فصل دوازدهم :کار و ثروت در آتن
تجارت و امور مالی
آزادمردان و بردگان
بانکداری معمول است; بانکها برای تثبیتِ وضعِ خود تلاش میکنند، زیرا کسانی که احتیاج به وام ندارند، رِباخواری را جرم میشمارند و فیلسوفان نیز با آنان هماوازند. مردمِ عادیِ آتن، در قرنِ پنجم، مال اندوزند، و اگر پولی ذخیره کنند، بیشترِ آن را نزدِ خود پنهان میسازند و به بانکها نمیسپارند. برخی مردم پولِ خود را در ازای گروگان از قرارِ رِبح 16 تا 18 درصد، به قرض میدهند. برخی دیگر به دوستانِ خویش بدون رِبح وام میدهند; و کسانی نیز هستند که نقدینۀ خویش را در خزانه های معابد به ودیعه میگذارند.
معابد، به جای بانک، به افراد و به دولت، در مقابلِ رِبحی عادلانه وام میدهند. معبدِ آپولون در دلفی، تا حدی، بانکِ بین المللیِ سراسرِ یونان است. دولتها از افراد قرضه نمیگیرند، بلکه در مواردی خاص، دولتی به دولتِ دیگر وام میدهد. در این میان، یعنی در قرنِ پنجم، رفته رفته صرافان، در پشتِ میزهای خویش، بنا میگذارند که پولهایی را از اشخاص به ودیعه گرفته، بر حسبِ مورد، با رِبحِ 12 الی 30 درصد، به تاجران قرض دهند. بدین ترتیب، صرافانِ آتن بانکدار میشوند، گرچه نامشان تا پایانِ تاریخِ یونانِ قدیم به همان شکلِ اول، یعنی “صاحبِ میز” باقی میماند. صرافانِ آتنی این روش را از خاورِ نزدیک آموخته اند، ولی آن را به صورتی کاملتر و بهتر درآورده، سرانجام به رومیان میسپارند; رومیان نیز به نوبه خود آن را برای اروپای جدید باز میگذارند. اندکی پس از جنگِ ایران، تِمیستوکلِس مبلغِ هفتاد تالنت (420,000 دلار) نزدِ یکی از بانکدارانِ کورینت به نامِ فیلوستِفانوس به ودیعه میگذارد; این عمل درست همان است که ماجراجویانِ سیاسیِ امروز میکنند و، بدان وسیله، در کشوری بیگانه، برای خود سرمایه ای فراهم میسازند. این اولین اشاره ای است که به بانکداریِ “غیرِ معبدی” میشود. در اواخرِ این قرن، "آنتیس تِنِس "و "آرکِس تراتوس" تشکیلاتی را بنا میگذارند که در دوره پاسیون، مشهورترین بانکِ خصوصیِ آتن خواهد شد. در این گونه “میزداریها” (صرافیها) پول سریعتر و آزادانه تر گردش میکند، بیش از پیش به کار می افتد، و امکانات و تسهیلاتی پدید میآورد که با خلاقیتِ تمام؛ موجبِ پیشرفت و توسعۀ تجارتِ آتن میشود. هر سه از صرافان و بانکداران آتن، در قرن پنجم ق م.
روحِ اقتصادِ آتن، تجارت است، نه صنعت یا امورِ مالی. گرچه هنوز بسیاری از تولیدکنندگان، محصولِ خود را مستقیما به مصرف کنندگان میفروشند، اکثریتِ روزافزونِ آنان، احتیاج به وساطتِ بازار دارند که کالاها را خریده، تا زمانی که مصرف کننده آمادۀ خریدِ آن شود، در انبارها نگاهداری کنند. بدین ترتیب، طبقه ای از خرده فروشانِ دوره گرد پدید می آید که کالای خود را در خیابانها، در دنبالِ لشکرها، در جشنها و جمعه بازارها، یا در دکه های میدان و نقاطِ دیگرِ شهر، برای فروش عرضه میدارند. مردمانِ آزاد، اتباعِ خارجی، و غلامان به دکانها آمده، پس از چانه زدن، جنسی را خریده به خانه میبرند. یکی از شدیدترین قیودی که زنانِ “آزادِ” آتن را ناتوان ساخته، آن است که، بنابر عرف و عادت، از خرید کردن محروم شده اند.
تجارتِ خارجی حتی از تجارتِ داخلی سریعتر پیشرفت میکند، زیرا که دولتهای یونان به فواید و مزایایِ تقسیمِ بین المللیِ کار پی برده اند، و هر یک از آنان میکوشد تا در تهیه و تولیدِ کالایی خاص تخصص یابد. مثلا، سپرساز ،دیگر شهر به شهر در پِیِ مشتری نمیگردد، بلکه در کارگاهِ خود سپرها را ساخته، به بازارهای عصرِ طلایی میفرستد. در طیِ یک قرن، آتن از اقتصادِ خانگی (که در آن هر خانواده همۀ احتیاجاتِ خویش را تقریبا خود برطرف میسازد)، به اقتصادِ شهری (که در آن هر شهر آنچه را لازم دارد تقریبا خود تهیه میکند)، و از اقتصادِ شهری به اقتصادِ بین المللی (که در آن هر کشور متکی به واردات است، و باید قیمتِ واردات را با صادراتِ خود بپردازد) راه میجوید. ناوگانِ آتن، تا مدتِ دو نسل، سراسرِ دریایِ اژه را از وجودِ دزدان پاک نگاه میدارد. از سالِ 480 تا 430قم، تجارت چنان رونقی میگیرد که از آن پس، تا زمانی که پومپیوس در 67 ق م دریاها را امنیت میبخشد، دیگر بدان مقام نمیرسد. لنگرگاه ها، انبارها، بازارها، و سواحلِ پیرایِئوس همه گونه تسهیلات را برای تجاوزات فراهم میسازند. بزودی، این "بندرگاهِ پرآمد و شد" مرکزِ خرید و صدور و ورود و توزیعِ کالا، بینِ شرق و غرب میگردد. ایسوکراتِس: “اشیائی را که به دست آوردنِ آنها از گوشه و کنارِ جهان دشوار است، در آتن بآسانی میتوان خرید.” توسیدید نیز میگوید: “عظمتِ شهرِ ما چنان است که فراورده های جهان را به سواحلِ این سرزمین میکشد، و در نظرِ مردمِ آتن، میوه های ممالکِ دیگر به همان اندازه طُرفه است که میوه های کشورِ خودشان.” تاجران از پیرایِئوس، شراب، روغن، پشم، موادِ معدنی، سنگِ مرمر، ظروفِ سفالین، اسلحه، اَمتَعۀ تجملی، کتاب، و آثارِ هنری، که همۀ آنها در مزارع و کارگاه های آتیک تولید شده، به خارج میبرند و در مقابل از بیزانس، سوریه، مصر، ایتالیا، و سیسیل، غلات; از سیسیل و فنیقیه، میوه و پنیر; از فنیقیه و ایتالیا، گوشت; از دریایِ سیاه، ماهی; از پافلاگونیا، گردو و بادام و فندق; از قبرس، مس; از انگلستان، قلع; از سواحلِ پونتوس، آهن; از تاسوس و تراکیا، طلا; از تراکیا و قبرس، چوب; از خاورِ نزدیک، پارچه های گلدوزی; از فنیقیه، پشم و کتان و انواعِ رنگها; از کورنه، ادویه; از کالکیس، شمشیر; از مصر، شیشه; از کورینت، کاشی; از کیوس و میلِتوس، تختخواب; از اِریتیرِی، چکمه و اشیای برنزی; از اتیوپی (حبشه)، عاج; از عربستان، انواع روغنها و عطرها; و از لیدیا و سوریه و سکوتیا، برده به این سرزمین وارد میکنند. مستعمراتِ آتن تنها بازارِ آن نیستند، بلکه نمایندگانی هستند که کالاهای یونان را به داخلِ کشور ارسال میدارند. در قرنِ پنجم، شهرهای یونیا رو به اضمحلال مینهند، زیرا راهِ تجاریی که زمانی از آن نقاط میگذشت، در دورانِ جنگِ ایران و بعد از آن، از پروپونتیس و کاریا عبور میکند; و آنچه، از محصولات و جمعیت، بر احتیاجات و گنجایشِ سرزمینِ اصلیِ یونان زاید باشد، از طریقِ ایتالیا و سیسیل، به خارج فرستاده میشود. مالیاتی که در سال 413، به میزانِ پنج درصد، بر صادرات و وارداتِ شهرهای امپراطوریِ آتن تعلق میگیرد، کلا بر 1200 تالنت بالغ میگردد; بدین حساب، مجموعِ داد و ستدی که در آن سال فقط در شهرهای امپراطوریِ آتن صورت گرفته، معادل با یکصد و چهل و چهار میلیون دلار است. از اینجا بخوبی میتوان میزانِ داد و ستدِ ناحیۀ اژه را قیاس کرد.
خطری که این نیکبختی را تهدید میکند در آن است که آتن روز به روز به غلاتی که وارد میکند بیشتر متکی میگردد. اصراری که در حفظِ تنگۀ داردانل و دریای سیاه دارد، و استعمارطلبیِ مداومِ وی در سواحل و جزایری که بر سرِ راهِ تنگه ها قرار دارند، و نیز لشکرکشیهای نِکبَت بارَش به مصر در 459، و سیسیل در 415، همه بدین سبب است. بر اثرِ همین اتکا و احتیاج است که آتن “اتحادیۀ دِلوسی” را به امپراطوری تبدیل میکند، و هنگامی که، در سالِ 405، اسپارتیان ناوگانِ آتن را در تنگۀ داردانل نابود میکنند، آتنیان به گرسنگی میافتند و ناگزیر تسلیم میشوند. ولی با اینهمه، تجارتِ آتن سببِ توانگر شدنش میشود و با درآمد های حاصله از مستعمراتِ امپراطوری، موجباتِ توسعۀ فرهنگیِ وی را فراهم میسازد. بازرگانانی که به همراهیِ کالاهای خود، نقاطِ مختلفِ مدیترانه را سیاحت کردهاند، با عقایدی دگرگون شده، و افکاری بیدار و باز، به کشورِ خویش مراجعت میکنند، آداب و نظریاتی تازه با خود میآوردند، قیودِ قدیم را در هم میشکنند، کاهلی دیرین را رها میکنند، و محافظه کاریِ خانوادگی را، که از مختصاتِ اشرافیتِ روستایی است، به روحِ ترقی خواهی و فردگراییِ تمدنِ تجاری مبدل میسازند. شرق و غرب در آتن با هم تلاقی، و در آداب و رسومِ یکدیگر تاثیر میکنند. اساطیرِ باستانی: تسلطِ خویش را بر افکار از دست میدهند، آسایشِ مردم فزونی مییابد، بحث و تحقیق ادامه مییابد، علم و فلسفه رشد میکند، و آتن زنده ترین و فعالترین شهرِ زمانِ خویش میشود.
IV - آزادمردان و بردگان
اینهمه کار را که میکند؟ در روستاها شهروندان با زنان و فرزندانشان، و مزدورانِ آزاد کارها را انجام میدهند. در آتن، اجرای برخی کارها بر عهدۀ شهروندان، برخی بر عهدۀ آزاد شدگان است. ولی این بارِ سنگین را بیشتر، مهاجران و اتباعِ خارجی، و بیش از همه، غلامان بر پشت میکشند. دکانداران، پیشه وران، تاجران، و بانکداران، تقریبا همگی، از کسانی هستند که حقِ رای ندارند. شهرنشیان کارهای دستی را حقیر میشمرند و، تا آنجا که بتوانند، گِردِ آن نمیگردند. کار کردن برای کسبِ معاش حقارت آور است; حقِ تعلیمِ موسیقی و معماری و نقاشی، یا عمل بدانها، هر گاه حرفۀ کسی شود، در نظرِ مردمِ آتن “کاری است پست و حقیر”.(پلوتارک در کتابِ “پِریکلِس”; زیمِرن در کتابِ “ممالکِ مشترکُ المنافعِ یونان”، ; و فرگوسن در کتابِ “امپریالیسم یونان”، عقیده دارند که تحقیرِ یونانیان نسبت به حرفه های یدی چندان شدید نبوده، و بعدا در ذکرِ آن مبالغه شده است. لکن گلوتز در کتابِ “یونانِ قدیم در حالِ کار”، با این نظر مخالف است. ) زِنوفِن، که به صراحتِ بیان معروف است و همچون یکی از سوارانِ سلحشور سخن میگوید، چنین آورده است:
صنایعِ پست، معروف به صنایعِ دستی، در نظرِ اجتماعاتِ متمدن، شهرتِ ابدی دارند. ... و حق هم جز این نیست، زیرا همۀ کسانی که بدین گونه کارها پرداخته اند باید همیشه در یک جا و به یک حال بنشینند، یا با تاریکی خو کنند، یا تمامِ روزها را در مقابلِ کوره آتش خم شوند و بدین ترتیب خواه کارگر و خواه ناظر، همگی سلامتِ جسمیِ خود را از دست میدهند، و ضعفِ جسمانی با ضعفِ روحی و فکری همراه است. مدت زمانی که کارگران بر سرِ این گونه صنایعِ پست صرف میکنند چندان دراز است که آنان را از ادایِ وظایفِ خود نسبت به دوستان و دولت باز میدارد.
به تجارت نیز با همین چشم مینگرند. در نظرِ یونانیانِ اشرافی یا فیلسوف منش، تجارت عبارت است از مال اندوختن با دسترنجِ دیگران. به عقیدۀ آنان، قصدِ تجارت تولید کالا نیست، بلکه آن است که اجناسی را ارزان خریده، گران بفروشند. هیچ یک از شهروندانِ محترم بدین کار نخواهد پرداخت، گرچه تا زمانی که دیگران به سوداگری مشغولند، وی از مزایای آن برخوردار میگردد، و شاید پنهانی سرمایه ای تیز در کار بگذارد. یونانیان گویند که مردِ آزاد باید از وظایفِ مالی و اقتصادی آزاد باشد و، حتی اگر خودش نیز قدرتِ حفظ و ادارۀ اموالِ خویش را داشته باشد، باید غلامی یا کسِ دیگری را بدان کار بگمارد. بر اثرِ این گونه فراغت و آزادی، فقط شهروندان میتوانند در جنگها و کارهای دولتی شرکت کنند و به ادب و فلسفه بپردازند. به عقیدۀ یونانیان، بدونِ وجودِ یک طبقۀ مرفه و آسوده خاطر، پیدایشِ ذوقیات و تشویقِ هنرها و پیشرفتِ تمدن امکانپذیر نیست. کسی که شتابزده باشد، چنانکه باید و شاید متمدن نمیتواند بود.
اغلبِ کارهایی که در تاریخ از وظایفِ طبقۀ متوسط به شمار میرود، در آتن به دستِ اتباعِ بیگانه انجام مییابد. اینان مردمانی آزادند که در کشورهای دیگر به دنیا آمدهاند و، هر چند که در آتن اقامت دارند، از حقوقِ شهروندی بی بهره اند. این مردم اغلب: پیشه وران، تاجران، مقاطعه کاران، صنعتگران، مباشران، و هنرمندانی هستند که در طیِ سیر و سیاحتهای خود، و پس از سرگردانیهای بسیار، عاقبت در آتن : آزادیِ اقتصادی، موقعیتِ کار، و انگیزۀ فعالیت یافته اند، و آن را برای خود ضروریتر و حیاتیتر از حقِ رای میبینند. غیر از استخراجِ معدن، مهمترین فعالیتهای صنعتی به اَتباعِ خارجی تعلق دارد. تهیۀ ظروفّ سفالی، منحصر به آنان است; هر جا که دلالان بتوانند خود را میانِ تولید کننده و مصرف کننده وارد کنند، همیشه یک طرفِ معامله از این بیگانگان خواهد بود. قوانینِ کشور، از یک سو آنان را در مضیقه قرار میدهد، و از سوی دیگر حمایتشان میکند. مانندِ شهروندان باید مالیات بپردازند، برخی از خدماتِ اجتماعی را به عهده بگیرند، به خدمتِ سربازی در آیند، و مالیاتِ سرانه بپردازند. قانونِ آتن : اتباعِ خارجی را از مالکیتِ زمین و زناشویی با شهروندان مانع میشود، و از ورود به تشکیلاتِ مذهبی و مراجعۀ مستقیم به محاکم بازشان میدارد; ولی، در عوض، هنر و صنعتشان را قدر میشناسد; آنان را با خرسندی در حیاتِ اقتصادیِ کشور دخالت میدهد; از قراردادهاشان پشتیبانی میکند; از آزادیِ مذهب برخوردارشان میسازد; و داراییشان را، در برابرِ شورشهای شدید، حفظ و حراست مینماید. برخی از آنان، همچون فرومایگان، به ثروت و مکنتِ خود فخر میکنند، ولی برخی دیگر، خاموش و بدونِ تظاهر، به کارهای علمی، ادبی، هنری، طبی، و حقوقی پرداخته، مدارسی برای تعلیمِ فلسفه و بلاغت؛ بنیاد میگذارند. این گروه، در قرنِ چهارم، کمدی نویسانی پدید میآورند، و خود نیز موضوعِ کمدیها قرار میگیرند; در قرنِ سوم خاصیتِ جهانیِ اجتماعِ هِلنی را پدید میآورند; سخت سودایِ شهروندی دارند، ولی آتن را با محبتی غرورآمیز دوست میدارند; و برای دفاع از آن در برابرِ دشمنانش، سهمی را که بر عهده دارند به نحوی دردناک میپردازند. قسمتِ عمدۀ ناوگانِ آتن به خرجِ این مردم نگاهداری میشود; امپراطوریِ آتن، و تفوقِ آن نیز از برکتِ وجودِ آنان برقرار است.
آزاد شدگان یعنی کسانی که زمانی برده بوده و سپس آزاد شده اند در محرومیت از حقوقِ سیاسی، و در موقعیتِ اقتصادی، با اتباعِ خارجی شریکند. زیرا، گرچه آزاد ساختنِ یک برده، چون باید بردۀ دیگری به جای او آورد، کاری است دشوار و پرزحمت، وعدۀ آزادی، در موردِ غلامانِ جوان معمولا مُحَرِکِ اقتصادیِ سودمندی است; بسیاری از یونانیان چون هنگامِ مرگشان نزدیک میشود، وفادارترین غلامِ خود را آزاد میکنند. ممکن است که غلامی را دوستان و خویشانش خریده، آزاد کنند، چنانکه در موردِ افلاطون چنین شد; یا دولت، با پرداختِ قیمت، او را از صاحبش گرفته، به خدماتِ جنگی بگمارد; نیز ممکن است که او خود با اندوختنِ اوبولوسهایی که به دست آورده است، آزادیِ خویش را بخرد. آزاد شدگان، چون اتباعِ خارجی، میتوانند به امورِ صنعتی و بازرگانی و مالی بپردازند. پستترین مقامِ ایشان آن است که در مقابلِ مزد به کارهایی که خاصِ بردگان است بپردازند، و عالیترین مقامشان آن است که مدیر یا صاحبِ کارگاه شوند. چنانکه مولیاس کارگاهِ اسلحه سازیِ دِموستِن را اداره میکند، و پازیون و فورمیو ثروتمندترین بانکدارانِ آتن میشوند. بهترین کاری که از آزادشدگان بر میآید، پرداختن به امورِ اجرایی است. زیرا این غلامانِ آزاد شده، که خود در دورانِ زندگی جز ستم و آزار ندیده اند، بهتر از هر کسِ دیگر میتوانند با بردگان به خشونت و تندی رفتار کنند.
بعد از این سه طبقه :یعنی شهروندان، اتباع خارجی، و آزاد شدگان، بردگانِ آتیک هستند که تعدادشان به یکصد و پانزده هزار میرسد.( این رقم را از کتابِ گوم به دست آوردیم. شاید تعدادِ بردگان بیش از اینها باشد. سویداس، بر اساسِ خطابه ای که بدونِ دلیل به هیپِریدِس (در 338) نسبت داده شده، تعدادِ بردگانِ مرد را به تنهایی 150,000 میداند، و بنابر قولِ اعتمادناپذیرِ آتِنایوس، سرشماریی که دِمِتریوسِ فالِرومی در 317 در آتیک انجام داد. به این نتیجه رسید: 21 هزار شهروند، 10 هزار اتباعِ خارجی و آزاد شدگان، و 400 هزار برده. تیمایوس در سالِ 300 تعدادِ بردگانِ کورینت را 460 هزار تن تخمین زده است، و ارسطو در سالِ 340 تعدادِ بردگانِ آیگینا را 470 هزار دانسته. بالا رفتنِ این ارقام شاید بدان سبب است که بردگانی که موقتا در بازارهای کورینت و آیگینا و آتن برای فروش عرضه شده بودند نیز جزو آن آمده است. ) این طبقه از زندانیانِ جنگ، اسیران یورشهای برده گیری، کودکانِ سر راهی، کودکانِ ولگرد، و مجرمین تشکیل شده است. در یونان، عدۀ بسیار قلیلی از بردگانِ یونانی هستند، و مردمِ این سرزمین، همۀ بیگانگان را طبیعتا برده میدانند، زیرا میبینند که آنان در برابرِ شاهِ خود مطیعِ مطلق هستند، پس دلیلی ندارد بندگیِ یونانیان را نیز نکنند. ولی بندگی کردنِ افرادِ یونانی را شایسته نمیدانند و بدان بندرت گردن مینهند. تاجرانِ یونانی، غلام را چون هر کالای دیگری خریداری میکنند و در کیوس، دِلوس، کورینت، آیگینا، آتن، و هر جای دیگری که خریداری پیدا شود، آنان را برای فروش عرضه میدارند.
برده فروشانِ آتن از ثروتمندترین اتباعِ خارجی به شمار میروند. در دِلوس، اگر روزی یک هزار برده فروخته شود، برخلافِ معمول نخواهد بود. کیمون، پس از جنگِ یوریمِدون، بیست هزار تن از اسیرانِ جنگی را به بازار بَرده فروشان میبرد. در آتن بازاری وجود دارد که در آن بردگان همیشه برای معاینۀ جسمی و معامله آماده اند. قیمتِ این بردگان از نیم مینا تا ده مینا (50 دلار تا 1000 دلار) تفاوت میکند. خریدِ آنان یا برای استفادۀ مستقیم است یا برای فروشِ بعدی و سود بردن از آن. مردان و زنانِ آتن از خریدنِ بردگان و کرایه دادنِ آنها به خانه ها و کارگاه ها و معادن فایده میبرند. سودی که از این راه به دست میآید سی درصد است. حتی فقیرترین شهروندان، یک یا دو غلام دارد. آیسکینِس(خطیبِ یونانی در قرن چهارم ق م، رقیبِ دموستِن) برای اثباتِ فقرِ خویش میگوید که در خانواده اش بیش از هفت غلام نیست. در خانواده های دولتمند، شاید پنجاه غلام به خدمتگزاری مشغول باشند. دولتِ آتن نیز خود عده ای از این غلامان را به عنوانِ منشی، خدمتگزار، صاحب منصبِ جز، و پاسبان به کار میگمارد. بسیاری از آنان لباسِ خود را میگیرند و روزی نیم دراخما نیز دریافت میدارند، و میتوانند هر جا که بخواهند زندگی کنند.
در دهکده ها تعدادِ بردگان اندک است، و بیشتر زنانی هستند که در خانه ها خدمت میکنند. در نواحیِ شمالی یونان، و در اکثرِ نقاطِ پِلوپونِز، وجودِ نظامِ رعیتی، خرید و فروشِ غلام را ایجاب نمیکند. در کورینت، مگارا، و آتن، اکثر کارهای یدی را غلامان، و کارهای خانگی را کنیزان انجام میدهند، ولی غلامان در امورِ صنعتی و تجاری و مالی به بسیاری از کارهای کتبی و اجرایی نیز میپردازند. اکثرِ کارهای دقیق و ماهرانه به وسیلۀ آزاد مردان یا آزادشدگان یا اتباعِ خارجی صورت میگیرد. در این هنگام، برخلافِ یونانِ بعد از اسکندر و روم، غلامانِ دانشمند وجود ندارند. غلامان بندرت میتوانند از خود فرزندانی به بار آورند، زیرا خریدِ یک غلام بمراتب سهلتر و ارزانتر از پروردنِ آن است. اگر غلامی بدرفتاری یا خطایی کند، با تازیانه تنبیه میشود; اگر بر امری شهادت دهد، شکنجه میبیند; و اگر آزادمردی او را بزند، نباید از خویش دفاعی کند. ولی اگر ظلمی بزرگ بر او وارد شود، وی میتواند به معبدی پناه برد، و آنگاه صاحبش باید او را بفروشد. مالک به هیچ وجه حقِ کشتنِ غلامِ خود را ندارد. تا زمانی که قدرتِ کار دارد، از بسیار کسانی که در اجتماعاتِ دیگر، برده خوانده نمیشدند، امنیتِ بیشتری دارد. هنگامی که بیمار یا پیر شود، یا کاری در بین نباشد، صاحبش او را به اعاناتِ عمومی باز نمیگذارد، بلکه همچنان از او پرستاری و نگاهداری میکند. اگر وفادار باشد، با او چون خدمتگزاری صدیق و تقریبا چون یکی از افرادِ خانواده رفتار میشود. غالبا میتواند در معاملات وارد شود، ولی شرط آن است که قسمتی از درآمدِ خویش را به ارباب بپردازد. از مالیات و از خدمتِ سربازی معاف است. در آتنِ قرنِ پنجم، غلامان از لحاظِ لباس و وضعِ ظاهر با آزاد مردان فرقی ندارند.
“اُلیگارشِ کهن”، که در حدودِ 425 ق م رساله ای دربارۀ نظامِ آتنیان مینویسد، شکایت از آن دارد که غلامان در خیابانها برای شهروندان راه باز نمیکنند، آزادانه و بی پروا سخن میگویند، و رفتارشان چنان است که گویی با شهروندان برابرند. آتن به حُسنِ رفتار با غلامان مشهور است. رای عموم بر آن است که وضعِ غلامان در آتنِ دموکراتیک از وضعِ فقیرانِ آزادِ کشورهای اُلیگارشیک بهتر است. در آتیک، انقلابِ بردگان بندرت اتفاق میافتد، لکن بیمِ آن همیشه موجود است.
مع هذا، وجودِ بردگان وجدانِ آتن را آزار میدهد، و فلاسفه ای که از این وضع دفاع میکنند، چون فلاسفۀ مخالفِ آن، با وضوحِ تمام نشان میدهند که رشدِ اخلاقیِ ملت از تشکیلاتِ اجتماعیِ آن مترقی تر و کاملتر است. افلاطون مخالفِ آن است که یونانیان افرادِ یونانی را به بردگیِ خویش درآورند، ولی در سایرِ موارد با این نظام موافق است، زیرا به عقیدۀ او برخی مردم از لحاظِ فکر و عقل، فروتر از دیگرانند. ارسطو برده را آلتی ذیروح میداند، و معتقد است که تا زمانی که کارهای مربوط به غلامان را ماشینهای خودکار انجام ندهند، بردگی به نحوی وجود خواهد داشت. مردمِ عادیِ یونان، گرچه با غلامانِ خود مهربانند، هیچ نمیدانند که یک اجتماعِ با فرهنگ ،بدونِ وجودِ این طبقه چگونه ادامه خواهد یافت; به گمانِ آنان، برای از میان بردنِ بردگی، باید آتن را از میان برد. عدۀ دیگری هستند که عقایدی اساسیتر دارند. فلاسفۀ کَلبی، بردگی را یکسره مذموم و محکوم میدارند، اما فلاسفۀ بعد از آنها، یعنی رَواقیون، در مخالفتِ خود بیشتر جنبۀ اعتدال را رعایت خواهند کرد. یوریپید کرارا در نمایشنامه های خود، با ارائۀ صحنه هایی از احوالِ اسیرانِ جنگی، رافت و عطوفتِ تماشاگران را بر میانگیزد. آلکیداماسِ سوفسطایی در شهرهای یونان میگردد و، بی آنکه از کسی آزادی ببیند، عقایدِ روسو را تقریبا با بیانِ خودِ روسو تبلیغ میکند: “خداوند، همۀ مردمان را آزاد به جهان فرستاده، و طبیعت نیز کسی را بنده نساخته.” ولی بردگی همچنان ادامه دارد.
Create your
podcast in
minutes
It is Free