در این جلسه ادامه داستان پادشاه و کنیزک را خواندیم که در نهایت حکیم فهمید که کنیزک عاشق زرگر سمرقندی است و از شاه خواست که او را از کوی غاتفر احضار کند و به وصل کنیزک برساند و بعد از شش ماه شروع کرد به زهر دادن به جوان زرگر تا در نهایت مرد و کنیز هم که روزهای تلخش را دیده بود از عشق او دست شست.
اینجا مولانا توضیحی میدهد که آن حکیم و مرد حق جوان زرگر را به خاطر هوس پادشاه نکشته است بلکه مانند داستان خضر و جوان حکمتی الهی پشت کشتن او بوده است و یادآوری میکند که کارها را بر ظاهرشان نباید تاویل کرد.
در تشریح این معنی قصهٔ بقال و طوطی آغاز میشود و میبینیم که طوطی هم از ظاهربینی فکر کرد قلندر هم مثل خودش ظرف روغن را ریخته که کچل شده.
Create your
podcast in
minutes
It is Free