برای رفتنم یک دست لباس ساده کافیست
و یک جاده کمی هم پیش پا افتاده کافیست
سفر چیز زیادی هم نمی خواهد به قرآن
فقط یک مونس و یک همدم آماده کافیست
برای کسب خوشبختی پی عاقل نباشید
حضور یکنفر دیوانه ی دلداده کافیست
هزاران لشکر از موی نگارم حی و حاضر
وجود دست من در نقش یک فرمانده کافیست
عجب از آنکه با سختی برفته حج عمره
برای وصل ایزد یک وجب سجاده کافیست
درِ این خانه را باید ببندم روی غصه
در این خانه ورود لشکر ناخوانده کافیست
خدا رحمت کند مادر بزرگم را که می گفت
برای درد بی درمان فقط جوشانده کافیست!
شاعر علی قهرمانی
دکلمه افسون غفائی
میکس آرمان ازل
view more