منوچهر در صد و بیست سالگی بی اینکه عیب و علتی داشته باشد درگذشت و پادشاهی به پسرش نوذر رسید.
منوچهر از گفت موبدان و ستارهشناسان میدانست که روزگارش به سر آمده و نوذر را پیش خود خواند و اندرز کرد که پس از او از راه و رسمی که شاه فریدون بنا نهاده است سر نپیچد ولی نوذر پادشاه خوبی نبود و ایران در زمان شاهی او آشفته شد.
سپاهیان به سام سوار که او هم روزهای آخر عمرش را میگذراند نامه نوشتند و او به پایتخت و شاه جوان را نصیحت کرد و به راه درست بازگرداند ولی از آن سوی مرز، پشنگ نوهی افراسیاب که دانست منوچهر و سام در گذشتهاند و زال هم در کار ستودان پدرش است تصمیم گرفت افراسیاب را به جنگ ایران بفرستد.
Create your
podcast in
minutes
It is Free