در دوران پهلوی وقتی از تاریخ ایران صحبت میشد تقسیم آن به پیش و پس از اسلام رایجترین امر بود. حالا، چهل سال پس از انقلاب آنچه در نظر اول به چشم میآید شکاف ناشی از وقوع آن در روایتهای مربوط به سیاست و اجتماع ایران است، روایتهایی که دیر یا زود به انقلاب و گسست بنیادین ناشی از آن ارجاع میدهند. این وضعیت نتیجهی حضور سنگین انقلاب پنجاه و هفت در ذهن ایرانیهاست. شبحی که از بیزاری تا دلبستگی تا شیفتگی نوستالژیک میانگیزد و باعث میشود هر تحلیل و حتی هر روایت به ظاهر خنثی و بیطرفانه مملو از احساسات فروخورده باشد. آیا در چنین شرایطی میتوان انقلاب ایران را تحلیل کرد؟ آیا نسلهایی که در انقلاب شرکت کردند و نسلهای بعدی که خاطره و اثرات انقلاب به اشکال مختلف به آنها منتقل شد میتوانند از آن فاصله بگیرند و به نحوی از آن حرف بزنند که آموزنده باشد و راهگشا برای مواجهه با معضلات فکری و عملی امروزی؟
احمد سلامتیان که خود در کانون انقلاب به عنوان فعال سیاسی و بلافاصه پس از آن به عنوان سیاستمدار فعالیت میکرد میگوید امکان "بحث سالم و بافاصله برای آموختن از انقلاب نمیبیند."
آزاده کیان هم جامعهشناسی که در انقلاب مشارکت کرده. او میگوید ابزارهایی هست که بتواند به ما در تحلیل منصفانهی انقلاب کمک کند و اگر تحلیل منصفانه اندک است دلیل آن را باید در جای دیگری جستجو کرد.
view more