شاه پاد - shahnameh خانه ادب پارسی -کارگاه شاهنامه خوانی شاه پاد
Education:Self-Improvement
چو کیخسرو آن رزم ترکان بدید
که خورشید گشت از جهان ناپدید
سوی آوه و سمکنان کرد روی
که بودند شیران پرخاشجوی
بفرمود تا بر سوی میسره
بتابند چون آفتاب از بره
برفتند با نامور ده هزار
زرهدار با گرزهٔ گاوسار
به شماخ سوری بفرمود شاه
که از نامداران ایران سپاه
گزین کن ز جنگ آوران دههزار
سواران گرد از در کارزار
میان دو صف تیغها بر کشید
مبینید کس را سر اندر کشید
دو لشکر بر این سان بر آویختند
چنان شد که گفتی برآمیختند
چکاچاک برخاست از هر دو روی
ز پرخاش خون اندر آمد به جوی
چو برخاست گرد از چپ و دست راست
جهاندار خفتان رومی بخواست
به یک سو کشیدند صندوق پیل
جهان شد به کردار دریای نیل
بجنبید با رستم از قلبگاه
منوشان خوزان لشکر پناه
برآمد خروشیدن بوق و کوس
به یک دست خسرو سپهدار طوس
بیاراسته کاویانی درفش
همه پهلوانان زرینه کفش
به درد دل از جای برخاستند
چپ شاه لشکر بیاراستند
سوی راستش رستم کینه جوی
زواره برادرش بنهاد روی
جهاندیده گودرز کشوادگان
بزرگان بسیار و آزادگان
ببودند بر دست رستم به پای
زرسب و منوشان فرخنده رای
برآمد ز آوردگاه گیر و دار
ندیدند ز آنگونه کس کارزار
همه ریگ پر خسته و کشته بود
کسی را کجا روز برگشته بود
ز بس کشته بر دشت آوردگاه
همی راندند اسب بر کشته گاه
بیابان به کردار جیحون ز خون
یکی بی سر و دیگری سرنگون
خروش سواران و اسبان ز دشت
ز بانگ تبیره همی برگذشت
دل کوه گفتی بدرد همی
زمین با سواران بپرد همی
سر بی تنان و تن بی سران
چرنگیدن گرزهای گران
درخشیدن خنجر و تیغ تیز
همی جست خورشید راه گریز
به دست منوچهر بر میمنه
کهیلا که صد شیر بد یک تنه
جرنجاش بر میسره شد تباه
به دست فریبرز کاووس شاه
یکی باد و ابری سوی نیمروز
برآمد رخ هور گیتی فروز
تو گفتی که ابری برآمد سیاه
ببارید خون اندر آوردگاه
Create your
podcast in
minutes
It is Free