سلام این گزارش 272 از مجموعه جهانگرده که تقديم میکنم از کشور عراق، از شهر کربلا و تو این گزارش راجع به این سفر صحبت کنم یک کمی. این گزارش موسیقی نخواهد داشت هیچ موسیقی در واقع ابتدا و انتهای گزارش نمی گذادم و بدون موسیقی خواهد بود این گزارش لخت و عریان، فقط خودش روایت این روزهای سفره برای من. من بعد از این که شرایط خونه وضعیتش مشخص شد و من وسایلم رو جمع کردم و می دونستم که من دیگه قرار نیست که اونجا بمونم و قراره که در حرکت باشم و قراره سفر هامو رو شروع کنم خارج از ایران دوباره. اما یه چیزی که بود اینکه و می دونستم که تو یه بازه طولانی دیگه خانواده ام رو نخواهم دید و یه بازه طولانی کنار اون ها نخواهم بود، اما یه بحثی که بوجود داره این که همیشه برای من یه شرایط اینه که مثل مرگ هست مثل این که تو قرار که بمیری یه ماه فاصله داری تا مرگ تا مردن و توی یه ماه بهت می گویید خب میخوای چی کار کن و چی کار دوست داری بکنی چی کاری رو دلت می خواد انجام بدی و توی این وضعیت برای من آدم ها اولویت داره.
Create your
podcast in
minutes
It is Free