در نوجوانی، چند ساعت بعد از دوست شدن با کسی، فکر میکنیم «تا روز قیامت» دوستش خواهیم داشت و چند لحظه بعد از نفرت از کسی، گمان میکنیم «تا روز قیامت» از او متنفر خواهیم بود. اما این دوره که گذشت سرد و تلخ میشویم و همهچیز برایمان گذرا و موقت و نسبی جلوه میکند. یا شاید قلبمان میمیرد. چگونه باید با حسرت دورۀ از دست رفتۀ نوجوانی کنار آمد؟ چه کنیم که قلبمان نمیرد؟ حالا که احساس ابدیت، خواهناخواه، میگذرد چطور به شکلی درست و خلاقانه برای پایانش سوگواری کنیم؟
Create your
podcast in
minutes
It is Free