گلولهای که به هدف نخورد | فصل اول | قسمت پنجم| جویس
حقایق اساسی اینها هستند: بتانی در حال بررسی یک تقلب بزرگ مالیات بر ارزش افزوده در معاملات واردات و صادرات تلفن همراه بود. این معاملات میلیون ها دلار درآمد داشت و زنی به نام هدر گاربوت پشت آن بود. او برای مردی به نام جک میسون، کلاهبردار محلی کار میکرد و باور عمومی بر این بود که هدر عملیات را از طرف او مدیریت میکرد. هدر بعداً به خاطر این کلاهبرداری به زندان رفت، اما جک میسون قسر در رفت. جک میسون خوش شانس.
عصر یک روز در ماه مارس، بتانی پیامکی برای مایک ارسال کرده بود و مایک انتظار داشت صبح روز بعد او را سرحال و هوشیار ببیند. اما صبح روز بعد هرگز برای بیتانی نیامد. آن شب حدود ساعت ده، او را دیده بودند که ساختمان آپارتمانش را ترک میکند و سپس برای چندین ساعت بدون هیچ اجازه ای غیبش زده بود و هیچکس نمیدانست کجاست. بعداً در یک دوربین مداربسته در نزدیکی شکسپیر کلیف در نزدیکی سه صبح دوباره ظاهر شد و یک مسافر ناشناس در ماشینش داشت.
دفعه بعد که ماشین در پایین صخره شکسپیر دیده میشود، خرد و متلاشی شده و اثرات خون و لباسهایش درونش بود، اما از بدنش اثری نبود. چیزی که من را مشکوک میکند، اما ظاهراً بخاطر جزر و مدهای اون اطراف، رایج است.
یک سال بعد، بدون کمرنگترین نشانهای از او، و در حالی که حسابهای بانکیاش دست نخورده بود، گواهی غیابی فوت صادر شد. باز هم، که قابل انتظار هم هست، این سئوال پیش میاد که، جسد کجاست؟ من این را با صدای بلند به مایک نگفتم، چون مشخص بود که بتانی ویتز برایش ارزش زیادی دارد. او یک اطلاعات جدید به ما داد. بتانی برایش پیامکی فرستاده بود. او شواهد جدیدی کشف کرده بود، یک چیز مهم. مایک هرگز نفهمید که اون چیه. با تمام شواهدی که بتانی درباره او جمع آوری کرده بود، بدیهی است که هدر گاربوت مظنون اصلی بود، ، اما آنها به هیچ وجه نمی توانستند او را به مرگ بتانی مرتبط کنند. هرچه تلاش کردند، نتوانستند جک میسون را نیز متهم کنند. هدر گاربوت به دلیل این کلاهبرداری در زندان بود و به زودی، همه به سراغ چیز دیگری رفتند.
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
Create your
podcast in
minutes
It is Free