در افسانهها آیینه اسکندر چیزی معادل جام کیخسرو است و از طریق آن میتوان احوال عالم را مشاهده کرد. اما چیزی که در اینجا داستان ساخته شدنش را میخوانیم یک آیینه معمولی مدور است که از آهن ساخته است و معجزهاش فقط این بوده که رخ شخصی را که در آن نگاه میکرده، درست نشان میداده.
بعد از آیینه ساختن سفیر دارا به سراغ اسکندر میآید به طلب خراج و اسکندر هم پاسخ تندی میدهد که همین که من از تو خراج نمیخواهم خدا را شکر کن. این آغاز رد و بدل شدن یک رشته پیغامهای تمثیلی بین اسکندر و دارا است. در مرحله اول که در این جلسه خواندیم دارا یک گوی و یک چوگان و ظرفی پر از کنجد برای اسکندر فرستاد
Create your
podcast in
minutes
It is Free