✍️ نویسنده: راضیه درزی
🎙 قصهگو: فاطمه حجت
خلاصهی قصه:
درسا یک ابر کوچک داشت که با یک طناب آن را بالای سر خودش جابهجا میکرد. مثل یک بادبادک. یک روز که درسا به یک شهر شلوغ پر از ماشین رفته بود، طناب ابر درسا پاره شد و ابر درسا در انبوه دود ماشینها گم شد! درسا برای پیدا کردن ابرش با مادربزرگ رفت بالای بلندترین برج شهر و ابرش را صدا زد...
☑️ این قصه توسط مخاطبان آیقصه نوشته و ضبط شده است.
☑️ این قصه در کارگاه نویسندگی و قصهگویی آیقصه بازنویسی شده است.
ـــــــــــــــ
پادکست آیقصه بخشی از قصههای صوتی اپلیکیشن آیقصه است که بهصورت رایگان منتشر میشود.
⬇️ قصههای بیشتر را در آدرسهای زیر ببینید:
📱 اپلیکیشن اندروید
💻 وباپلیکیشن برای گوشی آیفون و ویندوز
🔸 سایت آیقصه
🔹 اینستاگرام آیقصه
📧 ایمیل آیقصه: info@ighe3.com
Create your
podcast in
minutes
It is Free