شرحی که نظامی در هفت پیکر از سالهای نخستین پادشاهی بهرام گور میدهد قابل تامل است. مردم بخاطر عدل بهرام آسوده شدند و دیگر دعا نکردند. خدا هم به همین دلیل غضب کرد و خشکسالی شد. در سالهای خشکسالی بهرام درهای انبارهای غله را گشود و در چهار سال بجز یک نفر کسی از گرسنگی نمرد. خدا به پاداش این شفقت بهرام چهار سال مرگ را کشور ایران برداشت و کسی در آن چهار سال نمرد و جمعیت آنقدر زیاد شد که یک کور میتوانست بام به بام از اصفهان تا ری برود!
مردم ایمن شده به دشت و به کوه / ناز و عشرتکنان گروه گروه
بر کشیده صفی دو فرسنگی / بربطیّ و ربابی و چنگی
حوضهٔ می به گرد هر جویی / مجلسی در میان هر کویی
هر کسی مِی خرید و تیغ فروخت / درع آهن درید و زرکش دوخت
خلق یکبارگی سلاح نهاد / همه را تیغ و تیر رفت از یاد
Create your
podcast in
minutes
It is Free