«««««میبهـا»»»»»
غزل نمره ۰۷۴
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان
حاصل کارگه کون و مکان، اين همه نيست
باده پيش آر، که اسباب جهان اين همه نيست
از دل و جان، شرف صحبت جانان غرض است
غرض اين است، وگرنه دل و جان اين همه نيست
منت سدره و طوبی ز پی سايه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان، اين همه نيست
دولت آن است که بیخون دل آيد به کنار
ور نه با سعی و عمل باغ جنان اين همه نيست
پنج روزی که در اين مرحله مهلت داری
خوش بياسای زمانی، که زمان اين همه نيست
بر لب بحر فنا منتظريم ای ساقی
فرصتی دان (جو) که ز لب تا به دهان اين همه نيست
زاهد ايمن مشو از بازی غيرت، زنهار
که ره از صومعه تا دير مغان اين همه نيست
دردمندی من سوختهی زار و نزار
ظاهرا حاجت تقرير و بيان اين همه نيست
(از تهتک مکن اندیشه و چون گل خوش باش
زانکه تمکین جهان گذران این همه نیست)
نام حافظ رقم نيک (ننگ) پذيرفت ولی
پيش رندان رقم سود و زيان اين همه نيست
Create your
podcast in
minutes
It is Free