شاه پاد - shahnameh خانه ادب پارسی -کارگاه شاهنامه خوانی شاه پاد
Education:Self-Improvement
چو از پیش گودرز شد ناپدید
دل گیو ز اندوه او بردمید
پشیمان شد از درد دل خون گریست
نگر تا غم و مهر فرزند چیست
یکی بآسمان برفرازید سر
پر از خون دل از درد خسته جگر
به دادار گفت ار جهانداوری
یکی سوی این خستهدل بنگری
نسوزی تو از جان بیژن دلم
که ز آب مژه تا دل اندر گلم
به من بازبخشش تو ای کردگار
بگردان ز جانش بد روزگار
بیامد پراندیشه دل پهلوان
پر از خون دل از بهر رفته جوان
به دل گفت خیره بیازردمش
چرا خواسته پیش ناوردمش
گر او را ز هومان بد آید به سر
چه باید مرا درع و تیغ و کمر
بمانم پر از حسرت و درد و خشم
پر از آرزو دل پر از آب چشم
وز آنجا دمان هم به کردار گرد
به پیش پسر شد به جای نبرد
بدو گفت ما را چه داری به تنگ
همی تیزی آری به جای درنگ
سیه مار چندان دمد روز جنگ
که از ژرف دریا برآید نهنگ
درفشیدن ماه چندان بود
که خورشید تابنده پنهان بود
کنون سوی هومان شتابی همی
ز فرمان من سر بتابی همی
چنین برگزینی همی رای خویش
ندانی که چون آیدت کار پیش
بدو گفت بیژن که ای نیو باب
دل من ز کین سیاوش متاب
که هومان نه از روی وز آهن است
نه پیل ژیان و نه آهرمن است
یکی مرد جنگ است و من جنگجوی
از او برنتابم به بخت تو روی
نوشته مگر بر سرم دیگرست
زمانه به دست جهانداورست
اگر بودنی بود دل را به غم
سزد گر نداری نباشی دژم
Create your
podcast in
minutes
It is Free