در جلسه پیش، یک شب پلنگ گفتگوی کلیله و دمنه را شنید و از خیانت دمنه خبردار شد و مادر شیر را هم در جریان گذاشت به شرط این که ماجرا مستور بماند.
مادر شیر بدون این که اسمی از پلنگ بیاورد به پسرش گفت که دمنه به او خیانت کرده و شیر هم که مطمئن نبود شغال واقعا گناهکار باشد و به خاطر پشیمانی از عجلهای که در کار شنزبه کرده بود، نمیخواست حیوان دیگری را شتابزده بکشد، با دمنه در بار به بحث نشست.
در این جلسه دمنه از خود دفاع میکند
Create your
podcast in
minutes
It is Free