مردی که دوبار مرد | فصل دوم | قسمت سی و هفتم | جویس
چه روز طولانیای بود. تازه از پیش مارتین لومَکس برگشتهایم، ولی توی خانهٔ ابراهیم جلسه داریم.
خوشبختانه کل مسیر برگشت خواب بودم. وقتی بیدار شدم، سرم روی شانهٔ ران بود. شانهٔ خوبی دارد، اگرچه هیچوقت این حرف را به کسی نمیزنم.
لومَکس کاملاً برخلاف انتظارمان بود. دستکم من که انتظارش را نداشتم. اگر او را توی خیابان ببینید، گمان میکنید وکیل است یا خشکشویی دارد ولی خودش آنجا کار نمیکند. به نظرم جذاب ولی کمی کسلکننده بود. هیچوقت فکر نمیکردم مردهای کسلکننده بتوانند جذاب باشند. باور کنید تلاشم را کردم. اینطوری زندگی سادهتر نمیشد؟
ولی اگر تمام شایعات حقیقت داشته باشد، او مرد کسلکنندهای نیست؛ چون در میان قتل و طلا و هلیکوپتر و غیره میچرخد. اما اگر به قتل و طلا و هلیکوپتر نیاز دارید تا آدم جالبی شوید، پس همچنان کسلکنندهاید. جِری هیچوقت به هلیکوپتر نیاز نداشت.
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
Create your
podcast in
minutes
It is Free