برنامه صوتی شماره ۶۸۴ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۳۹۶ تاریخ اجرا: ۶ نوامبر ۲۰۱۷ ـ ۱۶ آبانPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۳۹۸ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1398, Divan e Shamsجمعِ تو دیدم، پس از این هیچ پریشان نشومراهِ تو دیدم، پس از این همرهِ ایشان نشومای که تو شاهِ چمنی، سیرکنِ صد چو منیچشم و دلم سیر کنی، سُخره(۱) این خوان(۲) نشومکعبه چو آمد سویِ من، جانبِ کعبه نرومماهِ من آمد به زمین، قاصدِ کیوان نشومفربه و پر بادِ توام، مست و خوش و شادِ توامبنده و آزادِ توام، بنده شیطان نشومشاهِ زمینی و زمان، همچو خرد فاش و نهانپیشِ تو ای جان و جهان، جمله چرا جان نشوم؟مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۴۰۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2404دوزخ ست آن خانه کان بی روزن استاصل دین، ای بنده روزن کردن استمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۴۶۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2466پیش چوگانهای حکم کُن فَکانمیدویم اندر مکان و لامکانمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۴۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1847چون نپرسی، زودتر کشفت شودمرغِ صبر از جمله پرّانتر بُوَدور بپرسی دیرتر حاصل شودسهل از بی صبریت مشکل شودمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۵۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1854صد هزاران کیمیا، حق آفریدکیمیایی همچو صبر، آدم ندیدحافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۷۵ Hafez Poem(Qazal)# 175, Divan e Ashaarز فکر تفرقه بازآی تا شوی مجموعبه حکم آن که چو شد اهرمن سروش آمدمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۳۷۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1379سیر گشتی سیر؟ گوید: نه هنوزاینت آتش، اینت تابش، اینت سوزعالـَمی را لقمه کرد و در کشیدمعدهاش نعره زنان: هَلْ مِنْ مَزید(۱)آن دوزخ جهانخوار، عالـَمی را یک لقمه کرد و به کام خویش فرو کشید. و معده اش همچنان فریاد می زند: آیا بیشتر از این نیست؟حق، قدم بر وی نهد از لامکانآنگه او ساکن شود از کُن فَکانحق تعالی از عالَم لامکان، قدمش را بر دوزخ می نهد و بیدرنگ بنا به فرمان او، آن دوزخ، ساکن و آرام می گردد.چونکه جزوِ دوزخ است این نفسِ ماطبعِ کل دارند جمله جزوها(۱) قرآن کریم، سوره ق(۵۰)، آیه ۳۰Quran, Sooreh Ghaaf(#50), Ayeh #30يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍروزی که به دوزخ گوییم: آیا سیر شدی؟ دوزخ گوید: آیا بیشتر از این هست؟!مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۶۴۸ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 648, Divan e Shamsای قوم به حج رفته، کجایید؟ کجایید؟معشوق همین جاست، بیایید، بیاییدده بار از آن راه بدان خانه برفتیدیک بار از این خانه بر این بام برآییدحافظ، غزلیات، غزل شماره ۳۱۶ Hafez Poem(Qazal)# 316, Divan e Ashaarحافظ از جور تو حاشا که بگرداند رویمن از آن روز که دربند توام آزادممولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۷۶۵ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 765, Divan e Shamsنه که قصّاب به خنجر چو سرِ میش ببرّدنَهِلَد(۳) کُشته خود را؟ کُشد آن گاه کشاندچو دَمِ میش نماند، ز دَمِ خود کندش پُرتو ببینی دمِ یزدان به کجاهات رساندبه مَثَل گفتم این را و اگر نه کرمِ اونکُشد هیچ کسی را و ز کُشتن برهاندمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۷۶۵ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 765, Divan e Shamsهله، نومید نباشی که تو را یار براندگرت امروز براند نه که فردات بخواند(۴)؟در اگر بر تو ببندد، مرو و صبر کن آنجاز پسِ صبر تو را او به سرِ صَدر نشاندو اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرهارهِ پنهان بنماید که کس آن راه نداند
view more