صد و شصت و دو سال پیش در چنین روزهایی در حالی که حضرت بهاءالله در تبعید بودند، در باغی بیرون ازشهر بغداد که به باغ رضوان موسوم شده، علنا رسالت آسمانی خودشان را اعلان کردند. نبیل زرندی تاریخ نویس شهیر بهائی که در آن ایام در جمع پیروان حضرت بهاءالله حاضر بود شرح برخی از وقایع آن روزها را به یادگار نگاشته است. از جمله این که چگونه شبها تا صبح پیروان حضرت بهاءالله به تلاوت آثار و الواح ایشان مشغول بودند. در یکی از این شبها حضرت بهاءالله بیخبر و در حالی که گلابپاش بلوری در دست داشتند وارد اتاق یا حجره این اصحاب میشوند و میفرمایند: «دیدم مجلس خوشی دارید، آمدم تا شما را گلاب دهم. ولکن احدی از جای خود حرکت نکند و مجلس را برهم نزند.»
view more