در ابیاتی که این جلسه میخوانیم شیرین که صفت بیستون و کوه کندن فرهاد را بسیار شنیده است تصمیم میگیرد به دیدار او برود. از قضا گلگون به دلیلی آماده نبود و اسب دیگری را برای شاهدخت ارمن آماده میکنند.
شیرین به بیستون میرسد و با حیرت کوه کندن فرهاد را تماشا میکند و از او با یک پیاله شیر پذیرایی میکند و وقت بازگشتن اسبش تاب وزن او و جواهراتش را نمیآورد و سقط میشود.
اینجا یکی از مشهورترین صحنههای خسرو و شیرین اتفاق میافتد و فرهاد اسب مرده و شیرین که هنوز بر آن سوار است را به دوش میگیرد و به خانه میرساند
Create your
podcast in
minutes
It is Free