برنامه صوتی شماره ۶۹۷ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی ۱۳۹۶ تاریخ اجرا: ۵ فوریه ۲۰۱۸ ـ ۱۷ بهمنPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۸۲۹ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2829, Divan e Shamsتو نَفَس نَفَس(۱) برین دل هوسی دگر گماریچه خوش است این صبوری، چه کنم، نمیگذاریسِرِ این خدای داند که مرا چه میدواندتو چه دانی ای دل آخر؟ تو برین چه دست داری؟به شکارگاه بنگر، که زبون شدند شیرانتو کجا گریزی آخر که چنین زبون شکاری؟تو ازو نمیگریزی، تو بدو همی گریزیغلطی، غلط از آنی که میانِ این غباریز شه ار خبر نداری که همیکند شکارتبنگر تو لحظه لحظه که شکارِ بیقراریچو به ترس هر کسی را طرفی همیدوانداگر او محیط نَبوَد، ز کجاست ترسگاری؟ز کسی است ترس لابد، که ز خود کسی نترسدهمه را مَخوف(۲) دیدی، جز ازین همهست، باریبه هلاک میدواند، به خلاص میدواندبه از این نباشد ای جان، که تو دل بدو سپاریبنمایمت سپردن دل اگر دلم بخواهددلِ خود بدو سپردم، هم ازو طلب تو یاریمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۸۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 582هر که از دیدار برخوردار شداین جهان در چشم او مردار شدمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 364کُنتُ کَنزاً رَحْمَةً مَخْفِیَّةًفَابْتَعَثْتُ اُمَةً مَهدیَّةًمن گنجینه رحمت و مهربانی پنهان بودم، پس امتی هدایت شده را برانگیختم.حدیث قدسیکُنتُ کَنزاً مَخفِیّاً فاحببتُ اَنْ اُعْرَفگنجینه پنهان بودم، خواستم که شناخته شوممولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۰۲۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3029کُنتُ کَنزاً گفت مَخفِیّاً شنوجوهرِ خود گُم مکن، اظهار شواين قول را بشنو كه حضرت حق فرمود :"من گنجی مخفی بودم" پس گوهر درونی خود را مپوشان بلکه آنرا آشکار کن.مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۶۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2862گنجِ مخفی بُد، ز پُرّی چاک کردخاک را تابانتر از افلاک کردگنجِ مخفی بُد، ز پُرّی جوش کردخاک را سلطانِ اَطلَسپوش(۳)کردور بدیدی شاخی(۴) از دَجلهٔ خداآن سبو را او فنا کردی فنامولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۶۱۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3611که تو آن هوشی و باقی هوشپوشخویشتن را گُم مکن یاوه مکوشمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۸۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4182از صفاتش رُستهیی والله نخستدر صفاتش باز رو چالاک و چُستمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۳۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1639هر زمان دل را دگر مَیلی دهمهر نَفَس بر دل دگر داغی نهمکُلُّ اَصْباحٍ لَنا شَاْنٌ جَدیدکُلُّ شَیءٍ عَنْ مُرادی لا یَحیدهر صبح (هر لحظه) برای ما کاری تازه هست. هیچ چیزی از مراد (از میل) من سر نپیچد.در حدیث آمد که دل همچون پَری ستدر بیابانی اسیرِ صَرصَری ست(۵)باد، پَر را هر طرف رانَد گزافگَه چپ و، گَه راست با صد اختلافدر حدیثِ دیگر این دل دان چنانکآبِ جوشان* ز آتش اندر قازغان(۶)هر زمان دل را دگر رایی بُوَدآن نَه از وَی، لیک از جایی بُوَد*حدیث:لَقَلْبُ الْمُوْمِنِ اَشَدُّ تَقَلُّباً مِن الْقُدورِ فی غَلَیانِهامَثَلِ قلب مؤمن در دگرگونی هایش همانند دیگِ در حال جوش است.مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۸۲۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1821بهر این فرمود رحمان ای پسرکُلَّ یَوْم ٍهُوَ فی شَأن ای پسرقرآن كریم، سوره رحمان(۵۵)، آیه ۲۹Quran, Sooreh Alrahman(#55), Line #29كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأنٍخداوند هر آن به کاری است اندر.مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۷۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3071كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأنٍ بخوانمَر ورا بی کار و بیفعلی مدانمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۷۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4177لیک مقصودِ ازل، تسلیمِ توستای مسلمان بایدت تسلیم جُستمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۴۶۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2466پیش چوگانهای حکمِ کُن فَکانمیدویم اندر مکان و لامکانمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۳۸۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1381حق، قدم بر وی نهد از لامکانآنگه او ساکن شود از کُن فَکانمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۳۴۴ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1344, Divan e Shamsدمِ او جان دهدت رو ز نَفَخْتُ(۷) بپذیرکارِ او کُنْ فَیَکُون ست، نه موقوفِ عللمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۹۱۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 918گر قَضا انداخت ما را در عذابکی رود آن خو و طبع مُستَطاب(۸)؟گر گدا گشتم، گدارو کی شوم؟ور لباسم کهنه گردد، من نُواَممولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۲۵۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1258گر قضا پوشد سیه، همچون شَبَتهم قضا دستت بگیرد عاقبتگر قضا صد بار، قصد جان کندهم قضا جانت دهد، درمان کندمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۷۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4171گوید: ای نَخّود چریدی در بهاررنج، مهمانِ تو شد، نیکوش دارمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۸۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4187چون چنین بُردی ست مارا بَعدِ ماتراست آمد اِنَّ فی قَتْلی حَیاتچون پس از مرگ، چنین بردی نصیب ما می شود. یعنی پس از این حیات نازل به حیاتی عالی میرسیم. پس این قول منصور حلاج نیز درست از آب در آمد که گفت: همانا در کشتن من، زندگی وجود دارد.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۹۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4192پس برو شیرین و خوش با اختیارنه به تلخیّ و کراهت دُزدْوارزان حدیثِ تلخ می گویم تو راتا ز تلخی ها فرو شُویَم تو رامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۹۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4198تو درین جوشش، چو معمارِ منیکَفچلیزم(۹) زن، که بس خوش میزنی
view more