محمود غزنوی یک روز در اتاقی چهار دری نشسته بود و از ابوریحان بیرونی پرسید من الان از کدام در بیرون خواهم شد؟ ابوریحان اوضاع فلک را رصد کرد و ارتفاع گرفت و پیشبینیاش را بر کاغذی نوشت و زیر تشک محمود گذاشت! محمود دستور داد که کلنگ و تیشه بیاورند و گوشهای از دیوار شرقی را خراب کنند و از آن رخنه بیرون رفت. بعد آن کاغذ را خواندند دیدند که ابوریحان دقیقا همین را پیشگویی کرده! محمود که خیط شده بود گفت ابوریحان را از بالا به پایین بیندازند. وسط راه توری بود که منجم به آن گیر کرد و سرعتش گرفته شد و از زمین خوردن آسیبی ندید. محمود پرسید که هان؟ این را هم پیشگویی کرده بودی؟ ابوریحان تقویمش را نشان سلطان داد که در تاریخ آن روز نوشته بود امروز از بلندی سقوط میکنم ولی آسیب نمیبینم :)) خلاصه سلطان که خیط و خجالتزده شد منجم را به زندان فرستاد!
Create your
podcast in
minutes
It is Free