برنامه صوتی شماره ۶۶۰ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۳۹۶ تاریخ اجرا: ۲۲ می ۲۰۱۷ ـ ۲ خرداد PDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۳۱۱۷ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3117, Divan e Shamsپذیرفت این دل ز عشقت خرابیدرآ در خرابی، چو تو آفتابیچه گویی دلم را چو از من نترسی؟ز دریا نترسد چنین مرغِ آبیمنم دل سپرده، برانداز پردهکه عمریست ای جان، که اندر حجابیچو پرده برانداخت، گفتم: دلا، هیبه بیداری است این عجب، یا به خوابی؟بگفتم زمانی چنین باش پیدابگفتا که شاید، ولی برنتابی(۱)دلم صد هزاران سخن راند ز آن جوشمرا گفت بشنو گر اهلِ خطابیکه گر او نه آب است، باغ از چه خندد؟وگر آتشی نیست، چون دل کبابی؟از این جنس باران و برقش جهان شددر اسرار عشقش چو ابر سَحابیبگفتم: خمش کن، چو تو مستِ عشقیمثالِ صُراحی(۲)، پر از خونِ نابیدلا، چند باشی تو سرمستِ گفتن؟چو در عین آبی، چه مستِ سرابی؟بر این و بر آن تو منه این بهانهتو خود را برون کن، که خود را عذابیمن و ماست کَهگِل(۳)، سرِ خُم(۴) گرفتهتو بردار کَهگِل، که خُمِّ شرابیدلا، خون نخسپد(۵)، و دانم که تو دلتو آن سیل خونی، که دریا بیابیبهانهست اینها، بیا، شمس تبریزکه مِفتاحِ(۶) عرشی و فَتّاحِ(۷) بابی(۸)مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۶۲۱ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1621, Divan e Shamsبه قدم چو آفتابم به خرابهها بتابمبگریزم از عمارت سخن خراب گویماقبال لاهوری، پیام مشرق، تسخیر فطرت، میلاد آدمEghbal Lahouri Poem, Payam E Mashregh, Taskhire Fetrat, Milad E Adamنعره زد عشق که خونین جگری پیدا شدحُسن لرزید که صاحب نظری پیدا شدفطرت آشفت که از خاک جهان مجبورخود گری خود شکنی خود نگری پیدا شدمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۱۱۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1110صورت ما اندرین بَحرِ عِذاب(۹)میدود چون کاسهها بر روی آبتا نشد پُر بر سر دریا چو طشتچون که پر شد طشت، در وی غرق گشتعقل، پنهان است و ظاهر، عالـَمیصورت ما موج و، یا از وی، نَمیهر چه صورت می وَسیلَت سازدشزان وَسیلَت بحر، دور اندازدشمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۷۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1075تا به زانویی میان آبِ جوغافل از خود زین و آن تو آب جوپیش آب و، پس هم آبِ با مددچشمها را پیش، سَدّ و خَلف(۱۰)، سَداسب، زیر ران و، فارِس(۱۱) اسب جوچیست این؟ گفت: اسب، لیکن اسب کو؟هی نه اسب است این به زیرِ تو پدید؟گفت: آری لیک خود اسبی که دید؟مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۸۶۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 868صورتی کو فاخِر و عالی بوداو ز بَیتُ الله(۱۲) کی خالی بود؟او بود حاضر، مُنَزَّه از رِتاج(۱۳)باقی مردم برای احتیاجهیچ میگویند کین لَبَّیک ها(۱۴)بیندایی میکنیم آخر چرا؟منظور از لبیکبله ای خداوند، بله بله. شریکی برای تو نیست. بله. همانا ستایش و نعمت و پادشاهی تو راست. شریکی برای تو نیست.بلکه توفیقی که لَبَّیک آوردهست هر لحظه ندایی از اَحَدابونصر سراج طوسی در بیان لبیکتا زان پس با اجابت دعوت حقّ به دعوت نفس امّاره و شیطان و هوای نفس پاسخ مثبت ندهند.من به بو دانم که این قصر و سرابزم جان افتاد و، خاکش کیمیامِسِّ خود را بر طریق زیر و بمتا ابد بر کیمیااَش میزنمتا بجوشد زین چنین ضرب سَحوردر دُرافشانی و بخشایش بُحور(۱۵)خلق در صفِّ قِتال(۱۶) و کارزارجان همیبازند بهر کردگارآن یکی اندر بلا، ایوبواروان دگر در صابری، یعقوبوارصد هزاران خلق تشنه و مُستمندبهر حق از طَمع(۱۷) جهدی میکنندمن هم از بهر خداوند غفورمیزنم بر در به امّیدش سَحورمشتری خواهی که از وی زر بریبه ز حق کی باشد ای دل مشتری؟میخرد از مالت انبانی نجسمیدهد نور ضمیری مُقْتَبَس(۱۸)*میستاند این یخِ جسمِ فنامیدهد مُلکی برون از وَهمِ مامیستاند قطرهٔ چندی ز اشکمیدهد کوثر، که آرد قند رَشکمیستاند آهِ پُر سودا و دودمیدهد هر آه را صد جاه سودبادِ آهی کَابرِ اشکِ چشم راندمر خلیلی را بدان اَوّاه(۱۹)** خواندهین درین بازار گرم بینظیرکهنهها بفروش و مُلک نَقد گیرور تو را شکی و رَیبی(۲۰) ره زندتاجرانِ انبیا را کن سَنَد(۲۱)بس که افزود آن شهنشه بختشانمینتاند کُه کشیدن رختشانمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۷۰۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2709ای خداوند، این خُم و کوزه مرادرپذیر از فضلِ اَللهُ اشْتَری'* قرآن کریم، سوره توبه(۹)، آیه ۱۱۱Quran, Sooreh Tobeh(#9), Ayeh #111إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...خداوند، جان و مال مؤمنان را به بهای بهشت خریده است...** قرآن کریم، سوره توبه(۹)، آیه ۱۱۴Quran, Sooreh Tobeh(#9), Ayeh #114… إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ… همانا ابراهیم بنده ای آرزومند و شکیبا بود.(۱) برتابیدن: تحمل کردن، تاب آوردن، پذیرفتن(۲) صُراحی: ظرف شیشهای یا بلوری شکمدار و دهان تنگ که در آن شراب مینوشیدند، تنگ شراب(۳) کَهگِل: کاهگل(۴) خُم: ظرف سفالی بزرگ، خمره(۵) خون نخسپد: یعنی خون ناحق بدون انتقام باقی نمی ماند(۶) مِفتاح: کلید(۷) فَتّاح: گشاینده، از صفات خداوند(۸) باب: در(۹) عِذاب: جمع عَذب به معنی شیرین و گوارا. بَحرِ عِذاب کنایه از ذات حق تعالی است.(۱۰) خَلف: پشتِسر، عقب(۱۱) فارِس: اسب سوار(۱۲) بَیتُ الله: خانه خدا(۱۳) رِتاج: در بزرگ، جمع: اَرتاج(۱۴) لَبَّیک: من به خدمت و فرمانبرداری تو ایستاده ام، وقتی شخص لباس احرام پوشید و به میقات رسید لبیک می گوید.(۱۵) بُحور: دریاها، جمع بَحر(۱۶) قِتال: کارزار، پیکار(۱۷) طَمع: حرص و آز، امید، چشم داشت(۱۸) مُقْتَبَس: نور داده شده، مُقْتَبِس به معنی نور گیرنده است(۱۹) اَوّاه: بسیار آه کشنده(۲۰) رَیب: شک، گمان(۲۱) سَنَد: جای تکیه، تکیه گاه
view more