برنامه صوتی شماره ۶۷۳ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۳۹۶ تاریخ اجرا: ۲۱ اوت ۲۰۱۷ ـ ۳۱ مرداد PDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۷۸۷ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1787, Divan e Shamsگر آخر آمد عشق تو، گردد ز اوّلها فزونبنوشت توقیعت(١) خدا کَاخِرُونَ السّابِقُون(۲) *زرین شده طُغرایِ(۳) او زِ انّا فَتَحْناهایِ(۴)** اوسر کرده صورتهای او از بحرِ جانِ آبگون(۵)آدم دگربار آمده، بر تخت دین تکیه زدهدر سجده شکر آمده سرهای نَحْنُ الصّافُّون***(۶)رُستم که باشد در جهان در پیشِ صفِّ عاشقان؟شَبدیز(۷) می رانند خوش هر روز در دریای خونهر سو دو صد ببریده سر در بحر خون زان کَرّ و فَررقصان و خندان چون شِکَر زِ انّا اِلَیهِ راجِعُون****(۸)گر سایه عاشق فتد بر کوهِ سنگین، برجهدنُه چرخ صَدَّقها(۹) زند تو منکری؟ نک آزمونبر کوه زد اِشراقِ(۱۰) او، بشنو تو چاقاچاقِ(۱۱) اوخود کوهِ مسکین که بُوَد؟ آن جا که شد موسی زبونخود پیش موسی آسمان باشد کمینه(۱۲) نردبانکو آسمان؟ کو ریسمان؟ کو جان و کو دنیایِ دون؟تن را تو مشتی کاه دان، در زیرِ او دریای جانگر چه ز بیرون ذرهای، صد آفتابی از درونخورشیدی و زرین طبق، دیگِ تو را پخته است حقمطلوب بودی در سَبَق، طالب شدستی تو کنوناو پار(۱۳) کِشتی کاشته، امسال برگ افراشتهسر از زمین برداشته، بر خویش می خواند فُسونجان مست گشت از کاسِ او، ای شاد کاس و طاسِ اوطاسی که بهر سجدهاش شد طشتِ گردون سرنگونای شمسِ تبریز از کرم، ای رشکِ فردوس و ارمتا چنگ اندر من زدی، در عشق گشتم اَرغَنون(۱۴)* حدیثنحن الآخِرونَ السّابِقُونَ يَومَ القیامةِ...ما پسینیان در دنیا هستیم وپیشینیان در آخرت...فردوسی، شاهنامه، آغاز کتاب، گفتار اندر آفرینش مردمFerdowsi Poem, Shahnameh, Creation of the peopleترا از دو گیتی برآوردهاندبه چندین میانجی بپروردهاندنخستین فطرت پسین شمارتویی خویشتن را به بازی مدار** قرآن کریم، سوره فتح(۴۸)، آیه ۱،۲،۳Quran, Sooreh Fath(#48), Ayeh #1,2,3إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًاما براى تو پيروزى نمايانى را مقدر كردهايم.لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا (٢)تا خدا گناه تو را آنچه پيش از اين بوده و آنچه پس از اين باشد براى تو بيامرزد و نعمت خود را بر تو تمام كند و تو را به صراط مستقيم راه نمايد.وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا (٣)و خدا ياريت كند يارىكردنى پيروزمندانه.** قرآن کریم، سوره صفّ(۶۱)، آیه ۱۳Quran, Sooreh Saff(#61), Ayeh #13وَأُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا ۖ نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَو نعمتى ديگر كه دوستش داريد: یاری از جانب خداوند و پیروزی نزديك است. مؤمنان را نوید ده.مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۲۲۷ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2227, Divan e Shamsمطربا، اَسرارِ ما را بازگوقصّههای جانفزا را بازگوما دهان بربستهایم امروز از اوتو حدیث دلگشا را بازگومن گران گوشم، بِنِه رخ بر رخموعده آن خوش لقا را بازگوماجرایی رفت جان را در اَلَستبازگو آن ماجرا را، بازگومخزنِ اِنّا فَتَحْنا(۱۵) برگشاسرِّ جانِ مصطفی را بازگومستجاب آمد دعای عاشقانای دعاگو، آن دعا را بازگوچون صلاحُ الدّین صلاحِ جانِ ماستآن صلاحِ جانها را بازگومولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۹۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4499چون نشان مؤمنان مغلوبی استلیک در اِشکستِ(۱۶) مؤمن، خوبی استگر تو مُشک و عَنبَری را بشکنیعالـَمی از فَوحِ(۱۷) ریحان پر کنیور شکستی ناگهان سرگینِ(۱۸) خرخانهها پر گَند گردد تا به سروقتِ واگشتِ حُدیْبِیّه به ذُلّ(۱۹)دولتِ اِنّا فَتَحْنا زد دُهُلوقتی که پیامبر و مسلمانان با سرشکستگی از حُدیْبِیّه بازمی گشتند، طبل اقبال و سعادت « همانا ما فتح کردیم » به صدا درآمد.مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۱۲۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1122پا شکسته میروند این قوم، حجاز حَرَج(۲۰) راهی ست پنهان تا فَرَجْ(۲۱)مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۱۲۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1126پس چرا علمی بیاموزی به مردکش بباید سینه را زان پاک کرد؟پس مجو پیشی، ازین سر، لنگ باشوقتِ واگشتن، تو پیشآهنگ باشمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۱۳۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1130چون ملایک، گوی: لا عِلْمَ لَنا'تا بگیرد دست تو عَلَّمْتَنا'(مانند فرشتگان بگو: «ما را دانشی نیست» تا «جز آنکه به ما آموختی» دست تو را بگیرد.)مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۶۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 166قفل های ناگشاده مانده بوداز کفِ اِنّا فَتَحْنا برگشودقفل هایی ناگشوده باقی مانده بود که به اذن و مشیّت الهی گشوده گشت.*** قرآن کریم، سوره صافات(۳۷)، آیه ۱۶۵Quran, Sooreh Saffaat(#37), Ayeh #165وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَهر آینه ما صف زدگانیم قرآن کریم، سوره التين (۹۵)، آیه ۴-۶Quran, Sooreh Tin(#95), Ayeh #4-6لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيم (۴)که ما انسان را در نیکوترین نظم و اعتدال و ارزش آفریدیم.ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ (۵)آن گاه او را [به سبب گناهکاری] به [مرحله] پست ترینِ پَستان بازگرداندیم.إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (۶) مگر آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، پس آنان را پاداشی بی منت و همیشگی است.مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۹۶۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 962آدم حُسن و مَلَک ساجد شدههمچو آدم باز مَعزول(۲۲) آمدهگفت: آوَه(۲۳)، بعد هستی نیستی؟گفت: جرمت این که افزون زیستیجبرئیلش میکشاند مو کشانکه برو زین خُلد(۲۴) و از جَوْقِ خوشان(۲۵)گفت: بعد از عِزّ(۲۶)، این اِذلال(۲۷) چیست؟گفت: آن دادست(۲۸) و اینت داوری(۲۹) ستجبرئیلا سجده میکردی به جانچون کنون میرانی ام تو از جِنان(۳۰)؟حُلّه(۳۱) میپرد ز من در امتحانهمچو برگ از نخل در فصل خزان**** قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۱۵۶Quran, Sooreh Baghareh(#2), Ayeh #156الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَکسانی که هر گاه مصیبتی بدانان رسد گویند: ما از خداییم و به سوی او بازمی گردیم.مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۱۱۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1112از بِلال او بیش بود اندر روشخوی بد را بیش کرده بُد کُشِش(۳۲)نه چو تو پَسرو که هر دَم پَستریسوی سنگی میروی از گوهریمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۱۲۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1126حَبَّذا(۳۳) اسپانِ رامِ پیشرونه سِپَسرو، نه حَرونی را گرومولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۱۳۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1130شهسواران در سِباقت(۳۴) تاختندخَربَطان(۳۵) در پایگه انداختندمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۱۳۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1131 مثلآنچنانکه کاروانی میرسیددر دهی آمد، دری را باز دیدآن یکی گفت: اندرین بَردُ العَجوز(۳۶)تا بیندازیم اینجا چند روزبانگ آمد نه، بینداز از برونوانگهانی اندر آ تو اندرونهم برون افکن هر آنچ افکندنی ستدر میا با آن که این مجلس سَنی(۳۷) ستبُد هِلال، استاددل، جانروشنیسایِس(۳۸) و بندهٔ امیرِ مؤمنیسایِسی کردی در آخُر آن غلاملیک سلطانِ سَلاطین بنده نامآن امیر از حال بنده بیخبرکه نبودش جز بِلیسانه(۳۹) نظرآب و گل میدید و در وی گنج نهپنج و شش میدید و اصل پنج نهرنگِ طین(۴۰) پیدا و نور دین نهانهر پیمبر این چنین بُد در جهانآن مَناره دید و در وی مرغ نیبر مَناره شاه بازی، پُر فَنیو آن دوم میدید مرغی پَرزَنیلیک موی اندر دهانِ مرغ نیو آن که او یَنْظُر بِنُورِ الله بُوَدهم ز مرغ و هم ز مو آگه بُوَدکسی که با نور خدا می نگرد هم از پرنده آگاه است و هم از موگفت: آخر چشم سوی موی نهتا نبینی مو، بنگشاید گرهآن یکی گِل دید نَقشین(۴۱) دو وَحَل(۴۲)وآن دگر گل دید پر علم و عملتن مَناره، علم و طاعت همچو مرغخواه سیصد مرغگیر و، یا دو مرغمردِ اوسَط(۴۳) مرغبین است او و بسغیر مرغی مینبیند پیش و پسموی آن نوری است پنهان، آنِ مرغکه بدان پاینده باشد جانِ مرغمرغ کان موی است در منقارِ اوهیچ عاریّت نباشد کارِ اوعلم او از جان او جوشد مدامپیش او نه مُستَعار(۴۴) آمد نه وام(۱) توقیع: فرمان، دستخط(۲) آخِرُونَ السّابِقُون: ما بعد آمده ایم ولی پیشتازیم(۳) طُغرا: فرمان، حکم(۴) اِنّا فَتَحْنا: ما بر تو گشادیم(۵) آبگون: به رنگ آب، آبی، صاف و روشن مانند آب(۶) نَحْنُ الصّافُّون: ما صف بسته ایم، منظور فرشتگان است(۷) شَبدیز: سیاهرنگ، اسب خسرو پرویز، در اینجا به معنی اسب(۸) انّا اِلَیهِ راجِعُون: ما به سوی خداوند باز می گردیم(۹) صَدَّق زدن: تصدیق کردن(۱۰) اِشراق: روشن شدن، درخشیدن، وصول به حقایق از طریق کشف و شهود(۱۱) چاقاچاق: صدای شکستن چیزی(۱۲) کمینه: کمتر، کمترین(۱۳) پار: پارسال(۱۴) اَرغَنون: نوعی ساز بادی، اُرگ(۱۵) اِنّا فَتَحْنا: ما بر شما گشودیم(۱۶) اِشکست: شکست، شکستن(۱۷) فَوح: دمیدن بوی خوش(۱۸) سرگین: فضلۀ چهارپایان از قبیل اسب و الاغ و استر.(۱۹) ذُلّ: خوار شدن، خواری(۲۰) حَرَج: تنگی، تنگنا(۲۱) فَرَجْ: گشایش(۲۲) مَعزول: عزل شده، بیکار، از کار برکنارشده(۲۳) آوَه: دریغ، آه، وای(۲۴) خُلد: بهشت برین(۲۵) جَوْقِ خوشان: گروه سرخوشان و شادمانان(۲۶) عِزّ: عزیز شدن، ارجمند شدن، ارجمندی(۲۷) اِذلال: خوار کردن، تحقیر نمودن(۲۸) داد: کرم و بخشش الهی(۲۹) داوری: قضاوت(۳۰) جِنان: جمع جنّت به معنی بهشت(۳۱) حُلّه: لباس نو(۳۲) کُشِش: از مصدر کُشتن به معنی قتل و کشتن(۳۳) حَبَّذا: خوشا، زهی، چه نیکو است این(۳۴) سِباقت: پیشی گرفتن(۳۵) خَربَط: مرغابی بزرگ، کنایه از احمق و شکمباره(۳۶) بَردُ العَجوز: کنایه از سرمای سخت، سرمای پیرزن که هفت روز است اولین روز آن ۲۵ یا ۲۶ اسفند ماه و پایان آن دوم فروردین است.(۳۷) سَنی: بلند مرتبه، عالیقدر(۳۸) سایِس: ادب کننده، تربیت کننده چهارپایان(۳۹) بِلیسانه: ابلیس مانند(۴۰) طین: گِل(۴۱) نَقشین: دارای نقش و نگار(۴۲) وَحَل: گِل و لای(۴۳) اوسَط: متوسط، میانه(۴۴) مُستَعار: عاریتی
view more