داستان «دختر سروان» دربارهی پتر آندرویچ، جوانی اشرافزاده در اواخر قرن هجدهم میلادی است. او به سن سربازی رسیدهاست و پدرش برخلاف نظر مادرش، او را به خدمت نظام میفرستد و از روابط خود استفاده میکند تا پسرش را به منطقهای دورافتاده در شرق رود ولگا و کنار دشتهای قزاقستان اعزام کنند. در راه مرد ناشناسی راهنمای پتر میشود.
پتر آندرویچ در قلعهای نزدیک به شهر ارنبورگ مشغول خدمت میشود. وی عاشق ماریا، دختر سروان محل خدمتش، میشود. چندی بعد مرد ناشناس که بهطور اتفاقی راهنمای او شده بود، یعنی پوگاچف، علیه حکومت روسیه قیام میکند و به قلعهی آنها حملهور میشود و پتر آندرویچ رودرروی او قرار میگیرد.
Create your
podcast in
minutes
It is Free