حامد عزیز؛
ای کاش غزلِ شادیانهیی بود و جهان دیگری..
----------
(برای ریرا؛ پریسا و همهٔ رفتگانِ سالِ بد)
این مملکت «زیبا و ملعون» است؛ میدانی؟
هر لیل آن تسخر به مجنون است؛ میدانی؟
در گوشها سرِ سرودی نیست؛ صد سال است
در چشمها صد جو هم از خون است؛ میدانی؟
ما را مدد از مدحِ مام و مهر و میهن نیست
مداح اینجا بندِ افیون است؛ میدانی؟
افیون نهتنها فقه و پول و هر چه تخدیر است
افیونِ اینان فرط افسون است؛ میدانی؟
«افسون بدان افسانهٔ «تا مهدیِ موعود
موعود هم زین زَرق، دلخون است؛ میدانی؟
از تارک الوند تا تاریکیِ تنهای عمّانش
در تاب از این کابوسِ فرعون است؛ میدانی؟
فرعون و شدّاد و نرون، چنگیز یا تیمور
در پیش اینان جمله یک «نون» است؛ میدانی؟،
تا والقلم در دستهاشان وردِ لعنت شد
شنگرفِ این طومار از خون است؛ میدانی؟
بگذر... که این دل نیست جز در چاه مهرش، بند
این مملکت «زیبا و ملعون» است؛ میدانی...
فرشیدِ ساداتشریفی
view more