شاه پاد - shahnameh خانه ادب پارسی -کارگاه شاهنامه خوانی شاه پاد
Education:Self-Improvement
چو از راه ایران بیامد سوار
کس آمد بر خسرو نامدار
پذیره فرستاد شماخ را
چه مایه دلیران گستاخ را
بپرسید چون دید روی هجیر
که ای پهلوانزادهٔ شیرگیر
درودست باری که بس ناگهان
رسیدی به نزدیک شاه جهان
بفرمود تا پرده برداشتند
به اسبش ز درگاه بگذاشتند
هجیر اندر آمد چو خسرو بدوی
نگه کرد پیشش بمالید روی
بپرسید بسیار و بنشاندش
هزاران هجیر آفرین خواندش
ز گوهر یکی تاج پیروزه شاه
به سر بر نهادش چو رخشنده ماه
ز گودرز وز مهتران سپاه
ز هر یک یکایک بپرسید شاه
درود بزرگان به خسرو بداد
همه کار لشکر بر او کرد یاد
بدو داد پس نامهٔ پهلوان
جوان خردمند روشنروان
نویسنده را پیش بنشاندند
بفرمود تا نامه برخواندند
چو برخواند نامه به خسرو دبیر
ز یاقوت رخشان دهان هجیر
بیاگند وز آن پس به گنجور گفت
که دینار و دیبا بیار از نهفت
بیاورد بدره چو فرمان شنید
همی ریخت تا شد سرش ناپدید
بیاورد پس جامه زرنگار
چنان چون بود از در شهریار
همیدون ببردند پیش هجیر
ابا زین زرین ده اسب هژیر
به یارانش بر خلعت افگند نیز
درم داد و دینار و هرگونه چیز
از آن پس چو از جای برخاستند
نشستنگه می بیاراستند
هجیر و بزرگان خسروپرست
گرفتند یکسر همه می به دست
نشستند یک روز و یک شب به هم
همی رای زد خسرو از بیش و کم
به شبگیر خسرو سر و تن بشست
به پیش جهانداور آمد نخست
بپوشید نو جامهٔ بندگی
دو دیده چو ابری به بارندگی
دوتایی شده پشت و بنهاد سر
همی آفرین خواند بر دادگر
از او خواست پیروزی و فرهی
بدو جست دیهیم و تخت مهی
به یزدان بنالید ز افراسیاب
به درد از دو دیده فرو ریخت آب
وز آنجا بیامد چو سرو سهی
نشست از بر گاه شاههنشهی
Create your
podcast in
minutes
It is Free