برنامه شماره ۷۲۷ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی ۱۳۹۷ تاریخ اجرا: ۳ سپتامبر ۲۰۱۸ ـ ۱۳ شهریورPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۵۶۲ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2562, Divan e Shamsیکی فرهنگِ دیگر، نو، برآر ای اصلِ داناییببین تو چاره یی از نو، که اَلحَق سخت بیناییبسی دلها چو گوهرها ز نورِ لَعلِ(۱) تو تابانبسی طوطی که آموزند از قندت شِکَرخایی(۲)زدی طعنه که دودِ تو ندارد آتشِ عاشقگر آتش نیستش حقّی، وگر دارد، چه فرمایی؟برو ای جانِ دولت جو، چه خواهم کرد دولت را؟من و عشق و شبِ تیره، نگار و باده پیماییبیا ای مونسِ روزم، نگفتم دوش در گوشَت؟که عشرت در کمی خندد، تو کم زن(۳) تا بیفزاییدلا آخر نمیگویی کجا شد مکر و دَستانت(۴)؟چو جام از دستِ جان نوشی، از آن بیدست و بیپاییبه هر شب شمسِ تبریزی، چه گوهرها که میبیزی(۵)چه سلطانی، چه جان بخشی، چه خورشیدی، چه دریاییمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۳۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 839جهدِ بی توفیق خود کس را مباددر جهان، وَاللهُ اَعلَم بِالسَّداد(۶)الهی که در این جهان، کسی گرفتار تلاش بیهوده (کار بی مزد یا کوشش بدون موفقیت) نشود. خداوند به راستی و درستی داناتر است.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۷۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2979نفس را زین صبر میکن منحنیشکه لَئیم ست و نسازد نیکویشبا کریمی، گر کنی احسان، سزدمر یکی را او عوض هفصد دهدبا لَئیمی چون کنی قهر و جفابندهای گردد تو را بس با وفاکافران کارند در نعمت جفاباز در دوزخ نداشان: رَبَّنامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۹۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2993معبدِ مَردِ کریم اَکرَمْتَهُ(۷)معبدِ مَردِ لَئیم اَسْقَمْتَهُ(۸)سبب عبادت شخص بزرگوار، اینست که تو او را گرامی بداری و سبب عبادت شخص فرومایه اینست که او را بیمار کنی.مر لَئیمان را بزن، تا سر نهندمر کریمان را بده تا بر دهندلاجَرَم حق هر دو مسجد آفریددوزخ آنها را و اینها را مَزید(۹)ساخت موسی قدس در، بابِ صَغیرتا فرود آرند سر قومِ زَحیر(۱۰)زآنکه جَبّاران(۱۱) بُدند و سرفرازدوزخ آن بابِ صغیر است و نیازمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۹۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2998بیان آنکه حق تعالی صورت ملوک را سبب مسخَّر کردن جباران که مسخَّرِ حق نباشند ساخته است چنانکه موسی علیه السلام باب صغیر ساخت بر ربض قدس جهت رکوع جباران بنی اسرائیل وقت در آمدن که اُدخُلُوا الباب سُجَّداً و قُولُوا حِطَّةٌقرآن کریم، سوره بقره (۲)، آیه ۵۸Quran, Sooreh Baghareh(#2), Line #58وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَٰذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ ۚ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَیاد آرید زمانی را که گفتیم: در این قریه (بیت المقدس) در آیید و از نعمت های فراوان آن هر چه می خواهید بخورید و از آن در (معبد بیت المقدس) با خضوع و فروتنی در آیید و بگوید: خداوندا گناهان ما را بریز تا ما شما را بیامرزیم و به نیکوکاران پاداش بیشتری دهیم.آن چنانکه حق ز گوشت و استخواناز شهان بابِ صغیری ساخت هاناهلِ دنیا سجدهٔ ایشان کنندچونکه سجدهٔ کبریا را دشمن اندساخت سِرگیندانکی(۱۲)، مِحرابشاننامِ آن مِحراب، میر و پهلوانلایقِ این حضرتِ پاکی نهایدنیشکر پاکان، شما خالی نه ایدآن سگان را این خَسان(۱۳)، خاضِع(۱۴) شوندشیر را عارست کو را بگروندگربه باشد شحنه(۱۵) هر موشخُوموش که بوَد تا ز شیران ترسد او؟خوفِ ایشان از کِلابِ(۱۶) حق بُوَدخوفشان کی ز آفتابِ حق بُوَد؟رَبّی الْـاَعلاست وردِ آن مِهان(۱۷)رَبِّ اَدْنی(۱۸) درخورِ این ابلهانموش کی ترسد ز شیرانِ مَصاف(۱۹)بلکه آن آهوتَگانِ(۲۰) مشکنافرو به پیشِ کاسهلیس ای دیگلیستوش خداوند و، ولی نعمت نویسبس کن، ار شرحی بگویم دوردست(۲۱)خشم گیرد میر و هم داند که هستحاصل این آمد که: بَد کن ای کریمبا لَئیمان، تا نهد گردن لَئیمبا لَئیمِ نفس، چون احسان کندچون لَئیمان نفسِ بد، کفران کندزین سبب بُد که اهلِ محنت، شاکرنداهلِ نعمت، طاغیند(۲۲)و ماکِرند(۲۳)هست طاغی، بِگلَرِ(۲۴) زرّینقَباهست شاکر، خستهٔ صاحبعباشُکر کی روید ز اَملاک و نِعَم(۲۵)؟شُکر میروید ز بَلوی'(۲۶) و سَقَم(۲۷)مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 138بازگشتن به حکایت پیلگفت ناصِح(۲۸): بشنوید این پندِ منتا دل و جانتان نگردد مُمتَحَن(۲۹)با گیاه و برگ ها قانع شویددر شکارِ پیلبچگان کم رویدمن برون کردم ز گردن، وامِ نُصح(۳۰)جز سعادت کی بود انجامِ نُصح؟من به تبلیغِ رسالت آمدمتا رهانم مَر شما را از نَدَم*۱(۳۱)هین مبادا که طمع رهتان زندطمعِ برگ(۳۲) از بیخهاتان بر کَنَداین بگفت و خیر بادی کرد و رفتگشت قحط و جوعشان در راه، زَفتناگهان دیدند سوی جادهایپورِ پیلی، فربهی، نوزادهایاندر افتادند چون گرگانِ مستپاک خوردندش، فرو شستند دستآن یکی همره، نخورد و پند دادکه حدیثِ آن فقیرش بود یاداز کبابش مانع آمد آن سخنبختِ نو بخشد تو را عقلِ کهنپس بیفتادند و خفتند آن همهو آن گرسنه چون شَبان(۳۳) اندر رمهدید پیلی سهمناکی میرسیداولا آمد، سوی حارِس(۳۴) دویدبوی میکرد آن دهانش را سه بارهیچ بویی زو نیامد ناگوارچند باری گِردِ او گشت و برفتمر ورا نآزرد آن شهپیلِ زَفتمر لبِ هر خفتهای را بوی کردبوی میآمد ورا ز آن خفته مَرداز کبابِ پیلزاده خورده بودبر درانید و بکشتش پیل، زوددر زمان، او یک به یک را زآن گروهمیدرانید و نبودش ز آن شکوه(۳۵)بر هوا انداخت هر یک را گزافتا همیزد بر زمین، میشد شکافای خورندهٔ خونِ خلق از راه بَرد(۳۶)تا نه آرد خونِ ایشانت نَبَرد*۲مال ایشان، خونِ ایشان دان یقینز آنکه مال از زور آید در یَمینمادرِ آن پیلبچگان کین کَشَدپیل بچهخواره را کیفر کشدپیلبچه میخوری ای پارهخوار(۳۷)هم بر آرَد خصمِ پیل از تو دَماربوی، رسوا کرد مکراندیش راپیل داند بوی طفلِ خویش راآنکه یابد بوی حق را از یمنچون نیابد بوی باطل را ز من؟مصطفی چون برد بوی از راهِ دورچون نیابد از دهانِ ما بخور؟هم بیابد، لیک پوشانَد ز مابوی نیک و بد بر آید بر سَما(۳۸)تو همیخسپیّ و بوی آن حراممیزند بر آسمانِ سبزفام(۳۹)همرهِ اَنفاسِ زشتت میشودتا به بوگیرانِ گردون میرودبوی کبر و بوی حرص و بوی آزدر سخن گفتن بیاید چون پیازگر خوری سوگند: من کی خوردهام؟از پیاز و سیر، تقوی کردهامآن دمِ سوگند، غَمّازی(۴۰) کندبر دماغِ همنشینان بر زندپس دعاها رد شود از بوی آنآن دلِ کژ مینماید در زباناِخسَؤُا*۳(۴۱) آید جوابِ آن دعاچوبِ رَدّ(۴۲) باشد جزای هر دَغا'خطاب دور شوید در پاسخ آن دعایی است که از زبان بددلان بر می آید، پاداش هر حیله و ترفندی چوبِ رَدّ است.گر حدیثت کژ بُوَد معنیت راستآن کژیّ لفظ، مقبولِ خداست*۱ قرآن کریم، سوره اعراف(۷)، آیه ۶۲Quran, Sooreh Araaf(#7), Line #62أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنْصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَرسالت های پروردگار خویش به شما می رسانم و اندرز شما گویم و دانم از خدا آنچه نمی دانید*۲ حدیثمال مسلمان ( خلق ) همانند خونش حرام است*۳ قرآن کریم، سوره مؤمنون(۲۳)، آیه ۱۰۸Quran, Sooreh Momenoon(#23), Line #108قَالَ اخْسَئُوا فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِگويد: در آتش گم شويد و با من سخن مگوييد.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۰۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 105هر دهان را پیل بویی میکندگِردِ معدهٔ هر بشر بر میتندتا کجا یابد کبابِ پورِ(۴۳) خویشتا نماید انتقام و زورِ خویشگوشت های بندگانِ حق خَوریغیبتِ ایشان کنی، کیفر بَری*۴هان که بویای دهانتان، خالق استکی بَرَد جان، غیرِ آن کو صادق است؟*۴ قرآن کریم، سوره حجرات(۴۹)، آیه ۱۲Quran, Sooreh Hojorat(#49), Line #12يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا ۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌاى كسانى كه ايمان آوردهايد، از گمان فراوان بپرهيزيد. زيرا پارهاى از گمانها در حد گناه است. و در كارهاى پنهانى يكديگر جست و جو مكنيد. و از يكديگر غيبت مكنيد. آيا هيچ يك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناخوش خواهيد داشت. و از خدا بترسيد، زيرا خدا توبهپذير و مهربان است.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 124عمرِ تو مانند هَمیانِ(۴۴) زرستروز و شب مانندِ دینار اشمرستمیشمارد، میدهد زر بی وقوف(۴۵)تا که خالی گردد و آید خُسوف(۴۶)گر ز کُه بستانی و ننهی به جایاندر آید کوه ز آن دادن ز پایپس بنه بر جای هر دم را عوضتا زِ وَاسْجُد وَاقْتَرِب*۵ یابی غرضبنابراین به جای هر لحظه ای که از عمر از دست می دهی، از سجده و قرب به حضرت حق و مابه ازایی برای آن بگمار و تا از این طریق به مقصود حقیقی برسی.در تمامی کارها چندین مکوشجز به کاری که بُوَد در دین، مکوشعاقبت تو رفت خواهی ناتمامکارهایت اَبتَر(۴۷) و نانِ تو خامو آن عمارت کردنِ گور و لَحَد(۴۸)نه به سنگ است و به چوب و نه لُبَد*۶(۴۹)بلکه خود را در صفا گوری کنیدر مَنیِّ او کنی دفنِ مَنیخاکِ او گردی و مدفونِ غمشتا دمت یابد مددها از دمشگورخانه و قُبّهها(۵۰) و کنگرهنبود از اصحابِ معنی آن سَرهبنگر اکنون زنده اطلسپوش راهیچ اطلس دست گیرد هوش را؟در عذابِ منکرست آن جانِ اوکژدمِ غم در دلِ غَمدانِ اواز برون، بر ظاهرش نقش و نگاروز درون، ز اندیشهها او زار زارو آن یکی بینی در آن دَلقِ کُهَنچون نبات اندیشه و شِکَّر سُخَن*۵ قرآن کریم، سوره علق(۹۶)، آیه ۱۹Quran, Sooreh Alagh(#96), Line #19كَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْنه چنین است که پندارد، فرمان او ننیوش و در پیشگاه خدا سجده آر و بدو بس نزدیک شو.*۶ قرآن کریم، سوره بلد(۹۰)، آیه ۶Quran, Sooreh Balad(#90), Line #60يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُبَدًاگوید: مال بسیار به کار بردم(۱) لَعل: نوعی سنگ قیمتی از ترکیبات آلومینیوم به رنگ سرخ، مانند یاقوت، لب معشوق(۲) شِکَرخاییدن: شکر خوردن، کنایه از شیرین کام شدن (۳) کم زدن: خود را کم انگاشتن، فروتنی(۴) دَستان: مکر، حیله، تزویر(۵) بیختن: غربال کردن و الک کردن(۶) سَداد: راستی و درستی(۷) اَکرَمْتَهُ: گرامی داشتی او را- گرامی داشتن تو او را(۸) اَسْقَمْتَهُ: بیمار کردی او را- بیمار کردن تو او را(۹) مَزید: افزودنی، بسیاری(۱۰) قومِ زَحیر: مردم بیمار و آزار دهنده(۱۱) جَبّار: ستمگر، ظالم(۱۲) سِرگیندان: زباله دان(۱۳) خَس: انسان پست، فرومایه، ناکس(۱۴) خاضِع: فروتن، واضع کننده(۱۵) شحنه: داروغه، پاسبان شهر(۱۶) کِلاب: جمع کَلب به معنی سگ(۱۷) مِهان: بزرگان، جمع مِه(۱۸) رَبِّ اَدْنی: پروردگار حقیر و نازل، منظور زورمندان و گردن کشان و هوس های بی ارزش دنیوی است(۱۹) مَصاف: جنگ(۲۰) آهوتَگ: آهوی بادپا، تَگ به معنی دویدن و با شتاب رفتن است(۲۱) دوردست: با بسط و تفصیل تمام(۲۲) طاغی: سرکش، طغیانکننده(۲۳) ماکِر: مکر کننده، فریبکار(۲۴) بِگلَر: امیر، بزرگ شهر، همان بیگلر ترکی است(۲۵) نِعَم: جمع نِعمَة، نعمت(۲۶) بَلوی': سختی، گرفتاری(۲۷) سَقَم: بیماری(۲۸) ناصِح: نصیحت کننده(۲۹) مُمتَحَن: امتحان شده، محنت زده، پریشان روزگار(۳۰) نُصح: پند دادن، پند و اندرز(۳۱) نَدَم: پشیمانی، اندوه و افسوس(۳۲) طمعِ برگ: طمع رونق و نوا در امور جسمانی و مادی(۳۳) شَبان: چوپان(۳۴) حارِس: نگهبان(۳۵) شکوه: در اینجا به معنی ترس و هیبت آمده نه عظمت و جلال(۳۶) بَرد: دور شو، فعل امر از بَریدن(۳۷) پارهخوار: رشوه گیرنده، حرام خوار(۳۸) سَما: آسمان(۳۹) سبزفام: سبز رنگ(۴۰) غَمّاز: آشکار کننده، رسوا کننده(۴۱) اِخْسَؤُا: دور شوید(۴۲) چوبِ رَدّ: چوبی که مرغان و ستوران را با آن می رانند، چوب فراشان حکام را که با آن مردم را می رانند (۴۳) پور: پسر(۴۴) هَمیان: کیسۀ پول(۴۵) بی وقوف: بی توقف(۴۶) خُسوف: ماه گرفتگی(۴۷) اَبتَر: ناتمام، ناقص، بیفرزند(۴۸) لَحَد: گور(۴۹) لُبَد: کثیر و بسیار(۵۰) قُبّه: بنایی که سقف آن گرد و برآمده باشد************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۵۶۲ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2562, Divan e Shamsیکی فرهنگ دیگر نو برآر ای اصل داناییببین تو چاره یی از نو که الحق سخت بیناییبسی دلها چو گوهرها ز نور لعل تو تابانبسی طوطی که آموزند از قندت شکرخاییزدی طعنه که دود تو ندارد آتش عاشقگر آتش نیستش حقی وگر دارد چه فرماییبرو ای جان دولت جو چه خواهم کرد دولت رامن و عشق و شب تیره نگار و باده پیماییبیا ای مونس روزم نگفتم دوش در گوشتکه عشرت در کمی خندد تو کم زن تا بیفزاییدلا آخر نمیگویی کجا شد مکر و دستانتچو جام از دست جان نوشی از آن بیدست و بیپاییبه هر شب شمس تبریزی چه گوهرها که میبیزیچه سلطانی چه جان بخشی چه خورشیدی چه دریاییمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۳۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 839جهد بی توفیق خود کس را مباددر جهان والله اعلم بالسدادالهی که در این جهان، کسی گرفتار تلاش بیهوده (کار بی مزد یا کوشش بدون موفقیت) نشود. خداوند به راستی و درستی داناتر است.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۷۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2979نفس را زین صبر میکن منحنیشکه لئیم ست و نسازد نیکویشبا کریمی گر کنی احسان سزدمر یکی را او عوض هفصد دهدبا لئیمی چون کنی قهر و جفابندهای گردد تو را بس با وفاکافران کارند در نعمت جفاباز در دوزخ نداشان ربنامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۹۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2993معبد مرد کریم اکرمتهمعبد مرد لئیم اسقمتهسبب عبادت شخص بزرگوار، اینست که تو او را گرامی بداری و سبب عبادت شخص فرومایه اینست که او را بیمار کنی.مر لئیمان را بزن تا سر نهندمر کریمان را بده تا بر دهندلاجرم حق هر دو مسجد آفریددوزخ آنها را و اینها را مزیدساخت موسی قدس در باب صغیرتا فرود آرند سر قوم زحیرزآنکه جباران بدند و سرفرازدوزخ آن باب صغیر است و نیازمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۹۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2998بیان آنکه حق تعالی صورت ملوک را سبب مسخَّر کردن جباران که مسخَّرِ حق نباشند ساخته است چنانکه موسی علیه السلام باب صغیر ساخت بر ربض قدس جهت رکوع جباران بنی اسرائیل وقت در آمدن که اُدخُلُوا الباب سُجَّداً و قُولُوا حِطَّةٌقرآن کریم، سوره بقره (۲)، آیه ۵۸Quran, Sooreh Baghareh(#2), Line #58وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَٰذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ ۚ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَیاد آرید زمانی را که گفتیم: در این قریه (بیت المقدس) در آیید و از نعمت های فراوان آن هر چه می خواهید بخورید و از آن در (معبد بیت المقدس) با خضوع و فروتنی در آیید و بگوید: خداوندا گناهان ما را بریز تا ما شما را بیامرزیم و به نیکوکاران پاداش بیشتری دهیم.آن چنانکه حق ز گوشت و استخواناز شهان باب صغیری ساخت هاناهل دنیا سجدهٔ ایشان کنندچونکه سجدهٔ کبریا را دشمن اندساخت سرگیندانکی محرابشاننام آن محراب میر و پهلوانلایق این حضرت پاکی نهایدنیشکر پاکان شما خالی نه ایدآن سگان را این خسان خاضع شوندشیر را عارست کو را بگروندگربه باشد شحنه هر موشخوموش که بود تا ز شیران ترسد اوخوف ایشان از کلاب حق بودخوفشان کی ز آفتاب حق بودربی الاعلاست ورد آن مهانرب ادنی درخورِ این ابلهانموش کی ترسد ز شیران مصافبلکه آن آهوتگان مشکنافرو به پیش کاسهلیس ای دیگلیستوش خداوند و ولی نعمت نویسبس کن ار شرحی بگویم دوردستخشم گیرد میر و هم داند که هستحاصل این آمد که بد کن ای کریمبا لئیمان تا نهد گردن لئیمبا لئیم نفس چون احسان کندچون لئیمان نفس بد کفران کندزین سبب بد که اهل محنت شاکرنداهل نعمت طاغیندو ماکرندهست طاغی بگلرِ زرینقباهست شاکر خستهٔ صاحبعباشکر کی روید ز املاک و نعمشکر میروید ز بلوی و سقممولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 138بازگشتن به حکایت پیلگفت ناصح بشنوید این پند منتا دل و جانتان نگردد ممتحنبا گیاه و برگ ها قانع شویددر شکارِ پیلبچگان کم رویدمن برون کردم ز گردن وام نصحجز سعادت کی بود انجام نصحمن به تبلیغ رسالت آمدمتا رهانم مر شما را از ندم*۱هین مبادا که طمع رهتان زندطمع برگ از بیخهاتان بر کنداین بگفت و خیر بادی کرد و رفتگشت قحط و جوعشان در راه زفتناگهان دیدند سوی جادهایپورِ پیلی فربهی نوزادهایاندر افتادند چون گرگان مستپاک خوردندش فرو شستند دستآن یکی همره نخورد و پند دادکه حدیث آن فقیرش بود یاداز کبابش مانع آمد آن سخنبخت نو بخشد تو را عقل کهنپس بیفتادند و خفتند آن همهو آن گرسنه چون شبان اندر رمهدید پیلی سهمناکی میرسیداولا آمد سوی حارس دویدبوی میکرد آن دهانش را سه بارهیچ بویی زو نیامد ناگوارچند باری گرد او گشت و برفتمر ورا نآزرد آن شهپیل زفتمر لب هر خفتهای را بوی کردبوی میآمد ورا ز آن خفته مرداز کباب پیلزاده خورده بودبر درانید و بکشتش پیل زوددر زمان او یک به یک را زآن گروهمیدرانید و نبودش ز آن شکوهبر هوا انداخت هر یک را گزافتا همیزد بر زمین میشد شکافای خورندهٔ خون خلق از راه بردتا نه آرد خون ایشانت نبرد*۲مال ایشان خون ایشان دان یقینز آنکه مال از زور آید در یمینمادرِ آن پیلبچگان کین کشدپیل بچهخواره را کیفر کشدپیلبچه میخوری ای پارهخوارهم بر آرد خصم پیل از تو دماربوی رسوا کرد مکراندیش راپیل داند بوی طفل خویش راآنکه یابد بوی حق را از یمنچون نیابد بوی باطل را ز منمصطفی چون برد بوی از راه دورچون نیابد از دهان ما بخورهم بیابد لیک پوشاند ز مابوی نیک و بد بر آید بر سماتو همیخسپی و بوی آن حراممیزند بر آسمان سبزفامهمره انفاس زشتت میشودتا به بوگیران گردون میرودبوی کبر و بوی حرص و بوی آزدر سخن گفتن بیاید چون پیازگر خوری سوگند من کی خوردهاماز پیاز و سیر تقوی کردهامآن دم سوگند غمازی کندبر دماغ همنشینان بر زندپس دعاها رد شود از بوی آنآن دل کژ مینماید در زباناخسؤا*۳ آید جواب آن دعاچوب رد باشد جزای هر دغاخطاب دور شوید در پاسخ آن دعایی است که از زبان بددلان بر می آید، پاداش هر حیله و ترفندی چوبِ رَدّ است.گر حدیثت کژ بود معنیت راستآن کژی لفظ مقبول خداست*۱ قرآن کریم، سوره اعراف(۷)، آیه ۶۲Quran, Sooreh Araaf(#7), Line #62أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنْصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَرسالت های پروردگار خویش به شما می رسانم و اندرز شما گویم و دانم از خدا آنچه نمی دانید*۲ حدیثمال مسلمان ( خلق ) همانند خونش حرام است*۳ قرآن کریم، سوره مؤمنون(۲۳)، آیه ۱۰۸Quran, Sooreh Momenoon(#23), Line #108قَالَ اخْسَئُوا فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِگويد: در آتش گم شويد و با من سخن مگوييد.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۰۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 105هر دهان را پیل بویی میکندگرد معدهٔ هر بشر بر میتندتا کجا یابد کباب پورِ خویشتا نماید انتقام و زورِ خویشگوشت های بندگان حق خوریغیبت ایشان کنی کیفر بری*۴هان که بویای دهانتان خالق استکی برد جان غیرِ آن کو صادق است*۴ قرآن کریم، سوره حجرات(۴۹)، آیه ۱۲Quran, Sooreh Hojorat(#49), Line #12يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا ۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌاى كسانى كه ايمان آوردهايد، از گمان فراوان بپرهيزيد. زيرا پارهاى از گمانها در حد گناه است. و در كارهاى پنهانى يكديگر جست و جو مكنيد. و از يكديگر غيبت مكنيد. آيا هيچ يك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناخوش خواهيد داشت. و از خدا بترسيد، زيرا خدا توبهپذير و مهربان است.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 124عمرِ تو مانند همیان زرستروز و شب مانند دینار اشمرستمیشمارد میدهد زر بی وقوفتا که خالی گردد و آید خسوفگر ز که بستانی و ننهی به جایاندر آید کوه ز آن دادن ز پایپس بنه بر جای هر دم را عوضتا زِ واسجد واقترِب*۵ یابی غرضبنابراین به جای هر لحظه ای که از عمر از دست می دهی، از سجده و قرب به حضرت حق و مابه ازایی برای آن بگمار و تا از این طریق به مقصود حقیقی برسی.در تمامی کارها چندین مکوشجز به کاری که بود در دین مکوشعاقبت تو رفت خواهی ناتمامکارهایت ابتر و نان تو خامو آن عمارت کردن گور و لحدنه به سنگ است و به چوب و نه لبد*۶بلکه خود را در صفا گوری کنیدر منی او کنی دفن منیخاک او گردی و مدفون غمشتا دمت یابد مددها از دمشگورخانه و قبهها و کنگرهنبود از اصحاب معنی آن سرهبنگر اکنون زنده اطلسپوش راهیچ اطلس دست گیرد هوش رادر عذاب منکرست آن جان اوکژدم غم در دل غمدان اواز برون بر ظاهرش نقش و نگاروز درون ز اندیشهها او زار زارو آن یکی بینی در آن دلق کهنچون نبات اندیشه و شکر سخن*۵ قرآن کریم، سوره علق(۹۶)، آیه ۱۹Quran, Sooreh Alagh(#96), Line #19كَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْنه چنین است که پندارد، فرمان او ننیوش و در پیشگاه خدا سجده آر و بدو بس نزدیک شو.*۶ قرآن کریم، سوره بلد(۹۰)، آیه ۶Quran, Sooreh Balad(#90), Line #60يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُبَدًاگوید: مال بسیار به کار بردم
view more