گلولهای که به هدف نخورد | فصل اول | قسمت هفتم
کریس و دانا اخیراً برای دیدن رئیس پلیس کنت، به نام اندرو اورتون، رفتهاند. پلیس خوبیه و هوای زیردستانش را داره، اما اگر کسی از خط قرمزش عبور کند بیرحم میشد.
در اوقات فراغتش هم با نام مستعار رمان مینویسد. رئیس پلیس، خودش کتابها را منتشر میکند و آنها را فقط می توانید بهصورت دیجیتال و در کیندل تهیه کنید. یکی از همکاران کریس میگفت که این روزها پول توی نویسندگیه، اما اندرو اورتون هنوز یک ماشین واکسهال وکترای قدیمی را رانندگی میکند، بنابراین ممکن است حرف اون همکار درست نباشد.
اندرو اورتون به آنها گفت که هر دوی آنها در مراسم پلیس کنت، جایزه دریافت خواهند کرد و برای کارشان در گرفتن کانی جانسون تقدیر میشند. خوبه که دیگران آدم را کمی به رسمیت بشناسند. دیوارهای دفتر رئیس پلیس با پرترههای افسران پلیس پرافتخار پوشیده شده بود. همه قهرمان بودند. کریس این روزها از دریچه چشم دانا و پاتریس به این چیزها نگاه میکند و متوجه شده بود که پرترهها همه مرد بودند، به جز یک زن و یک سگ پلیس. سگ پلیس مدال داشت. کریس یک کاندوم استفاده شده را میبیند که دور یک صدف دریایی پیچیده شده است. زندگی مثل یک معجزه است.
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
Create your
podcast in
minutes
It is Free