی شود خُویَش خوش و صَدرَش فَراخ
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۴۹
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3049
چون ندیدش مغز تدبیر رشید
در سیاست پوستش از سر کشید
گفت چون دید منت از خود نبرد
این چنین جان را بباید زار مرد
چون نبودی فانی اندر پیش من
فضل آمد مر تو را گردن زدن
چون نبودی فانی اندر پیش من
فضل آمد مر تو را گردن زدن
کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ***** جز وجه او
چون نهای در وجه او، هستی مجو
هر که اندر وجه ما باشد فنا
کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ نَبْوَد جزا
زآنکه در الاست او از لا گذشت
هر که در الاست او فانی نگشت
***** قرآن کریم، سوره قصص(۲۸)، آیه ۸۸
Quran, Sooreh Ghesas(#28), Line #88
وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
با خداى يكتا خداى ديگرى را مخوان. هيچ خدايى جز او نيست. هر چيزى نابودشدنى است مگر ذات او. فرمان، فرمان اوست و همه به او بازگردانيده شويد.
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۲۸۳
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3283
چون ز سنگی چشمه ای جاری شود
سنگ اندر چشمه مُتواری(۳۰) شود
کس نخوانَد بعد از آن او را حَجَر(۳۱)
زآنکه جاری شد از آن سنگ آن گُهَر
کاسه ها دان این صُوَر(۳۲) او اندر او
آنچه حق ریزد، بدآن گیرد عُلُو(۳۳)
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۱۱۰
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1110
صورت ما اندرین بَحرِ عِذاب(۳۴)
میدود چون کاسهها بر روی آب
تا نشد پُر بر سر دریا چو طشت
چون که پر شد طشت، در وی غرق گشت
عقل، پنهان است و ظاهر، عالـَمی
صورت ما موج و، یا از وی، نَمی
هر چه صورت می وَسیلَت سازدش
زان وَسیلَت بحر، دور اندازدش
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۴۵۹
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3459
همچو آهن ز آهنی، بی رنگ شو
در ریاضت، آینه بی زنگ شو
خویش را صافی کن از اوصافِ خود
تا ببینی ذاتِ پاکِ صافِ خود
مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۵۹۵
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1595, Divan e Shams
سر قدم کردیم و آخر سوی جیحون تاختیم
عالـَمی برهم زدیم و چُست بیرون تاختیم
مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۸۷۲
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2872, Divan e Shams
گر پلنگی به یکی باد چو موشی گردی
ور تو شیری به یکی حمله ز روبَه(۳۵) بَتَری(۳۶)
سر قدم کن چو قلم، بر اثرِ دل میرو
که اثرهاست نهان در عدم و بیصُوَری
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۶۶۸
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1668
لطف های مُضمَر(۳۷) اندر قَهرِ او
جان سپردن جان فزاید بهرِ او
هین رها کن بدگمانی و ضَلال(۳۸)
سر قدم کن چونکه فرمودت: تَعال(۳۹)
آن تَعالِ او تَعالی ها(۴۰) دهد
مستی و جفت و نِهالی ها(۴۱) دهد
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۰۶۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 1061
جُنبِشم زین پیش بود از بال و پَر
جُنبِشم اکنون ز دستِ دادگر
جُنبِشِ فانیم بیرون شد ز پوست
جُنبِشم باقی ست اکنون، چون از اوست
هر که کژ جنبد به پیش جُنبِشم
گرچه سیمرغست، زارش میکُشم
هین مرا مرده مبین گر زندهای
در کفِ شاهم نگر، گر بندهای
مرده زنده کرد عیسی از کَرَم
من به کَفِّ خالقِ عیسی دَرَم
کی بمانم مرده در قبضهٔ خدا؟
بر کفِ عیسی مدار این هم روا
(۱) دی: دیروز
(۲) چُنو: مخفّف چون او
(۳) قِنّینه: ظرف شراب، شیشه و طراحی
(۴) فُسون خواندن: دعا و وِرد خواندن
(۵) دَرّ: شیر
(۶) بَحر: دریا
(۷) خارا: سنگ خارا، سنگ سخت
(۸) کُبری: بزرگتر
(۹) زورَق: قایق، کشتی کوچک
(۱۰) طپیدن: مضطرب گشتن، اضطراب داشتن
(۱۱) غَمز کردن: آشکار کردن، معلوم کردن
(۱۲) اَعمی: نابینا، کور
(۱۳) ریاضَت کشیدن: تحمل کردن رنج و سختی
(۱۴) بزار: زاری کن
(۱۵) جسم: چشم
(۱۶) مَشیِ عَلَی الرّأس: به سر رفتن، شتابان رفتن
(۱۷) مُفتَرَض: فرضکردهشده، واجب و لازم
(۱۸) نَجدَه: یاری
(۱۹) جِماع: آمیزش جنسی
(۲۰) اِنتِفاع: نفع گرفتن، سود بردن
(۲۱) تَلوین: گوناگون کردن، هم هویت شدگی و هیجان مربوط به آن
(۲۲) ساعت: زمان، این لحظه
(۲۳) تَحَیُّر: حیران شدن، سرگشتگی
(۲۴) زودازود: زود به زود، با فاصله کم در زمان
(۲۵) حَرْز: حفظ كردن، حدس، تخمين
(۲۶) بوك: بود كه
(۲۷) عِتاب: با خشم و تندی کسی را مورد خطاب قرار دادن
(۲۸) خوش تنگ: مخفف خوی اش تنگ است
(۲۹) مُناخ: استراحتگاه شتر، در اینجا حصار ذهن
(۳۰) مُتواری: پنهان شونده
(۳۱) حَجَر: سنگ
(۳۲) صُوَر: جمع صورت، نقش ها
(۳۳) عُلُو: بلند شدن، بالا رفتن، بلندی، بزرگی قدر و مرتبه
(۳۴) عِذاب: جمع عَذب به معنی شیرین و گوارا. بَحرِ عِذاب کنایه از ذات حق تعالی است.
(۳۵) روبَه: روباه
(۳۶) بَتَر: بدتر
(۳۷) مُضمَر: پوشیده، نهفته
(۳۸) ضَلال: گمراهی
(۳۹) تَعال: بیا
(۴۰) تَعالی: برتر شدن، بلندپایه شدن
(۴۱) نِهالی: فرش، تشک، بستر، بالش************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۳۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 233, Divan e Shamsکجاست ساقی جان تا بهم زند ما رابروبد از دل ما فکرِ دی و فردا راچنو درخت کم افتد پناه مرغان راچنو امیر بباید سپاه سودا راروان شود ز ره سینه صد هزار پریچو بر قنینه بخواند فسون احیا راکجاست شیرِ شکاری و حملههای خوششکه پر کنند ز آهوی مشک صحرا راز مشرقست و ز خورشید نور عالم راز آدمست در و نسل و بچه حوا راکجاست بحر حقایق کجاست ابرِ کرمکه چشمههای روان داده است خارا راکجاست کان شه ما نیست لیک آن باشدکه چشم بند کند سحرهاش بینا راچنان ببندد چشمت که ذره را بینیمیان روز و نبینی تو شمس کبری راز چشم بند وِیست آنکه زورقی بینیمیان بحر و نبینی تو موج دریا راتو را طپیدن زورق ز بحر غمز کندچنانکه جنبش مردم به روز اعمی رانخواندهای ختم الله* خدای مهر نهدهمو گشاید مهر و برد غطاها** رادو چشم بسته تو در خواب نقش ها بینیدو چشم باز شود پرده آن تماشا راعجب مدار اگر جان حجاب جانان استریاضتی کن و بگذار نفس غوغا راعجبتر اینکه خلایق مثال پروانههمی پرند و نبینی تو شمع دل ها راچه جرم کردی ای چشم ما که بندت کردبزار و توبه کن و ترک کن خطاها راسزاست جسم به فرسودن اینچنین جان راسزاست مشی علی الرأس آن تقاضا راخموش باش که تا وحی های حق شنویکه صد هزار حیات است وحی گویا را* قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۷Quran, Sooreh Baghareh(#2), Line #7خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌخدا مهر نهاد بر دلها و گوشهای ایشان، و بر چشمهای ایشان پرده افتاده، و ایشان را عذابی سخت خواهد بود.** قرآن کریم، سوره ق(۵۰)، آیه ۲۲Quran, Sooreh Ghaaf(#50), Line #22لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَٰذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ و تو (ای آدمی نادان) از این (روز سخت مرگ) در غفلت بودی تا آنکه ما پرده از کار تو برانداختیم و امروز چشم بصیرتت بیناتر گردید.مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۵۷۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3571ای همه دریا چه خواهی کرد نمو ای همه هستی چه میجویی عدمای مه تابان چه خواهی کرد گَردای که مه در پیش رویت رویزردتو خوش و خوبی و کان هر خوشیتو چرا خود منت باده کشیتاج کرمناست بر فرق سرتطوق اعطیناک آویزِ برت***تاج کرامت الهی بر تارکت نهاده شده است و گردن بند عطایای ربّانی بر سینه ات آویزانجوهرست انسان و چرخ او را عرضجمله فرع و پایهاند و او غرضای غلامت عقل و تدبیرات و هوشچون چنینی خویش را ارزان فروشخدمتت بر جمله هستی مفترضجوهری چون نجده خواهد از عرضعلم جویی از کتب ها ای فسوسذوق جویی تو ز حلوا ای فسوسبحرِ علمی در نمی پنهان شدهدر سه گز تن عالمی پنهان شدهمی چه باشد یا سماع و یا جماعتا بجویی زو نشاط و انتفاعآفتاب از ذرهای شد وام خواهزهرهای از خمرهای شد جامخواهجان بیکیفی شده محبوسِ کیفآفتابی حبس عقده اینت حیف*** قرآن کریم، سوره اسراء(۱۷)، آیه ۷۰Quran, Sooreh Esraa(#17), Line #70وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًبه راستی که فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب] مراد روانه داشتیم و به ایشان از پاکیزهها روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریدهایم چنانکه باید و شاید برتری بخشیدیم.*** قرآن کریم، سوره کوثر(۱۰۸)Quran, Sooreh Kosar(#108)إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ (١)همانا ما کوثر ( خیر و برکت فراوان ) را به تو عطا کردیم (۱)فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ (٢)پس برای پروردگارت نماز گزار و قربانی کن (۲)إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ (٣)كه بدخواه تو خود اَبتر است (۳)مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۰۷۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2074جمله تلوین ها ز ساعت خاسته سترست از تلوین که از ساعت برستچون ز ساعت ساعتی بیرون شویچون نماند محرم بیچون شویساعت از بیساعتی آگاه نیستزان کش آن سو جز تحیر راه نیستمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۱۳۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1136صورت از معنی چو شیر از بیشه دانیا چو آواز و سخن ز اندیشه داناین سخن و آواز از اندیشه خاستتو ندانی بحر اندیشه کجاستلیک چون موج سخن دیدی لطیفبحر آن دانی که باشد هم شریفچون ز دانش موج اندیشه بتاختاز سخن و آواز او صورت بساختاز سخن صورت بزاد و باز مردموج خود را باز اندر بحر بردصورت از بیصورتی آمد برونباز شد که انا الیه راجعونصورت های جهان همه از عالم بی صورتی پدید آمده است. یعنی همه موجودات از حضرت خداوندی و ذات بی چون و نامتعیّن او سر بر آورده اند و دوباره به سوی او باز روند.قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۱۵۶Quran, Sooreh Baghareh(#2), Line #156الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَكسانى كه به حادثه ای سخت دچار آیند (صبر پیشه کنند) و بگویند: ما از خداییم و به او باز مىگرديم.مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۶۱۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 615تو ز قرآن بازخوان تفسیرِ بیتگفت ایزد ما رمیت اذ رمیت****گر بپرانیم تیر آن نه ز ماستما کمان و تیراندازش خداست**** قرآن کریم، سوره انفال (۸)، آیه ۱۷Quran, Sooreh Anfaal(#8), Line #17… وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ … … وهنگامی که تیر پرتاب کردی، تو پرتاب نکردی، بلکه خدا پرتاب کرد …مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۹۲۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 923, Divan e Shamsرسید ساقی جان ما خمارِ خواب آلودگرفت ساغرِ زرین سرِ سبو بگشودصلای باده جان و صلای رطل گرانکه میدهد به خماران به گاه زودازودزهی صباح مبارک زهی صبوح عزیزز شاه جام شراب و ز ما رکوع و سجودمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۵۲۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3527اجتهادی میکند با حرز و ظنکار در بوک است تا نیکو شدنزان رهش دورست تا دیدارِ دوستکو نجوید سر رئیسیش آرزوستساعتی او با خدا اندر عتابکه نصیبم رنج آمد زین حسابساعتی با بخت خود اندر جدالکه همه پران و ما ببریده بالهر که محبوس است اندر بو و رنگگرچه در زهدست باشد خوش تنگتا برون ناید ازین ننگین مناخکی شود خویش خوش و صدرش فراخمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۴۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3049چون ندیدش مغز تدبیر رشیددر سیاست پوستش از سر کشیدگفت چون دید منت از خود نبرداین چنین جان را بباید زار مردچون نبودی فانی اندر پیش منفضل آمد مر تو را گردن زدنچون نبودی فانی اندر پیش منفضل آمد مر تو را گردن زدنکل شیء هالک***** جز وجه اوچون نهای در وجه او هستی مجوهر که اندر وجه ما باشد فناکل شیء هالک نبود جزازآنکه در الاست او از لا گذشتهر که در الاست او فانی نگشت***** قرآن کریم، سوره قصص(۲۸)، آیه ۸۸Quran, Sooreh Ghesas(#28), Line #88وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَبا خداى يكتا خداى ديگرى را مخوان. هيچ خدايى جز او نيست. هر چيزى نابودشدنى است مگر ذات او. فرمان، فرمان اوست و همه به او بازگردانيده شويد.مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۲۸۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3283چون ز سنگی چشمه ای جاری شودسنگ اندر چشمه متواری شودکس نخواند بعد از آن او را حجرزآنکه جاری شد از آن سنگ آن گهرکاسه ها دان این صور او اندر اوآنچه حق ریزد بدآن گیرد علومولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۱۱۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1110صورت ما اندرین بحر عذابمیدود چون کاسهها بر روی آبتا نشد پر بر سر دریا چو طشتچون که پر شد طشت در وی غرق گشتعقل پنهان است و ظاهر عالمیصورت ما موج و یا از وی نمیهر چه صورت می وسیلت سازدشزان وسیلت بحر دور اندازدشمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۴۵۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3459همچو آهن ز آهنی بی رنگ شودر ریاضت آینه بی زنگ شو خویش را صافی کن از اوصاف خودتا ببینی ذات پاک صاف خودمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۵۹۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1595, Divan e Shamsسر قدم کردیم و آخر سوی جیحون تاختیمعالمی برهم زدیم و چست بیرون تاختیممولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۸۷۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2872, Divan e Shamsگر پلنگی به یکی باد چو موشی گردیور تو شیری به یکی حمله ز روبه بتریسر قدم کن چو قلم بر اثرِ دل میروکه اثرهاست نهان در عدم و بیصوریمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۶۶۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1668لطف های مضمر اندر قهرِ اوجان سپردن جان فزاید بهرِ اوهین رها کن بدگمانی و ضلالسر قدم کن چونکه فرمودت تعالآن تعال او تعالی ها دهدمستی و جفت و نهالی ها دهدمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۰۶۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 1061جنبشم زین پیش بود از بال و پرجنبشم اکنون ز دست دادگرجنبش فانیم بیرون شد ز پوستجنبشم باقی ست اکنون چون از اوستهر که کژ جنبد به پیش جنبشمگرچه سیمرغست زارش میکشمهین مرا مرده مبین گر زندهایدر کف شاهم نگر گر بندهایمرده زنده کرد عیسی از کرممن به کف خالق عیسی درمکی بمانم مرده در قبضهٔ خدابر کف عیسی مدار این هم روا
view more